کیاران * افشاگرِتبعیض فاسدانِ قانون گریز * کیاران
کیاران * افشاگرِتبعیض فاسدانِ قانون گریز * کیاران
یكی از رموز پیشرفت, تربیت فرهنگی و اجتماعی دانش آموزان است در این رابطه سؤال این است كه مدارس ما برای تربیت فرهنگی ,اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدف های توسعه گرایانه چگونه عمل می كنند
● از آموزش و پرورش رسمی چه میخواهیم؟
یكی از رموز پیشرفت، تربیت فرهنگی و اجتماعیدانشآموزان است. در این رابطه سؤال این است كه مدارس ما برای تربیت فرهنگی ،اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدفهای توسعه گرایانه چگونه عمل میكنند . زمانی كه مدرسه نزد جامعه مقبولیت داشته باشد، انتظارات و توقعات به سمت بهبود كیفیت پیش خواهد رفت و تلاشها و سرمایهگذاریها بهخاطر افزایش بهرهوری آن (یعنی تأمین نیازهای فوری و آتی جامعه) مشروعیت خواهد داشت. مهندسی ارزش در آموزش و پرورش به همین منظور موضوعیتپیدا میكند و ملاحظات اقتصادی در برنامهریزیهای آموزشی و درسی مورد توجه قرار میگیرند.
سالهای متمادی است، مدیران، معلمان و اولیای دانشآموزان از حجم زیاد كتابهای درسی مینالند و تحقق هدفهای آموزش و پرورش را ضعیف ارزیابی میكنند. آنچه كه در هدفهای آموزش و پرورش مورد توجه قرار گرفته است، در رفتار، عملكرد و مناسبات فارغالتحصیلان مشاهده نمیشود.
جریان آموزش در مدارس بهجای «پاسخ مدارس» باید «سؤال مدارس» را ترویج كند و به جای ارضای كنجكاوی، تحریك و تقویت كنجكاوی در میان یادگیرندگان را سرلوحه روشها و برنامهریزیهای درسی قرار دهد.
نباید هیچیك از استعدادهایی را كه همچون گنجینهای در درون هر كس نهفته است دست نخورده رها كرد. برخی از استعدادهایی كه بیشتر مورد غفلت قرار میگیرند، عبارتند از: قدرت استدلال، تخیل، توانایی جسمانی، حس زیباییشناسی، تمایل به ایجاد ارتباط با دیگران و جذبه طبیعی رهبری گروه كه این نیز نیاز به خودآگاهی بیشتر را ثابت میكند.
یكی از مهمترین آرمانهای جامعه، تربیت فرهنگی و اجتماعی و پرورش اخلاقی دانشآموزان است. در این رابطه سؤال اساسی این است كه مدارس ما برای تربیت فرهنگی ،اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدفهای مصوب مجلس چگونه عمل میكنند؟
در نظام آموزشی ما ارزش به رفتارها نیست، بلكه به كسب دانشی است كه به گونه قالبی خواست نظام آموزشی دانشگاهی را برآورده میكند. كنكور و امتحان حرف اول و آخر را در نظام آموزشی میزند و قبولی در دانشگاه آمال و آرزوی اجتماعی و خانوادگی است.
چه جامعهای را میخواهیم بنا كنیم؟ چه گامهای عملی و مشخصی باید برای ساختنچنین جامعهای برداریم؟ چه نوع آموزشی در ساختن چنین جامعهای مورد استفاده است؟ چگونه چنین سیستمی را باید سازمان داد؟ چه چیزی به آن بدهیم و انتظار چه چیزی از آن داشته باشیم؟
انتخاب آموزش به کل جامعه مربوط میشود و مستلزم مذاکرات همه جانبه و دموکراتیک است. این مذاکرات نه تنها باید در مورد منابع و روشهای تأمین و سهم هریک از بخشها، بلکه در مورد اهداف و جهتگیریهای نظام آموزشی صورت گیرد.
ویژگیهای نامطلوب فرهنگی متناظر با استیلای روش تدریس توضیحی سخنرانی و مشابه آن بوده و میدانیم كه بهطور كلی در این روشها، برای دانشآموزان در فرآیند یاددهیـ یادگیری نقش فعالی قایل نمیشوند.
دانشآموزان اطاعت بیچون و چرای از معلم و عدم مشاركت خود در تصمیمگیری نسبتبه برنامهها و فعالیتهای آموزشی را تجربه میكنند، آنان میآموزند كه به آرا و افكار دیگران احترام نگذارند، چرا كه در فرآیند تعلیم و تربیت خود شاهد بودهاند كه آرا و افكار ایشان بیارزش تلقی شده است.
دانش آموزان به واسطه مواجهه با برخوردهای مستمر تحكمی و غیر استدلالی یاد میگیرند كه در اجتماع چنین منشی را به خدمت بگیرند.
با ندادن اجازه دخالت و اظهارنظر یا تصمیمگیری و اینكه همواره دیگران برای او تصمیم گرفتهاند و از او تابع بودن، طلب شده است، آنان با روحیه انقیاد و تسلیم در برابر شرایط موجود خو میگیرند. آنان به واسطه اینكه همیشه توفیق را به قیمت حذف دیگران از صحنه در نظام آموزشی تجربه كردهاند، فردگرایی و اصالت داشتن منافع فرد بر منافع جمع را بهعنوان یك سلوك و هنجار پذیرفته شده باور میكنند.
عدم رغبت به مشاركت و همكاری با دیگران در حل مسایل اجتماعی را نیز میتوان معلول این واقعیت دانست. آنان هیچگاه تحت استیلای روش مستقیم تدریس، در طول تحصیل، فرصت تمرین مهارتهای گروهیرا نیافتهاند.
مردم به نقشهای حیاتی آموزش و پرورش در جنبههای مختلف فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی وقوف كامل ندارند و بدین جهت كمتر نگران مشكلات آموزش و پرورش در مقایسه با سایر مسایل زندگی خود هستند و تا دادن جایگاه در خور و شایسته به آموزش و پرورش در خانواده و جامعه راه زیادی در پیش دارند.
ناكامیها، عدم توفیقها و اثربخشی كم تغییرات پی در پی نظام آموزشی و پرورشیرسمی در گذشته، شرایطی را بهوجود آورده است كه دیگر تغییر و اصلاح از بالا به پایین، كارسازنیست.یقیناً، هر دورانی، آموزش و پرورش خود را میطلبد. آموزش آینده مبتنی بر دانایی وقوه تفكر و خلاقیت است. مدیران و معلمان به توسعه مهارتهای حرفهای خود علاقهمندند و هرگاه اقدامات مناسبی در این زمینه صورت گیرد، مجدانه برای تحقق دانایی، فداكاری خواهند كرد.
همگی باور داریم كه آموزش و پرورش باید بهبود یابد. اما اگر ندانیم در كدام مسیر باید حركت كنیم و برای این كار هدفهای روشن و مشخصی نداشته باشیم، پیشرفتی به دست نمیآید.تلاشهای ارزشمندی كه در زمینههای مختلف مثل، تجهیز مدارس با فناوری جدید و...اگرچه با نیت خیر صورت گرفتهاند، ولی به موفقیت نخواهند رسید، زیرا به عنصر كیفیت توجه نشده است.
تمامی تلاشها و سرمایهگذاریها براساس یك برنامه كلی بهبود كیفیت، باید بهطور اساسی آنچه را كه در كلاسهای درس اتفاق میافتد، بهبود بخشد. در حال حاضر طرح و برنامههایی كه براساس چشمانداز كلی بهبود كیفیت باشد بهصورت اقدامات و برنامههای جدای از هم و نه مرتبط با یكدیگر اجرا میشود كه علاوه بر اینكه موفقیتی را به همراه نخواهد داشت، بلكه مدیران و معلمان را نیز خسته كرده است.
ریشه بسیاری از عدم موفقیتها در بدفهمیهاست، بنابراین تلاش و برنامهریزی برای رسیدن به ادبیات و فهم مشترك نزد كاركنان و مشتریان مدرسه، یك اقدام ضروری و راهبردی است.صرفنظر از ابهامات و كلیگوییها در تدوین و تدارك هدفهای آموزش و پرورش، متأسفانه در بیشتر اوقات با این واقعیت تلخ مواجه میشویم كه كمتر اتفاق میافتد مدارس، هدفهای آموزش و پرورش دوره تحصیلی مدرسه خود را با دقت مطالعه كرده و با بحث و گفتوگو به درك مشتركی رسیده باشند، در چنین شرایطی چگونه میتوان درك درستی از هدفها و مقاصد آموزشی و پرورشی داشته باشیم؟ چه باید كرد؟
مسئولان، كارشناسان، مدیران و كاركنان آموزشی در همه سطوح ملی، استانی،منطقهای و مدرسه در ابتدا باید از خود سؤال كنند، چند بار اتفاق افتاده است كه هدفهایآموزش و پرورش در دورههای مختلف تحصیلی را با دقت مطالعه كردهاند و با بحث و گفتوگو با یكدیگر به توافق رسیدهاند و درك مشتركی از فلسفه و اهداف آموزش و پرورش ایجاد شده است. متأسفانه نظام آموزش و پرورش ما فاقد فلسفه مكتوب و مستندی است كه چشم و چراغ راه سرمایهگذاریها و برنامهریزیهای آموزشی و درسی باشد؟
یقیناً تا زمانی كه فلسفه آموزش و پرورش ما و به دنبال آن هدفهای آموزش و پرورش از صراحت و شفافیت كافی برخوردار نباشد، امكان رسیدن به توافق و وفاق جمعیمیسر نخواهد شد. درس فلسفه آموزش و پرورش نیز كه سالهای متمادی در دانشگاههای ما تدریس میشود، صرفاً مجموعهای از مكاتب فلسفی است كه دانشجویان این درس كمتر فرصت مییابند در كلاسهای درس ضمن بحث و گفتوگو پیرامون ضرورت داشتنفلسفه آموزش و پرورش و چرایی فعالیتها، مفاهمه كنند و تقریباً نتیجه آن جز سردرگمی و حیرانی نخواهد بود.
به همین دلیل است كه متأسفانه نظام آموزش و پرورش ما، گرفتار وامگیری ناقص اصول، هدفها، محتوا و برنامههای درسی نظامهای آموزش و پرورش دیگر كشورها بهویژه آمریكا و اروپاست و طبیعی است كه این نظام، هماهنگی و سازگاری لازم با نظام ارزشها، باورها و نیازهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران را نداشته است.
در نظام آموزش و پرورش ایران، وفاق ذهنی و قلبی (نگرش) لازم در خصوص مهمترین اركان پرورش و آموزش انسان بهوجود نیامده است. فضای بدفهمی گسترش یافته است و تفاسیر و تعابیر گوناگون در مورد اینكه از آموزش و پرورش رسمی چه میخواهیم، چهرا میخواهیم و چگونه میخواهیم، غیرقابل احصا است.
بیان مسئله:
پیشرفت سریع و توأم با جهش های بلند در علوم و تکنولوژی در نیمه دوم سده اخیر وظیفه سنگینی در مقایسه با دوره های گذشته بر دوش همه مسئولان اجتماعی در سطح تصمیم گیری به ویژه به عهده مسئولان آموزش و پرورش کشور قرار داده است. بنابراین برنامه ریزی در زمینه آموزش و پرورش از نظر زمانی به روز، ماه و سال محدود نمی شود، بلکه علاوه بر چاره اندیشی برای مسائل روز همیشه باید آینده را مورد توجه قرار داد و از آنجا که تحولات جنبه های مختلف زندگی جوامع بشری با سرعتی شگفت انگیز در حال توسعه و تغییرند و این تحولات دانشهای جدیدی را مطرح می سازد که نیازهای جدیدی را نیز برای انسانها در بر می گیرد، بنابراین آموزش باید با سرعت و کیفیت بیشتر انجام شود. به همین دلیل بسیاری از روانشناسان برای ایجاد پیشرفت علوم و فنون دانش های جدید تکنولوژی آموزشی و استفاده از وسایل و مواد کمک آموزشی را توصیه می کنند چرا که تکنولوژی آموزشی در مباحث تربیتی به بهره گیری از سرعت، دقّت و سهولت در امر آموزش و یادگیری می گردد. آموزش مستلزم تمرین و یادگیری است و تکنولوژی، کاربرد موثر وسایل کمک آموزشی است و تکنیک های مختلف زمانی به مدارس ما راه خواهند یافت که معلمان به آن آشنا و معتقد شوند و به اعتقاد خود عمل کنند. زیرا استفاده بهینه و کسب مهارت در هر کاری مستلزم استفاده و به اجرا گذاشتن آن امر می باشد. استفاده از وسایل کمک آموزشی موجب می شود که دانش آموزان از همه حواسّ خود جهت یادگیری مطالب استفاده کنند چرا که وسایل کمک آموزشی اساس قابل لمس را برای تفکّر و ساختن مفاهیم فراهم می سازد و در نتیجه از میزان عکس العمل گفتاری دانش آموزان می کاهد. امروزه مسئولان آموزش و پرورش و معلّمان باتجربه در کنار هم ضرورت شناخت و استفاده وسایل و مواد کمک آموزشی را بیش از هر زمان دیگر درک و احساس کرده اند. تا جامعه فردا به سعادت بیشتر دست یابد. بنا به اهمیّت وسایل و مواد کمک آموزشی و مقایسه آن با انتظاراتی که از به کارگیری این وسایل در جریان تدریس می رود، این تحقیق در پی آن است که دریابد وضعیت موجود کاربرد مواد و وسایل کمک آموزشی در دانش آموزان راهنمایی چگونه است؟
هدف کلّی: بررسی مقایسه وضع موجود و وضع مطلوب کاربرد مواد و وسایل کمک آموزشی در مقاطع راهنمایی
اهداف جزئی:
۱- بررسی میزان استفاده از وسایل آموزشی در تدریس توسط معلّمان
۲- بررسی میزان آشنایی معلمان با روش های فعال آموزشی
۳- بررسی تأثیر استفاده از وسایل کمک آموزشی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
۴- بررسی میزان تأثیر وسایل کمک آموزشی بر ایجاد علاقه و انگیزه در دانش آموزان
۵- بررسی تأثیر آگاهی معلمان در کاربرد وسایل کمک آموزشی
۶- بررسی میزان همکاری مدیران و عوامل اجرایی مدرسه با معلّمان در استفاده از وسایل کمک آموزشی
۷- بررسی میزان ابزارهای موجود آموزشی در مدرسه
اهمیّت و ضرورت مسأله:
بی شک آینده هر جامعه ای که به کیفیّت و کارآیی آموزش و پرورش آن کشور بستگی دارد «از این روی هر چه کارآیی و بهره دهی برنامه های آموزشی موثر برتر و مفید تر باشند جامعه فردا سلامت و سعادت بیشتری خواهد یافت» (یغما، ص ۳)
از آن زمان که توجه بشر به مسئله آموزش و پرورش و یادگیری در قالب استفاده از مطالب چاپی جلب شد روش آموزش بر پایه سخنرانی از طرف معلمان و گوش دادن و یادداشت برداشتن و حفظ کردن برای دانش آموزان به دلیل تکامل مداوم و روزمره دانش بشری موجبات خستگی و نارضایتی را فراهم آورد و آثار این خستگی در آنها کاملاً پیدا بود. بدیهی است ادامه چنین وضعیتی نمی توانست و نمی تواند دوام داشته باشد و این روش نمی تواند جوابگوی نیازها و ضرورت های دانش آموزان باشد، به همین جهت است که دگرگونی های آموزش و پرورش پابه پای تغییرات در زمینه های دیگر تحقیق و ابزارها و وسایل و مواد کمک آموزشی در خدمت این ضرورت و احتیاج قرار گرفت. شاگردان مدارس در خارج از کلاس درس در جریان فراگیری ناخودآگاه قرار می گیرند. معلّمان اکنون در برابر شاگردانی آنقدر آگاه قرار دارند که پاسخ دادن به سئوالات آنان بدون مطالعه عمیق و آگاهی کامل میسّر نمی باشد. مسئولان آموزش و پرورش و معلّمان باتجربه در کنار هم ضرورت شناخت و استفاده از ابزار و وسایل کمک آموزشی برای یادگیری دروس به دانش آموزان بیش از هر چیز و هر زمان دیگر درک و احساس کرده اند. امروزه وقتی صحبت از حرفه معلّمی می کنیم هرگز انتظاراتی نداریم که از یک علاقه کاذب سخن گفته باشیم بلکه از فردی صحبت می کنیم که فراهم کننده هرچه بیشتر امکانانت و گردآورنده تمام وسایل ممکن برای یادگیری است، کسی که سعی می کند بداند علم از کجا و با چه روشی و مسائلی آسانتر و بهتر می توان یاد داد و آموخت.
سئوالات پژوهش:
۱- میزان سهولت انتقال مطالب درسی به دانش آموزان با استفاده از وسایل کمک آموزشی تا چه اندازه است؟
۲- میزان آشنایی معلمان با روش های فعال آموزشی تا چه اندازه است؟
۳- میزان استفاده معلمین از وسایل کمک آموزشی در تدریس تا چه اندازه است؟
۴- تأثیر میزان آگاهی معلمین در کاربرد وسایل کمک آموزشی چگونه است؟
۵- تأثیر استفاده از وسایل کمک آموزشی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان چگونه است؟
۶- میزان تأثیر وسایل کمک آموزشی بر ایجاد علاقه و انگیزه در دانش آموزان تا چه اندازه است؟
۷- بین استفاده یا عدم استفاده از مواد و وسایل کمک آموزشی در امر تدریس از نظر میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان چه تفاوتی وجود دارد؟
۸- بین روش های ارزشیابی و استفاده از وسایل و ابزار کمک آموزشی چه رابطه ای وجود دارد؟
۹- بین میزان همکاری مدیران و عوامل اجرایی مدرسه در استفاده معلمان از وسایل کمک آموزشی چه رابطه ای وجود دارد؟
۱۰- میزان امکانات و ابزارهای موجود کمک آموزشی در مدارس تا چه اندازه ای است؟
۱۱- تأثیر استفاده معلمین از وسایل کمک آموزشی بر روابط بین آنان و دانش آموزان چگونه است؟
پیشینه تحقیق:
گنجاندن آموزش فناوری در جدول برنامه درسی تاریخچه ای کوتاه دارد و سابقه آن از دهه ۱۹۹۰ فراتر نمی رود، انگلستان، ژاپن و آمریکا پیش قراولان طی این طریق بوده اند و بسیاری از کشورهای اروپایی و بعضی از کشورهای آسیایی چون کره، هندوستان و مالزی نیز امروزه به نوعی آموزش فناوری و تکنولوژی آموزشی را در مجموعه برنامه های درسی مدارس خود لحاظ کرده اند، گسترده ترین تلاش در این زمینه از آن «انجمن بین المللی آموزش فناوری» است که از سال ۱۹۹۴ با اجرای «پروژه فناوری برای همه آمریکایی ها» به تهیه و تدوین بنیادهای فلسفی و منطقی ارائه برنامه و نیز پیشنهاد چارچوب استانداردها و بالاخره محتوای آموزش فناوری در سطوح گوناگون تحصیلی پرداخته است.
۱- خلخالی (۱۳۵۵) در یک بررسی در مورد کتابهای علوم دوره راهنمایی ضمن مقایسه اجمالی برنامه درسی علوم تجربی کشورهای آمریکا و انگلستان به این نتیجه رسیده است که زمان آموزش برخی از مفاهیم علمی کتابهای علوم دوره راهنمایی در ایران، با زمان فراگیری همان مفاهیم در برنامه های درسی آمریکا و انگلستان مغایرت دارد.
یعنی در کشورهای یاد شده این مفاهیم به گروه های سنی بالاتری آموخته می شود وی در ادامه مطالعات بررسی خود تعدادی از مشکلات معلمان را در انتقال مطالب کتاب به دانش آموزان این گونه بیان داشته است.
الف- نداشتن امکانات آزمایشگاهی ب- زیاد بودن تعداد دانش آموزان ج- کم بودن زمان آموزش و زیاد بودن حجم محتوا
وسایل کمک آموزشی عامل افزای بازده آموزشی از لحاظ کمی و کیفی است و نیز اینگونه وسایل عامل عینیّت بخشیدن به محتوای دروس می باشد. (ادگاردیل۱، ۱۹۶۹، به نقل از احدیان، ۱۳۶۴)
معلمین نیز طرفدار استفاده از روش های فعال در تدریس علوم هستند و این روش ها پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را ارتقا می دهد (روبرت ال. هارتشورن ورامونا ال. نکسون۲ (۱۹۹۰))
معلمین علوم تجربی به روش های علمی و فناوری توجه نشان نمی دهند و این مطلب بیانگر مشکلات زیاد روش تدریس علوم تجربی است که از طریق آموزش های مداوم و کارگاه های روش تدریس برطرف می شود (حمیدارتی پنیار و عمرگیان۳ ۱۹۹۶)
به دلایل متعدّد و متنوّع فرهنگی، آموزشی، اقتصادی و حتی سیاسی ورود فناوری به آموزش به منظور ایجاد قابلیت های فناورانه و آماده کردن دانش آموزان، برای مشارکت موفقیت آمیز در اخذ تصمیمات برای استفاده از فناوری، گرایش تعلیم و تربیت برای منظور کردن طرح های فناوری در برنامه های درسی و برنامه های آموزش مدرسه ای را بیش از پیش ضروری می باشد. (گاستافسون۴ ماروول و داون ۱۹۹۹)
منطق ارائه برنامه های آموزشی مبتنی بر فناوری، متکی بر آرا و عقایدیست که بر نیاز دانش آموزان به برخورداری از تجربیات کلاسی در استفاده از فناوری برای حل مسائل آموزشی و جستجوی راه حل های عملی و کاربردی برای حلّ مسائل تأکید دارد. این منطق تهیه برنامه هایی شامل اطلاعات و آگاهی های لازم درباره دانش و مهارت های لازم برای حمایت و تأمین اعمال و فعالیت های مبتنی بر فناوری را توصیه می کند (آموزش و پرورش آلبرتا۵، ۱۹۹۶، انجمن ملی تحقیقات آموزشی، ۱۹۹۶)
تعیین نیازها، برنامه ریزی برای تأمین نیازها و ارزیابی نتایج با استفاده از مدلهای حل مسأله، برخی از مهارت های فنّاورانه اند که باید در برنامه های آموزشی مدارس لحاظ شوند (جانسی ۱۹۹۵، لیتون ۱۹۹۳)
برنامه ریزان درسی باید بپذیرند که فقط از طریق ارائه برنامه های آموزشی غنی –با هدف تولید اطلاعات و مهارت های لازم می توان دانش آموزان توانمند در استفاده از فناوری و قابل و توانا برای حل مسائل فناورانه را تربیت کرد. (کیمبل و استیبل و گرین ۱۹۹۶ و لیتون ۱۹۹۳)
از آنجا که فناوری در جامعه امروز امری بسیار مهم است، ضرورت دارد که هر فرد از سواد فناوری به میزان لازم برخوردار شود و نیز از آنجا که هدف از آموزش فناوری ارائه دانش و اطلاعات فناوری به عنوان بخشی از آموزش های رسمی و پایه ای برای همه مردم است مدرسه مناسبترین مکان برای ایجاد و گسترش سواد فنّاوری است. (یغما، عادل، ۱۳۸۰)
دانش آموزان در محیط های غنی تکنولوژی در تمام حوزه های اصلی موضوعی اثرات مثبت محیط را در پیشرفت تحصیلی خود تجربه کرده اند. دانش آموزان در محیط های غنی تکنولوژی از طریق آموزش با فناوری سطح بالا، پیشرفت فزاینده ای در دوره های تحصیل داشته اند. (جی سیوین- کاچا۶ ۱۹۸۸)
برای به نتیجه رسیدن در تجربقه های جدید یادگیری به سطح بالاتری از استدلال و قدرت حل مسئله نیاز است. کاربرد تکنولوژی آموزشی اثر مثبتی بر نگرش دانش آموزان دارد و به تغییر شیوه های تدریس در جهت مشارکت، کار گروهی بیشتر و سخنرانی کمتر معلم در کلاس درس می شود. (بیکر، گیرهارت و هرمن۷ ۱۹۹۴)
برای ماده درسی در هر پایه تحصیلی یک کتاب درسی، تألیف و توزیع می شود. معلمان با استفاده از شیوه های تدریس و امکانات آموزشی سعی دارند از طریق انتقال محتوای این کتابها، معرفت و بینشهای جدیدی در دانش آموزان ایجاد کنند دانش آموزان نیز از طریق خواندن، فهمیدن و درک محتوای کتابها به حقایقی پی می برند که در صورت به کارگیری آن اطلاعات می توانند کیفیت زندگی خود را بهبود ببخشند. (یارمحمدیان، ۱۳۷۷)
از ارسطو تا جان دیوئی خطر استفاده از کلمات و لغات به تنهایی در تدریس، به کار بردن لغات بدون توجه به معانی آنها و فراگیری مفاهیم از راه حفظ کردن، همیشه یادآوری و تأکید شده است (رشید پور، ۱۳۵۰، ص ۲۶)
یادگیری امری بسیار پیچیده است و مستلزم دخالت عوامل متعدّد است. امر یادگیری در کلاس به طور اخص دارای اهمیّت و حساسیّت بیشتر است و محیط کلاس به سبب تفاوت اساسی با محیط بیرونی نیازمند دقت و توجه فراوانتر است. در کلاس درس عوامل متعددی از جمله وضع جسمی، روحی، علمی و شخصیّتی معلم- فضای آموزشی و وسایل کمک آموزشی و… در امر یادگیری دخالت دارند. در بین این عوامل وسایل کمک آموزشی به دلیل اینکه تئولی و عمل را توأم و هماهنگ می سازد جایگاه ویژه ای دارد و دانش آموزان می توانند مطالب مطرح شده را با استفاده معلم از وسایل کمک آموزشی در ساخت شناختی خود جای دهند و به یادگیری معناداری نائل شوند. (احدیان، محمد، مقدّمات تکنولوژی آموزشی، نشر بشر، چاپ هفتم، ۱۳۷۱)
روش تحقیق
در این تحقیق از روش توصیفی استفاده شده است و می دانیم که پژوهش توصیفی مانند عکسبرداری از ابعاد گوناگنون یک ارگانیسم یا یک پدیده عینی است و پژوهشگر در این گونه تحقیقات سعی می کند تا آنچه هست را بدون هیچگونه دخالت یا استنتاج ذهنی گزارش دهد و نتایج عینی از موقعیت بگیرد موضوع تحقیق مورد نظر چون با تحقیق توصیفی متناسب است و همچنین تحقیق توصیفی هزینه و دقت کمتری را می طلبد به همین دلیل این روش انتخاب گردید.
روش جمع آوری اطلاعات: پژوهش مذکور درباره تأثیر و کاربرد مواد و وسایل کمک آموزشی بر روی یادگیری دانش آموزان در مقاطع راهنمایی و به دلیل محدودیّت امکانات، بخش عمده اطلاعات از طریق پرسشنامه جمع آوری شده است چون عملی تر و آسانتر است.
ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه می باشد (دانش آموزان، معلمان) و گروه آزمودنی معلمان و دانش آموزان راهنمایی مدارس رویش و مهر می باشند برای اجرای پرسشنامه پس از هماهنگی با مسئولین اداره کل آموزش و پرورش نیشابور به مدارس مذکور مراجعه شد. پس از آگاه نمودن مسئولین نسبت به انجام تحقیق و موضوع تحقیق و رشته تحصیلی و اینکه پژوهش فعلی گامی در جهت شناخت بیشتر امکانات و وسایل و مواد آموزشی می باشند. تعداد ۲ پرسشنامه زیر نظر استاد راهنما تهیه شده بود به معلمان و دانش آموزان داده شده و همچنین باعث شد که معلمان را آگاه نموده و اینکه هدف از تکمیل پرسشنامه آگاهی از مشکلات و خواسته های آنان است را به آنها بگوییم و ما بدان منظور بتوانیم پاسخ درست و دقیقی به دست بیاوریم.
جمعیّت آماری: جمعیت آماری کلیه دبیران مدارس دخترانه رویش و مهر و هاشمی نژاد و کلیه معلمان در گروه های آموزشی شهرستان نیشابور می باشند که این تعداد ۶۴ نفر می باشند و تعداد ۶۴ نفر از دانش آموزان مدارس راهنمایی مهر و رویش است.
متغیّرها
۱- مواد و وسایل کمک آموزشی: عبارتست از کلیه وسایلی که معلم را بر نحوه تدریس بهتر کمک می کند از قبیل چارت، پوستر، گچ رنگی
۲- میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان: عبارتست از میزان رسیدن به اهداف آموزشی مورد نظر از پیش تعیین شده که از طریق دادن پرسشنامه پیشرفت تحصیلی به دانش آموزان می توان به پیشرفت تحصیلی آنها پی برد.
۳- وسایل سمعی و بصری: شامل مواد دیداری و شنیداری مثل رادیو، تلویزیون، ضبط، فیلم و غیره که معلّم را در امر آموزش یاری می کنند.
۴- ارزشیابی: به معنی داوری و قضاوت درباره عملکرد فراگیران به منظور تشخیص نقاط قوّت و ضعف که معلّم با استفاده از آزمون و استفاده از روش های مختلف جمع آوری اطلاعات عملکرد هر یک از فراگیران کلاس خود را ارزیابی می کند.
۵- خلّاق: به معنی آفریننده، ابداع و ابتکار می باشد که شاگرد با قرار گرفتن در یک موقعیّت آموزش مناسب و با استفاده از حسّ کنجکاوی و ابزار مناسب می تواند استعدادهای نهفته خود را شکوفا نموده و به پدیده های جدید دست یابد.
تجزیه و تحلیل داده ها:
۱- میزان آشنایی معلمین با روش های فعال کمک آموزشی تا چه اندازه است؟
بر اساس اطلاعات حاصل از بررسی های انجام شده بر روی ۶۴ نفر از معلمان دوره راهنمایی شهرستان نیشابور ۸% معلمین آگاهی خود را از روش های فعال آموزشی در حدّ خیلی زیاد، ۴۴% در حدّ زیاد، ۴۴% در حدّ متوسط و ۴% در حد کم ارزیابی کرده اند.
به این مفهوم که حدود نیمی از معلمین اطلاعات محدودی از روش های فعال تدریس دارند.
۲- تأثیر میزان آگاهی معلمین در کاربرد وسایل کمک آموزشی چگونه است؟
۹۴% معلمین معتقدند که آگاهی آنان در کاربرد ابزارهای آموزشی تأثیر بسیار زیادی در تدریس دارد.
۳- میزان ابزارهای موجود کمک آموزشی در مدارس تا چه اندازه است؟
۴۹% معلمان ابزارهای موجود در مدرسه را تا حد متوسط پاسخگوی نیازهای خود می دانند و ۳۰% معلمان آن را در حد بسیار زیاد ارزیابی کرده اند. (۱۴% کم و ۳% خیلی کم)
به این مفهوم که نیمی از معلمان وسایل کمک آموزشی مدارس را کافی نمی دانند.
۴- بین میزان همکاری مدیران و عوامل اجرایی مدرسه در استفاده معلمان از وسایل کمک آموزشی چه رابطه ای وجود دارد؟
۶۴% معلمان همکاری مدیران و عوامل اجرایی مدرسه را در استفاده از وسایل کمک آموزشی در حدّ زیاد موثر دانسته اند. به این مفهوم که مدیران و عوامل اجرایی مدرسه همکاری لازم را در ارائه وسایل به ملمان داشته اند.
۵- بین روش های ارزشیابی و استفاده از وسایل و ابزار کمک آموزشی چه رابطه ای وجود دارد؟
۲۳% معلمین استفاده از وسایل کمک آموزشی را در امر ارزشیابی دانش آموزان در حدّ خیلی زیاد، ۳۹% در حدّ زیاد، ۲۵% در حدّ متوسط و ۳% در حد کم ارزشیابی کرده اند.
۶- بین استفاده یا عدم استفاده از مواد و وسایل کمک آموزشی در امر تدریس از نظر میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان چه تفاوتی وجود دارد؟
۹۵% معلمان استفاده از وسایل کمک آموزشی را در افزایش یادگیری در حدّ خیلی زیاد ارزیابی کرده اند. ۹۷% آنان استفاده از وسایل کمک آموزشی را در جذابیت امر تدریس خود بسیار ضروری دانسته اند.
۷- میزان تأثیر وسایل کمک آموزشی بر ایجاد علاقه و انگیزه در دانش آموزان تا چه اندازه است؟
۹۴% معلمین استفاده از وسایل کمک آموزشی را در افزایش انگیزه و علاقه در دانش آموزان در حد خیلی زیاد موثر دانسته اند.
۸- میزان سهولت انتقال مطالب درسی به دانش آموزان با استفاده از وسایل کمک آموزشی تا چه اندازه است؟
۹۱% معلمین استفاده از وسایل کمک آموزشی را در سهولت انتقال مطالب درسی به دانش آموزان در حدّ خیلی زیاد موثر دانسته اند.
۹- تأثیر استفاده معلمین از وسایل کمک آموزشی بر روابط بین آنان و دانش آموزان چگونه است؟
۸۹% معلمین معتقدند استفاده از وسایل کمک آموزشی بر روابط بین آنان و دانش آموزان تأثیر زیادی دارد.
به این مفهوم که اکثر معلمین استفاده از وسایل کمک آموزشی را بر روابط بین خودشان و دانش آموزان موثر دانسته اند.
۱۰- میزان استفاده ی معلمین از وسایل کمک آموزشی در تدریس تا چه اندازه است؟
بر اساس اطلاعات حاصل از بررسی های انجام شده بر روی ۶۴ نفر از دانش آموزان مقطع راهنمایی شهرستان نیشابور ۹۸% آزمایش درس علوم را انجام می دهند و ۸۸% از وسایل آزمایشگاهی در کلاس علوم استفاده می کنند.
۱۱- تأثیر استفاده از وسایل کمک آموزشی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان چگونه است؟
۷۷% دانش آموزان تأثیر استفاده از وسایل کمک آموزشی را بر پیشرفت تحصیلی خود زیاد و ۲۳% در حدّ متوسط ارزیابی کرده اند.
به این مفهوم که استفاده از وسایل کمک آموزشی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأثیرگزار است.
(در پژوهش حاضر نتایج مطابق جداول عنوان شده خلاصه می گردد)
جدول ۲-۳
گزینه ها
سئوال خیلی زیاد زیاد متوسط کم خیلی کم
فراوانی درصد فراوانی درصد فراوانی درصد فراوانی درصد فراوانی درصد
۲ 5 8 % 28 44% 28 44% 3 4% 0 0
۳ 10 16% 25 39% 19 30% 9 14% 1 2%
۴ 4 6% 15 24% 28 44% 11 17% 6 9%
۵ 15 23% 16 25% 23 36% 9 14% 1 2%
۶ 15 23% 25 39% 16 25% 8 13% 0 0
۷ 39 61% 21 33% 4 6% 0 0 0 0
۸ 4 6% 18 28% 31 49% 9 14% 2 3%
۹ 9 14% 35 55% 16 25% 3 5% 1 2%
۱۰ 9 14% 25 39% 25 39% 5 8% 0 0
۱۱ 40 63% 22 34% 2 3% 0 0 0 0
۱۲ 14 22% 33 52% 10 16% 5 8% 2 3%
۱۳ 41 64% 20 31% 2 3% 1 20% 0 0%
۱۴ 23 36% 34 53% 7 11% 0 0 0 0%
۱۵ 17 27% 34 53% 9 14% 3 5% 1 3%
۱۶ 37 58% 21 33% 4 6% 2 3% 0 0
۱۷ 19 30% 22 34% 16 25% 3 5% 4 6%
۱۸ 43 67% 17 27% 4 6% 0 0 0 0
جدول ۳-۳
گزینه ها
سئوال خیلی زیاد زیاد متوسط کم خیلی کم
فراوانی درصد فراوانی درصد فراوانی درصد فراوانی درصد فراوانی درصد
۷ 1 2 % 13 20% 37 58% 8 12% 5 8%
۸ 3 5% 20 31% 29 45% 9 14% 3 5%
۹ 30 47% 17 27% 15 23% 2 3% 0 0
۱۰ 26 41% 17 26% 17 26% 3 5% 1 2%
۱۱ 31 48% 25 39% 8 13% 0 0 0 0
۱۲ 37 58% 18 28% 8 12% 1 2% 0 0
۱۳ 25 39% 26 41% 12 19% 1 1% 0 0
۱۴ 21 33% 28 44% 15 23% 0 0 0 0
۱۵ 17 25% 22 41% 24 33% 1 1% 0 0
۱۶ 16 25% 23 36% 20 31% 3 5% 2 3%
بحث و نتیجه گیری
این پژوهش با هدف بررسی کاربرد مواد و وسایل کمک آموزشی انجام شده است که در ادامه به صورت زیر از اطلاعات جمع آوری شده بحث و نتیجه گیری می شود:
۴۴% از معلمین اطلاعات محدودی از روشهای فعال تدریس دارند.
بی شک آینده هر جامعه ای که به کیفیت و کارآیی آموزش و پرورش آن کشور بستگی دارد از این رو هرچه کارآیی و بهره دهی برنامه های آموزشی موثرتر و مفیدتر باشد جامعه فردا سلامت و سعادت بیشتری خواهد یافت.
روش آموزش بر پایه سخنرانی از طرف معلمان و گوش دادن و یادداشت برداشتن و حفظ کردن برای دانش آموزان موجبات خستگی و نارضایتی را فراهم آورده و آثار این خستگی در آنها کاملاً پیدا بود. بدیهی است ادامه چنین وضعیتی نمی توانست و نمی تواند دوام داشته باشد و این روش جوابگوی نیازها و ضرورتها برای دانش آموزان باشد. معلمان اکنون در برابر شاگردانی آنقدر آگاه قرار دارند که پاسخ دادن به سئوالات آنان بدون مطالعه عمیق و آگاهی کامل میسّر نمی باشد. و امروزه وقتی صحبت از حرفه معلمی می کنیم هرگز انتظار نداریم که از یک علاقه کاذب سخن گفته باشیم بلکه از فردی صحبت می کنیم که فراهم کننده هرچه بیشتر امکانات و گردآورنده تمام وسایل ممکن برای یادگیری باشد. اما با توجه به پژوهش انجام شده تنها نیمی از معلمین اطلاعات محدودی از روشهای فعال تدریس دارند که این می تواند به دلیل انگیزه و نگرش منفی معلمان نسبت به وسایل کمک آموزشی و دیگر اینکه چون با وسایل کار نکرده اند اطلاعات محدودی هم دارند.
۴۹% معلمان ابزارها و امکانات موجود در مدرسه را تا حد متوسط پاسخگوی نیازهای خود می دانند و ۳۰% معلمان آن را در حدّ بسیار زیاد ارزیابی کرده اند.
بنا به اهمیت مواد و وسایل کمک آموزشی و مقایسه آن با انتظاراتی که از به کارگیری این وسایل در جریان تدریس می رود مسئولان آموزش و پرورش و معلمان باتجربه در کنار هم ضرورت استفاده از ابزار و وسایل کمک آموزشی را برای یادگیری دروس به دانش آموزان بیش از هرچیز و هر زمان دیگر درک و احساس کرده اند اما با توجه به پژوهش انجام شده: نیمی از معلمین امکانات و وسایل کمک آموزشی را کافی نمی دانند که این می تواند به دلیل این باشد که مسئولین برنامه ریزی آموزشی و دست اندرکاران تعلیم و تربیت کشور بودجه کافی برای مدارس که امکان خرید وسایل کمک آموزشی را در اختیار مدارس قرار نداده اند.
۹۱% معلمین استفاده از وسایل کمک آموزشی را که سهولت انتقال مطالب درسی به دانش آموزان در حد خیلی زیاد موثر دانسته اند. بسیاری از روانشناسان برای ایجاد پیشرفت علوم و فنون دانش های جدید تکنولوژی آموزشی و استفاده از وسایل کمک آموزشی را توصیه می کنند. استفاده از وسایل کمک آموزشی موجب می شود که دانش آموزان از همه حواس خود جهت یادگیری مطالب استفاده کنند چرا که وسایل کمک آموزشی اساس قابل لمس را برای تفکر و ساختن مفاهیم فراهم می کنند و در نتیجه از میزان عکس العمل گفتاری دانش آموزان می کاهد. و به این ترتیب تکنولوژی آموزشی و استفاده از وسایل کمک آموزشی در مباحث تربیتی به بهره گیری از سرعت، دقّت و سهولت در امر آموزش و یادگیری می گردد.
۷۷% دانش آموزان استفاده از وسایل کمک آموزشی را باعث پیشرفت درسی خود ارزیابی کرده اند.
یادگیری امری بسیار پیچیده و مستلزم دخالت عوامل متعدد است و امر یادگیری در محیط کلاس به طور اخص دارای اهمیت و حساسیت بیشتری است. محیط کلاس به نسبت تفاوت اساسی با محیط بیرونی نیازمند دقت و توجه فراوان تر است. در کلاس درس عوامل اساسی دخیل در امر یادگیری عبارتند از وضع جسمی- روحی- علمی و شخصیّتی معلم، محتوای منابع آموزشی، قوانین و مقررات آموزشی، فضای آموزشی و وسایل کمک آموزشی در بین این عوامل و وسایل کمک آموزشی از حیث اینکه تئوری و عمل را توأم و هماهنگ می سازد جایگاه ویژه ای دارد. استفاده از وسایل کمک آموزشی از طرف معلم در جریان تدریس باعث می شود که مطالب مطرح شده در ساخت شناختی دانش آموزان جا بگیرد و دانش آموز به یادگیری معنادار نائل شود.
با توجه به اینکه ۷۵% یادگیری از طریق کاربرد حس بینایی صورت می گیرد وسایل کمک آموزشی یادگیری را می تواند سریعتر، موثرتر، پایدارتر کند. با توجه به این مطلب بیشتر دانش آموزان استفاده از وسایل کمک آموزشی را باعث پیشرفت درسی خود می دانند.
پیشنهادات:
۱- در جهت آگاهی معلمان از مفهوم و فلسفه تکنولوژی آموزشی و وسایل کمک آموزشی، برگزاری دوره های آموزش ضمن خدمت می تواند جو مناسبی برای به کارگیری وسایل کمک آموزشی توسط معلمین بوجود آورد.
۲- اختصاص بودجه ای برای مدارس داده شود که امکان خرید وسایل کمک آموزشی را داشته باشند.
۳- توجه به وضعیت اقتصادی و رفاهی دبیران، برقراری ارتباط دبیران با دانشگاه ها به طوری که از یافته های جدید همواره با اطلاع باشند و در افزایش کیفیّت تدریس خود بکوشند.
۴- استفاده از وسایل کمک آموزشی جزء وظایف قانونی معلمان باشند.
۵- معلمانی که از وسایل کمک آموزشی استفاده می کنند به نحو شایسته ای مورد قدردانی و حمایت قرار گیرند.
۶- در نظام ارزشیابی از فعالیت های معلمان (ارزشیابی تکوینی و ارزشیابی تراکمی) یکی از معیارهای مهم و اساسی، استفاده از وسایل کمک آموزشی باشند.
۷- به معلمان پیشنهاد می شود که برای استفاده از وسایل کمک آموزشی علاقه و اشتیاق فراوان از خود نشان دهند.
۸- به مسئولان پیشنهاد می شود که در جهت افزایش معلومات و آمادگی معلمان و برای استفاده بهینه و مطلوب از وسایل کمک آموزشی، نشریات علمی و تخصّصی را تهیه و در اختیار معلّمان قرار دهند و نیز جلسات و همایش هایی در سطح کشور برگزار کنند.
۹- به مسئولان پیشنهاد می شود که جایگاه وسایل کمک آموزشی را در نظام آموزشی مشخص کنند و به اطلاع معلمان برسانند تا حالت رسمی و نهادینه پیدا کند.
در اینجا تأکید اصلی بر عملکرد معلمان است. راهنمای آموزشی این سؤال را طرح میکند که «چگونه میتوانم بهترین کمک را به معلم بکنم تا عملکرد خود را مشاهده و آن را تحلیل کند؟» خود آنها راههای متعددی را پیشنهاد میکنند که یک یا چند راه حل ممکن است به نتیجه برسد:
راهنمای آموزشی میتواند بدون خبر و غیرمنتظره وارد کلاس درس معلم شود، در آخر کلاس بنشیند، عملکرد معلم را مشاهده کند، هنگام تدریس معلم یادداشت بردارد، خلاصهای تهیه کند و آن را به معلم تحویل دهد.
راهنمای آموزشی میتواند به تناوب در کلاس حضور یابد، عملکرد معلم را با استفاده از یک ابزار رتبهبندی ارزشیابی کند. و ابزار را به مدیر تحویل دهد.
راهنمای آموزشی میتواند قبل از اینکه وارد هر نوع ارزشیابی رسمی شود، به طور اتفاقی و غیررسمی چندین بار از کلاس معلم بازدید کند تا بفهمد معلم به چه نوع کمکی نیاز دارد.
راهنمای آموزشی قبل از ورود به روشهای ارزشیابی رسمی میتواند نوعی از برنامههای آموزشی ضمن خدمت را برای کمک به معلمان ترتیب دهد.
راهنمای آموزشی قبل از صحبت دربارة ارزشیابی عملکرد معلم، باید اعتماد او را جلب کند. از چهار روشی که شرح داده شد، دو روش آخری قابل قبول هستند. دو روش اول به دلیل اینکه روشهای رتبه بندی هستند و برای معلم تهدید کننده به حساب می آیند قابل قبول نیستند. راهنمای آموزشی باید امکانات بحث و تحلیل را در محیطی فارغ از ترس فراهم کند.
برای ایجاد زمینهای که معلمان عملکرد خودشان را بررسی کنند، راهنمای آموزشی میتواند روشی را اتخاذ کند که شامل سه مرحلة زیر باشد:
1ـ بررسی عملکرد معلمان به صورت کلی که به معنای تحلیل عمل تدریس در یک قالب نظری است و به کمک مطالعة سوابق امر و رسانههای مختلف در زمینة تدریس امکان پذیر است.
2ـ بررسی عملکرد معلمان دیگر در داخل و خارج از مدرسه که هم به کمک ضبط تلویزیونی و هم از طریق بازدید معلمان از کلاس یکدیگر امکان پذیر است.
3ـ بررسی عملکرد خود معلم که از طریق استفاده از مطالب نوشتاری و دیگر رسانههای انتخابی انجام میشود.
دو مرحلة اول تحلیل بیرونی است، زیرا معلم و تدریس به طور کلی و از طریق عملکرد معلمان دیگر بررسی میشود. در این مرحله آنها ورای خود را بررسی میکنند. پس از آنکه تحلیلهای بیرونی تدریس انجام شد، شروع به درونی کردن مسأله میکنند و برداشتهایی از نحوة تدریس خود به دست میآورند. آنها دربارة تدریس اطلاعاتی پیدا کرده و سپس بررسی چگونگی بهبود وضعیت تدریس خود را آغاز میکنند.
مرحلة سوم تحلیل درونی است که در این زمان معلم بر رفتارهای خودش تمرکز میکند، و به جای توجه به تدریس دیگران و تأکید کلی بر تدریس، به ارزشیابی عملکرد خود توجه میکند.
هدف این توالی سه مرحلهای از تحلیل بیرونی به درونی آن است که فرصتی برای راهنمای آموزشی فراهم شود تا به معلمان کمک کند دیدگاه مثبتی نسبت به ارزشیابی پیدا کنند، خودشان با مهارتهای ارزشیابی آشنا شوند و نسبت به تواناییهای خود اعتماد به نفس پیدا کنند.
سوابق مربوط به رفتار معلم بسیار وسیع و همچنان در حال رشد است. مطالعات متعددی در زمینة عملکرد معلم انجام شده و برنامههای کارآموزی متعددی نیز تدارک دیده شده است تا به معلمان این امکان را بدهد که تدریس و عملکرد خود را بررسی کنند.
الگوهای تدریس: اگر چه یک روش برتر برای ارزشیابی عملکرد معلم وجود ندارد، اما ممکن است یک روش سازندهتر باشد و آن مشاهدة عمل تدریس و شناسایی الگوهای تدریس است. بررسی الگوهای متعدد تدریس به معلم این فرصت را میدهد تا الگو یا الگوهای مورد استفادة خود را مشخص کند. بروس جویس و مارشا ویل یک الگوی تدریس را چنین تعریف میکنند: یک الگوی تدریس برنامه یا ترکیبی است که برای شکل دادن برنامههای درسی (تدریس یک محتوا برای یک ترم)، طراحی مواد آموزشی و هدایت آموزش در کلاس درس به کار میرود.»
جویس و ویل در چاپ سوم کتاب خود بیست الگوی تدریس را که در چهار گروه اصلی دستهبندی شده شرح دادهاند: الگوهای اجتماعی، الگوهای پردازش اطلاعات، الگوهای شخصی (فردی) و الگوهای رفتاری. بعضی از الگوهای تدریس بیش از بقیة آنها واضح و بدیهی هستند. الگوهای زیر از میان الگوهای متعددی که معلمان اجرا میکنند انتخاب شدهاند:
1ـ معلم در قالب سخنران: در این الگوی قدیمی معلم به عنوان انتقال دهندة اطلاعات از ذهن خود به ذهن فراگیران به کمک زبان شفاهی عمل میکند.
2ـ معلم به عنوان فرد مرجع: معلم در اینجا اطلاعات مربوط به محتوا و منابع را هر زمان که یادگیرندگان نیاز داشته باشند در اختیارشان قرار میدهد.
3ـ معلم به عنوان تسهیل کننده: در این الگو معلم در حد امکان تلاش میکند، منابع و مسیر را به یادگیرندگان نشان دهد تا خودشان به دنبال مطالعه بروند و معلم همچنان جریان را هدایت کند.
4ـ معلم به عنوان مشاور: معلمی که از این الگو پیروی میکند، رشد فردی یادگیرنده را مهمتر از محتوا میداند، دانش آموزان را راهنمایی و تشویق میکند و از همه مهمتر به مشکلات آنها گوش میدهد.
5ـ معلم به عنوان رهبر جلسات گروهی: چنین معلمی در نقش مسئول جلسه و رئیس گروه است که کارگروهی را بهبود میبخشد، فعالیتها را هدایت و مشارکت کلیة اعضای گروه را تشویق میکند.
6ـ معلم به عنوان مدرس خصوصی: معلمی که از چنین الگویی در آموزش پیروی میکند به کار با فرد فرد شاگردان اعتقاد دارد و به این منظور از روشهای متعددی از جمله یادگیری قراردادی و مطالعة مستقل استفاده میکند.
7ـ معلم به عنوان هماهنگ کنندة آموزش واسطهای : در این الگو، رسانههای متعددی در ارائة آموزش نقش اولیه را ایفا میکنند. معلم رسانة لازم را انتخاب میکند، نحوة استفادة از آن را آموزش میدهد، و ارائة رسانهای را همراه با بحث و ارزشیابی دنبال میکند.
8ـ معلم به عنوان سرپرست آزمایشگاه: در این الگو باید زمینههای آزمایشگاهی، یادگیری تجربی و فعالیتهای پژوهشی را برای یادگیرندگان فراهم کرد.
9ـ معلم به عنوان برنامهریز: در این الگو که از آموزش برنامهای و آموزش به کمک کامپیوتر برگرفته شده، معلم برنامههای خاصی مینویسد تا یادگیرندگان یا به طور انفرادی و یا گروهی روی آن کار کنند.
10ـ معلم به عنوان تأثیرگذار بر محیط یادگیری: در این الگوی رفتار گرایانه، معلم بر محرکهای موجود در محیط کلاس درس نظارت میکند و انواع یادگیریهایی را که دانش آموزان در آن زمینه تلاش میکنند تقویت میکند.
هیچ الگوی خاصی بر الگوهای دیگر برتری ندارد و نمیتوان گفت که یک الگوی تدریس منحصر به فرد و برتر وجود دارد. مطالعة الگوهای تدریس کاری ارزشمند است، زیرا موجب میشود راهنمایان آموزشی و معلمان بدانند که الگوهای رفتار معلم تنوع پذیر است.
الگوی تدریس نشان دهندة روش تدریس است. روش تدریس کاملاً شخصی و فردی است و به گونهای مرتبط با شخصیت معلم میباشد. حالات صورت، اشارات، حرکات عضلانی، انتخاب واژهها، حرکات نمایشی و زیرکی همه نظام ارائة شخصی هر فردی است.
انتظار میرود که الگوهای جدید با الگوهای قدیمی نیز تطبیق داده شوند. شناسایی و تحلیل الگوهای متعدد تدریس از طریق یک برنامة مؤثر آموزش ضمن خدمت امکان پذیر است. هدف چنین برنامة ضمن خدمتی این نیست که معلم مجبور شود یکی از الگوها را انتخاب کند و به کار ببرد، بلکه منظور آن است که مبنایی برای شناسایی الگو یا الگوهای خود به دست آورد و الگوهای جدید را به روشهای خود اضافه کند.
معلمان کارآمد باید در چند الگوی تدریس توانمندی قابل قبولی را از خود نشان دهند.
دروس ضبط شده: معلمان میتوانند عملکرد معلمان دیگر را از طریق نوار ویدئویی بررسی کنند. در نوارهای ویدئویی از یک جلسه درس کامل فیلم برداشته میشود که در همه جا هم قابل استفاده است. بنابراین معلمان میتوانند ارائة یک درس را طبق آنچه یک معلم ماهر در عمل نشان میدهد یاد بگیرند. راهنمایان آموزشی و معلمان میتوانند با هم درسهای ضبط شده را ببینند و دربارة آن بحث کنند.
انجمنهای آموزشی و مؤسسات تربیت معلم احتمالاً منابعِ اصلی دروس ضبط شده هستند. راهنمای آموزشی میتواند به جای وابسته بودن به منابع خارجی، به راحتی کتابخانهای از نوارهای ویدئویی تدریس اثر بخش در مدرسة خود تهیه کند. معلمان باید از اینکه همکاران دیگر علمکرد آنها را مشاهده و بحث میکنند احساس خوبی داشته باشند.
رویکردهای آزمایشگاهی: روشهای متعدد ارزشیابی رفتار معلم که به میزان زیادی در برنامههای قبل از خدمت به کار گرفته شده برای برنامههای آموزش ضمن خدمت نیز مناسب هستند، اگر چه در برنامههای آموزش ضمن خدمت مسائل ویژه عملی و انگیزشی مطرح شده است. در روشهای آزمایشگاهی یا بالینی، تدریس همکاران و تدریس خرد (تدریس در مقیاس کوچک) هم همراه با نوارهای ویدئویی و هم بدون آن اجرا شده است.
موضوع اصلی روش آزمایشگاهی تدریس خرد است که معلم در برنامه بالینی، یک مهارت تدریس را با حضور گروه کوچکی از دانش آموزان (بهتر است دانش آموزان خودش نباشند) یا همکارانش نمایش میدهد. هدف تدریس خرد آن است که معلم بتواند بازخورد تدریس خود را دریافت کند و آن را بهبود بخشد. تدریس را اگر چه میتوان در یک آزمایشگاه بدون تجهیزات ضبط ویدئویی اجرا کرد، اما اگر به صورت فیلم درآید آثار مطلوبتری خواهد داشت. ضبط تدریس موجب میشود معلم عملکرد خود را مشاهده و دوباره تحلیل کند.
فرایند تدریس خرد موجود میشود تا درس کوتاهی به نمایش گذاشته شود و پس از آن عملکرد معلم بر مبنای یک ابزار یا مجموعهای از معیارهای ویژه نقد و بررسی گردد. پس از نقد، معلم باز درس را تکرار میکند و دوباره تحلیل میشود. اگر حاضران در جلسه دانشآموزان باشند بهتر است که موقع تکرار درس گروه دیگری در اجرای برنامه حضور داشته باشند. اگر ارائه درس به صورت نوار ویدئویی تهیه شده باشد، راهنمای آموزشی، یکی دو نفر از همکاران یا خود معلم میتواند آن را نقد و بررسی کند.
راهنمای آموزشی باید تلاش کند تا رویة مطلوب تدریس خود را در مدرسه و ناحیة خود رواج دهد. فضا و تجهیزات بسیار کمی لازم است. آزمایشگاه اتاق کوچکی است که از سر و صدای بیرون مصون است. یک میز، تخته سیاه، دوربین ویدئویی، دستگاه ضبط و پخش و یک دستگاه تلویزیون از تجهیزات معمولی آن است.
روش آزمایشگاهی موقعیتی مصنوعی، شبیهسازی شده و نظارت شده را به وجود میآورد، که در عین حال فرصتی برای رشد یا اصلاح یک روش یا مهارت خاص ایجاد میکند و معلم میتواند در کلاس واقعی از آن استفاده کند. یک مشکل انگیزشی که وجود دارد آن است که چگونه میتوان معلم را تحریک نمود تا تمایل پیدا کند و خود را در موقعیت تدریس قرار دهد. در حضور همکاران و یا دانشآموزان برنامهاش را ارائه دهد و با انتقادهای گوناگون رو به رو شود. معلمانی که تازه شروع به کار کردهاند و هنوز کلیه سازوکارهای دفاعی معلمان با تجربه را ندارند، استفادة بیشتری از آزمایشگاهها میبرند. عوامل انگیزشی نظیر اوقات فراغت، پرداختهای اضافی، یا گواهینامههای دانشگاهی موجب میشود که استفاده از روش آزمایشگاهی برای معلمان مطلوبتر شود.
روشهای مشاهده: پژوهشهای متعدد در زمینة عملکرد تدریس موجب شده است که روشهای متعددی برای مطالعه ، تحلیل و گزارش رفتار معلم در کلاس به وجود آید. این روشها ابزاری را فراهم کردهاند تا یک مشاهدهگر مجرب بتواند عملکرد واقعی معلم را گزارش دهد و معلمان به کمک گزارشهای ویدئویی عملکرد خود را ارزشیابی کنند. هدف نهایی روش مشاهدهای، ایجاد فرصتی است برای معلمان تا به طور منظم پیشرفتهای تدریس خود را تحلیل کنند. روش مشاهدهای معلم را قادر میسازد تا جنبههای ویژة تدریس خود را بررسی نماید و ساختار ارزشیابی خود را تهیه کند.
برای مشاهدة جنبههای عملکردی معلم ابزارهای متعددی انتخاب میشود که از یک منطقة آموزشی به منطقة دیگر فرق میکند. بعضی از آنها به معلم، بعضی به شاگرد و بعضی دیگر به تعامل شاگرد ـ معلم توجه دارند. بعضی از این ابزارها بر یادگیری شناختی تأکید دارند و بعضی بر رفتار عاطفی. بعضی رفتار کلامی را مدنظر دارند و بعضی رفتار غیرکلامی و بالاخره بعضی از ابزارها در واقع اصلاح شدة ابزارهای قبلی هستند.
سؤالی که از نظر اسمیت، کوهن و پرل مطرح میشود این است که «کدام یک از روشهای متعدد مشاهده برای آموزش معلمان باید به کار رود. مروری بر سوابق موضوع نشان میدهد که تحلیلها بیشتر از نظر عنوانها (برچسبها) فرق دارند تا از نظر طبقهها (دستهها). به عبارت دیگر چنانکه واژهها نشان میدهند، تفاوت چندانی میان تحلیلهای مختلف وجود ندارد. «یکی از روشهای انتخاب یک ابزار مشاهده، تشکیل کمیتهای با همکاری راهنمای آموزشی و حضور معلمان است تا روشهای مختلف را بررسی کنند و ابزاری را که بیشتر دوست دارند انتخاب نمایند. چنین کاری باید از طرف راهنمای آموزشی تشویق شود. فرایند انتخاب یا تهیة ابزار، آموزش ضمن خدمت ارزشمندی برای شرکتکنندگان در این کمیتههاست.
تحلیل مشاهده با روشهای مختلفی انجام میشود که در اینجا به نمونههایی از آن اشاره میشود:
با روشی که در بسیاری از مراکز تربیت معلم استفاده میشود، معلم فیلم ویدئویی جلسات کاری معلم دیگر را مشاهده مینماید و از ابزاری برای ارزیابی و گزارش عملکرد وی استفاده میکند. او ممکن است ضمن تحلیل و مشاهدة نوار و ارائة توصیههایی برای همکارش بر اثر این تعامل و درگیری خودش هم مطالبی را یاد بگیرند که منتج به تغییر رویة آموزشی وی شود.
معلم میتواند اجازة مشاهده از تدریس خود را به طور زنده در کلاس به معلم دیگری بدهد (بدون ضبط کردن). یک مشاهدهگر مجرب، یک همکار، یا راهنمای آموزشی که از یک ابزار مشاهده استفاده میکند، این کار را انجام میدهد و برداشتهای این مشاهده را با خود معلم بررسی مینماید. این روش شاید از همة روشها تهدیدکنندهتر باشد و کمتر معلمی آن را به راحتی میپذیرد. معلمانی که چنین روشی را میپذیرند بسیار مقاوم هستند و قادرند انتقاد از تدریس خود را به صورت رو دررو تحمل کنند.
• معلمی ممکن است اجازه دهد کارش ضبط شود و از یک مشاهدهگر، همکار یا راهنمای آموزشی بخواهد تا با یک ابزار مشاهده این جلسة ضبط شده را ارزیابی کند و آنگاه همراه با معلم آن را تحلیل و بررسی کنند. در اینجا هنوز عنصر تهدید وجود دارد، اما به دلیل اینکه نوار ویدئویی شیئی نسبتاً خارجی است، تهدید تا حدی ملایمتر است، و این به دلیل این است که معلم در هنگام تدریس مستقیماً تحت مشاهدة تحلیلی قرار ندارد.
معلم میتواند شخصاً برنامهای ترتیب دهد که کارش ضبط شود و خودش بعداً یک ابزار مشاهده برای نقد عملکردش به کار ببرد. این روش بیشترین تغییر و پیشرفت را در عملکرد تدریس به وجود میآورد. این روش که خالی از هر گونه تهدید است معلمان را تشویق میکند تا با توجه به اینکه هیچکس برای انتقاد از عملکرد ضعیف آنها حضور ندارد تدریس خود را بررسی کنند.
از آنجا که راهنمای آموزشی مایل است هر معلم قابلیت تحلیل رفتار خود را پیدا کند، بنابراین آموزش ضمن خدمت در زمینة مشاهده موجب به کارگیری دقیق این روش خواهد شد.
ارزشیابی صفات شخصی ـ حرفهای
حرکت از ارزشیابی شناختی و مهارتهای آموزشی به محدودة صفات شخصی و حرفهای مشکلات دیگری را بروز میدهد. تعریف صفات شخصی و حرفهای که باید معلمان داشته باشند و بر آنها اتفاق نظر وجود داشته باشد نه فقط مشکل است، بلکه سنجش آنها نیز کار دشواری است و در صورت عدم وجود چنین تعاریف مشخصی تغییر در شیوة تدریس معلمان نیز کار مشکلی خواهد بود.
به طور مثال یک فرد چگونه دربارة روابط با مدیران قضاوت میکند؟ آیا افراد متملق باید به دلیل زیاد صحبت کردن پاداش بگیرند؟ به ظاهر افراد چه امتیازی میدهید؟ به طور مثال آیا یک معلم به دلیل چاقی باید تنبیه شود؟ آیا یک معلم جذاب و خوش تیپ از نظر ظاهر امتیاز بالاتری نسبت به یک فرد ساده و غیرجذاب کسب خواهد کرد؟ آیا عضویت و مشارکت معلمان در سازمانهای تخصصی (حرفهای) برای مدیران اهمیت دارد؟ اگر چنین است آیا معلم باید بر حسب تعداد عضویتها یا میزان مشارکت، ارزشیابی شود؟ عضویت در یک سازمان تخصصی امروزه از دیدگاه یک مدیر اجرایی امتیازی مثبت است یا منفی؟
اگر قرار است معلم را فرد دیگری از نظر صفات شخصی ـ حرفهای ارزیابی کند یا خودش خود را ارزیابی کند، این صفات باید به روشنی تعریف شوند و مواردی از رفتار که نشاندهندة این صفات هستند باید شرح داده شوند. رویکرد آزادمنشانه در راهنمایی آموزشی بر این عقیده است که معلمان باید هم در فرایند تعیین ویژگیهای شخصی ـ حرفهای مورد ارزیابی و هم در فرایند چگونگی این ارزیابی و مشاهده مشارکت داشته باشند. بغیر از سرپیچی، نافرمانی و لغزشهای اخلاقی که تشخیص آن ساده است، تعیین صفات شخصی ـ حرفهای از مشکلترین وظایف هر سرپرستی است.
عملکرد موفقیت آمیز معلم نیاز به بعضی ویژگیهای شخصیتی و مهارتهای روابط انسانی دارد که به بعضی از آنها اشاره میشود.
شوخ طبعی
توانایی برقراری ارتباط با همکاران، دانش آموزان، مدیران و مردم
خودباوری کافی
شخصیت باز
احترام به افراد
نداشتن تعصب
احترام به فضیلت
اهمیت دادن به محرمانه بودن مسائل مدرسه
نگرش همکاری و تعاون
سعی و تلاش
اینها تعداد کمی از صفات شخصیتی لازم برای موفقیت در هر رشته و به طور کلی در زندگی میباشند.
مشکل راهنمای آموزشی هنگام کمک به معلمان در ارزشیابی صفات شخصی و حرفهای خودشان این است که راههایی را پیدا کند تا آنها بتوانند بر صفات خود تأمل کرده و قبول کنند که نیاز به اصلاح و بهبود دارند و به دنبال آن تغییرات را به وجود آورند. صفات شخصیتی را بویژه چون بازتاب شیوة زندگی و فلسفة زندگی فرد است به سختی میتوان تغییر داد.
آیا روشی برای کمک به معلمان در ارزشیابی صفات شخصی و حرفهای آنها وجود دارد؟ روشهایی وجود دارد، اما همانطور که هر عالمی میداند، هیچ اندرز و نصیحتی در تغییر رفتار اثر ندارد مگر آنکه خود فرد مایل به تغییر رفتارش باشد.
راهنمای آموزشی ممکن است با یک روش جدید شروع کند و صفات روشنفکرانهای را در نظر بگیرد و انتظار داشته باشد که معلمان این صفات را داشته باشند. فرایند شناسایی صفات و توافق بر سر روشهای مشاهدة آنها جزء اولین موانعی است که باید روشن و برطرف گردد.
از ارزشیابی صفات شخصی و حرفهای دو نتیجه میتوان گرفت؛ 1ـ اگر راهنمای آموزشی قرار است معلمی را بر حسب این صفات ارزشیابی کند، صفات مورد ارزشیابی باید دارای ویژگیهای بسیار محدود، اختصاصی و عینی، که مورد توافق همة معلمان است، باشد. 2ـ تغییر پایدار، زمانی رخ میدهد که معلمان رفتار خود را ارزشیابی کنند و ضرورت تغییر، نهادینه شده باشد.
کاربرد ابزارهای ارزشیابی
راهنمای آموزشی اگر لازم است که سالیانه یا به طور ادواری به منظور ارائة گزارش، معلمان را ارزشیابی کند، معلمان باید به طور کامل در فرایند ارزشیابی درگیر شوند. آنچه بعضی افراد آن را «راهنمایی آموزشی هدف ـ مدار» مینامند. روش مطلوبی است. با این رویکرد معلم و راهنمای آموزشی بر سر محدودة عملکرد معلم در طول سال تحصیلی توافق میکنند. راهنمای آموزشی و معلم هنگام ارزشیابی پایان سال موارد مورد توافق را بررسی و ارزشیابی میکنند.
پیروی از این رویکرد ارزشیابی، اصل آوردن معلم به فرایند ارزشیابی را تکمیل میکند. علاوه بر این باعث مشخص شدن اهداف شغلی میشود و نیازی نیست که معلم بدون اطلاع قبلی ارزیابی شود. همچنین این روش واقع گرایانه است و فقط انتظار داریم که معلم در زمینههای عملکردی و از پیش تعیین شده پیشرفت داشته باشد.
جدول 2 حاوی دو ویژگی یا عملکرد شغلی معلم است که میتوان در موقع تعیین محدودههای عملکردی، آنها را با معلم در میان گذاشت. در ضمن لازم به یادآوری است که موارد مندرج در این فرم حاوی تمام مطالب یک فرم ارزشیابی نیست، بلکه استفادهکنندگان میتوانند بنا به تناسب مدرسه و منطقة خود آن را تعدیل و تنظیم کنند. آنچه در اینجا مهم است مشخص کردن سمت و سویی برای ارزشیابی معلم است.
ارزشیابیهای دانش آموز
یادگیرندگان همان دریافت کنندگان آموزش هستند. این روزها اغلب از آنها خواسته میشود تا واکنشهای خود را نسبت به عملکرد معلم ارائه دهند. یادگیرندگان بازخوردی از آموزش ارائه میدهند که از راههای دیگر قابل دستیابی نیست.
معلمانِ مسؤول دربارة اثربخشی تدریس خود (روش آموزشی) از دانش آموزان سؤال میکنند. آنها میخواهند بدانند که دانش آموزان دربارة آنچه یاد گرفتهاند و فرایند این یادگیری چه نظری دارند. ارزشیابی دانشآموز از معلم و آموزش منبع دیگری از اطلاعات را دربارة اثر بخشی تدریس فراهم میکند.
راهنمایان آموزشی باید در کلیه سطوح، معلمان را تشویق کنند تا واکنش دانشآموزان را نسبت به عملکرد خود بخواهند. ارزشیابی دانش آموز باید بدون نام جمعآوری شود.
معلمان اگر نیاز به کمک دارند، راهنمایان آموزشی باید ابزارهای ارزشیابی دانش آموز را در اختیار آنها بگذارند. ابزارها شامل فهرستهایی ساده یا مقیاسهای رتبهبندی هستند. دانش آموزان در صورت تمایل میتوانند در محل تعیین شده اظهارِنظر اضافی خود را بنویسند. در هر حال در قسمت اظهارِنظر، یادگیرندگان اغلب مایل هستند با نوشتن مطلبی دست خط خود را ارائه دهند تا شناخته شوند. معلم باید آنقدر سعة صدر داشته باشد که برای اظهارِنظرهای منفی که ممکن است بعضی دانش آموزان ابراز کنند، انتقام نگیرد. نتایج ارزشیابی به منظور کاهش خطر بالقوهای که در آن وجود دارد باید فقط به منظور راهنمای معلم در اختیار او قرار گیرد و فقط در صورت تصمیم معلم این موضوع علنی شود.
نتایج باید به دقت مورد توجه قرار گیرد، اما در عین حال معلمان باید بدانند که ارزشیابی دانش آموز نشان دهندة درک فراگیران از آموزش است و نشان دهندة پیشرفت واقعی آنها نیست. ادراکات بسیار مهم هستند و باید به آنها توجه شود. بنابراین اگر اکثر فراگیران احساس کنند که نظام نمرهدهی معلم عادلانه نیست، او باید از این انتقادها استفاده کند. اگر معلم نظر و توجیه دانشآموزان را بپذیرد، میتواند نظام نمرهدهی را اصلاح کند و اگر انتقادها را دقیق ندانست باید زمانی را صرف کند و منطق و روش نمرهدهی خود را توضیح دهد.
مؤسسات آموزش عالی سالهای زیادی است که ارزشیابی دانشجویان از عملکرد اعضای هیأت علمی را جمعآوری کردهاند. نتایج ارزشیابی دانشجویان در دانشگاهها به طور منظم همراه با ارزشیابی مدیران گروه از اعضای هیئت علمی که بخشی از مدارک لازم در مورد تصمیمگیری دربارة امتیازات مربوط به افزایش حقوق، ارتقا و سابقة کار محسوب میگردد در نظر گرفته میشود.
مدارس دولتی به دنبال نهضت پاسخگو بودن معلمان، و مشارکت دانشآموزان در ادارة امور، روشهایی را برای جمعآوری نظارت دانشآموزان به وجود آوردهاند. درون داد دانشآموز دربارة عملکرد معلم در کلیة سطوح تحصیلی موردنظر است.
دو نمونه از فرمهای ارزشیابی دانش آموز دراین مطلب آمده است. اولین فرم (جدول3) ابزاری انتخابی برای پایههای سوم تا پنجم ابتدایی است که بخشی از ابزارهای ارزیابی عملکرد معلم میباشد. مشابه این ابزار را میتوان در پایههای ششم تا سطوح بزرگسالی به صورت فهرستوار و بدون شکل صورتک به کار برد. دومین فرم (جدول4) فهرستی است که برای دانش آموزان سال آخر دبیرستان استفاده میشود.
دانش آموزان میتوانند بینش ارزشمندی را دربارة درس، آموزش و معلم ارائه دهند. ارزشیابی دانش آموز اگر چه در وهلة اول برای معلمان تهدید کننده است، اما ابزار ارزشمندی در بهبود آموزش است.
ارزشیابیهای والدین از معلم
مدارس به طرق مختلف مانند شرکت اولیا در جلسات انجمن اولیا و مربیان از والدین نظرخواهی میکنند، اما به ندرت به صورت نظام مند از بازخورد والدین دربارة عملکرد معلم استفاده مینمایند. مدارس غیر از آنچه که دربارة مهارتهای تدریس معلمان فکر میکنند، نظر والدین را دربارة بسیاری از چیزها میپرسند.
فرم ارزشیابی والدین جدول (3) را میتوان به راحتی از روی فرم ارزشیابی دانش آموز طراحی کرد که ممکن است به صورت موارد زیر باشد:
معلم فرزندم از تدریس لذت میبرد.
معلم فرزندم صبور و فهمیده است.
معلم فرزندم هنگام بدرفتاری دانش آموزان منصف است.
معلم فرزندم راهنماییها و توضیحات روشن ارائه میدهد.
ارزشیابی والدین زیاد معمول نیست و ادراکات آنها ممکن است صحیح یا غلط باشد، اما در مجموع برای معلم مفید است.
خداوند به خانم بهداشت .....متاسفانه اسمشان را نمیدانم سلامتی و خوشبختی
عطا فرمایید (مادر دختر بچه رقیه شمس)که کمک کردو لوازم خوب در اختیار ما قرار داد
امسال نیز خوذم شخصا در کلاس محقر درس
که " وارنیش رایگان " این بچه های محروم از امکانات را انجام دهم
اگر خودشان به بهداشت میاندواب مراحعه میکرند باید مبلغی چندین هزار تومان را پرداخت میکردند
مدرسه و کلاس و شیشه هی شکسته و ....انرا را نیز خودم درست کردم و
راه اندازی ان نیز با حداقل امکانات از میان وسایل شکسته و کهنه
و خراب موجود در مدرسه نیمه ویرانه شهید محمدزاده
جناب اقای جلال پور میرزا معاونت شریف سازمان و مدیریت اموزش و پرورش شهرستان میاندواب ،
بهمراه معاونت عزیز و محترم پشتیبانی جناب اقای ممقانی در بطن راهپیمایی
مرگ بر آل سعود کثیف
حضور گسترده مردم شهید پرور همیشه در صحنه شهرستان میاندوآب در راهپیمایی
از محل مصلای شهر بعد ازپریایی نماز پرشکوه جماعت جمعه تا میدان شهرداری
و قرائت قعطنامه بر علیه اعدام مظلومانه شیخ شهید نِمر باقر النمِر بدست حاکمان
حرامزاده سعودی ضد شیعه و دشمن ثابت شده نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
..........
.مرگ بر ضد ولایت فقیه
مرگ بر فتنه گر
.........
مرگ بر آل سعود کثیف
مرگ بر آل سعود کثیف مرگ بر آل سعود کثیف
مرگ بر آل سعود کثیف
تدریس درس فناوری با استفاده از لپ تاب شخصی اموزگار کیومرث جسارتی
برای یک دانش اموز دختر کلاس ششم و یک دانش اموز علاقمند در پایه پنجم
در مدرسه شهید محمدزاده علی بلاغی
(که اکنون 5سال است این درس را در مدارس مختلف با لپ تابهای خودم تدریس کرده ام)
و همچنین اهدای جایزه نچندان گران با هزینه خودم به دو دانش اموز کلاس اول ابتدایی
که از مرحله نیاز به تلاش خودشو رسانده به وضعیت...... نمره خوب و خیلی خوب
کلاس های مختلط چند پایه (5)آموزش و پرورش میاندواب
در روستای علی بلاغی مدرسه شهید محمدزاده
خداوند چقدر به دل انسانها اگاه است
به گشایشی به کار ما داده و دختران و خانواده ام را اسایش و ارامش داده
الحمدولله الحمدلله شکر
چه روسیاه میکند انسانهای دل ناپاک را
بازم شکرت ای خدا
وکلی زحمت دیگر..
+++++++++++++++++++++++++++++++
پذیرایی از بچه هایم در جشنی کوچک که برای گرامی داشتن ایام الله دهه فجر
و شناساندن رهبری حضرت اقا (دل و جان عالم و ادم بفدایش باشد)
پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی در سال 13557 گرفته بودیم
که در ان موز خیار ابمیوه خوب و شیرینی قنادی شکلات کاکویی و شکلات میوه ای و
مقداری اویز و زر و وسایل تزینی به هزینه شخصی که بار مالی برای اداره نداشنه باشد
این عزیز اسدی ما هم یک ریال پول نفت و کمک به مدرسه و .ریالی پرداخت ننموده وبا کمال میل
ما وسایلی که از مدرسه شکسته و خراب نموده را بخشیدیم و نخواستیم پولش را بیاورد که بجایش
، ارزو دارم کاش در مقابل این همه محبتم مثل بقیه دانش اموزان قدری درس بخواند و حداقل تکالیفش
را انجام دهد ای کاش بفکر اینده و زندگی اش میبود و اوقاتش را هدر نمیداد
در این شرایط جوی بد و یخ بستگی جاده ها که ماشین ضعیف بنیه ما لیز میخوره
و نمی تواند بالا رود و ساعت ها ما رو تو زحمت میندازد
مه غلیظ که نمی توان فاصله چند متری را به راحتی دید
بیشتر روزها از اواخر پاییز تا کنون که زمستان در نیمه راه است گاها وضع جاده تا
روستای ساینجیق خوب است ولی از سر بالای دقیقا شرایط قطب شمال را دار است
چندین با ماشین را گذاشتم و فاصله تا روستا علی بلاغی پیاده رفتم
دیدار دبیر ستاد ائمه جماعات کشور به همرا امام جمعه تکاب از میاندواب
و توصیه به مردم در حمایت از امام جمعه میاندواب حاج اقا حسن زاده
کلید حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست، در داخل کشور است/ دولت هرگونه مصرف کالاهای خارجی را در صورت وجود مشابه داخلی، بر خود حرام بداند/ مسئولان جلوی فساد را به معنای واقعی کلمه بگیرند/تقویت تولید داخلی ستون فقرات حل مشکلات کشور است
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار هزاران نفر از کارگران سراسر کشور با تبیین وظایف مسئولان، دستگاهها و عناصر مختلف مرتبط با تولید داخلی و تأکید بر مبارزه واقعی با فساد و قاچاق، خاطرنشان کردند: کلید حل مشکلات اقتصادی مردم و معضلات جامعه کارگری، نه در خارج بلکه در داخل و «تقویت و رونق تولید داخلی» است.
رهبر انقلاب اسلامی، با تبریک میلاد امیرمؤمنان و حضرت جواد الائمه (ع) هدف از دیدار با کارگران را تجلیل از «کار و کارگر» و برجسته تر شدن ارزش کار در ذهن مسئولان و جامعه خواندند و افزودند: بوسه پیامبر بر دست کارگر، یک تعارف نیست بلکه تعلیم است.
ایشان با تجلیل از استحکام، هوشیاری و نجابت جامعه کارگری در مقابل تحریکات مستمر داخل و خارج کشور در سه دهه اخیر، خاطرنشان کردند: مجموعه کارگری با تحمل همه سختیها و مشکلات و تلاش بیوقفه در راه پیشرفت کشور، حقاً و انصافاً امتحان خوبی داده است و مسئولان باید این فداکاری و نجابت را با تلاش بیشتر برای حل مسائل کارگران، قدرشناسی کنند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به مشکلات موجود در حوزه های کارگری، نظیر اخراج کارگران، بیکاری، تعویقها و مشکلات معیشتی تاکید کردند: این مشکلات با حرف حل نمیشود بلکه اقدام و ابتکار میطلبد.
ایشان تقویت تولید داخلی را ستون فقرات «حل مشکلات کشور و تحقق اقتصاد مقاومتی» برشمردند و افزودند: برخی میگویند در شرایط تحریم و فشار، رونق تولید داخلی امکان پذیر نیست، بدون شک تحریمهای ظالمانه در بروز مشکلات تاثیر داشته است اما تحریم و فشار، بدون تردید نمیتواند جلوی «تلاش عمومی، سازمان یافته و برنامهریزی شده» را برای رونق تولید داخلی بگیرد.
حضرت آیتالله خامنهای برای اثبات ناتوانی تحریمها در سد کردن تلاشهای داخلی، به پیشرفتهای شگرف ایران در زمینه صنایع نظامی، زیست فناوری، سدسازی، نانو، صنایع دانش بنیان، هستهای و دیگر زمینهها اشاره کردند و افزودند: در برخی از این عرصهها، فشارهای تحریمی بسیار بیشتر بوده است اما نتوانسته در مسیر تلاش و پیشرفت نیروهای داخلی مانعی ایجاد کند.
ایشان خاطرنشان کردند: البته اگر تحریمها نبود احتمالاً در برخی از این زمینه ها، پیشرفت بیشتری داشتیم اما این احتمال نیز وجود دارد که در آن صورت، به پول نفت تکیه می کردیم و این پیشرفتها را بدست نمی آوردیم.
حضرت آیت الله خامنه ای، «توجه و تمرکز بر تولید» را علاوه بر حل مشکلات اقتصادی، موجب «احساس عزت و استغنای ملی» برشمردند و افزودند: استحکام ساختار داخلی قدرت از جمله در زمینه اقتصادی، موجب تقویت مذاکره کنندگان پشت میز هر مذاکره ای می شود والا طرف مقابل مدام شرط و شروط می گذارد و حرفهای مفت و بی ربط می زند.
رهبر انقلاب اسلامی پس از تبیین ضرورت تمرکز بر رونق تولید داخلی، به تشریح لوازم و ضروریات تحقق این هدف بزرگ ملی پرداختند.
ایشان همدلی و همزبانی همه عناصر و عوامل مرتبط با تولید داخلی را زمینه ساز جابجایی صخره ای بزرگ از سر راه پیشرفت کشور برشمردند و افزودند: سرمایه گذاران داخلی به عنوان یکی از عناصر مهم تقویت تولید داخلی، امکانات و سرمایه های خود را در این زمینه مصروف کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: سرمایه گذاری که با صرف نظر کردن از سود بیشترِ دلالی و عرصه های غیرتولیدی، به رونق تولید داخلی بپردازد بدون شک در حال عبادت است.
ایشان انجام دادن متقن و مستحکم تولید داخلی را سهم مهم کارگران در تقویت تولید برشمردند و افزودند: مصرف کنندگان با انصاف نیز، با درک مصلحت کشور، چشم بر برندها و مارکهای خارجی ببندند و با مصرف کالاهای داخلی به کمک هموطنان کارگر، بشتابند.
رهبر انقلاب، با اشاره به گستردگی دستگاههای دولتی، دولت را بزرگترین مصرف کننده کالا خواندند و به وزیر کار تأکید کردند: در دولت اصرار و پافشاری کنید که مصارف دستگاههای دولتی، مطلقاً داخلی باشد و دولت هرگونه مصرف کالاهای ریز و درشت خارجی را در صورت وجود مشابه داخلی، بر خود حرام بداند.
رهبر انقلاب در زمینه ضرورت مصرف کالاهای داخلی در دستگاههای دولتی افزودند: دولت جلوی سهل گرایی و خدای ناکرده سوء استفاده را بگیرد.
حضرت آیت الله خامنه ای، مبارزه قاطعانه و عملی با قاچاق را یکی دیگر از عوامل بسیار مؤثر در تقویت تولید داخلی برشمردند.
ایشان افزودند: البته واردات برخی کالاها در اختیار بخش خصوصی است اما دولت می تواند با نظارت و هدایت بر واردات، از وارد شدن لطمه به تولیدات داخلی جلوگیری کند.
ایشان فعالیت بیشتر و تأثیرگذار رسانه ها در زمینه ترویج مصرف تولیدات داخلی و مسئولیت مجلس در ثبات قوانین سرمایه گذاری را از دیگر عوامل تقویت تولید دانستند و افزودند: متولیان فرهنگی هم به گونه ای عمل کنند که نکوهش تنبلی و استقبال از کارِ سخت، در فرهنگ عمومی جامعه، به یک ارزش تبدیل شود.
بخش مهم دیگری از سخنان امروز رهبر انقلاب به موضوع مبارزه با فساد اختصاص داشت.
ایشان با انتقاد از حرف زدنهای مکرر و بی عملی در مقابله با فساد تأکید کردند: با «دزد دزد» گفتن، دزد از سرقت دست بر نمی دارد باید جلوی او را گرفت.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: مسئولان کشور، روزنامه نیستند که مدام راجع به فساد حرف بزنند آنها باید وارد عمل شوند و جلوی فساد را به معنای واقعی کلمه بگیرند.
حضرت آیت الله خامنه ای در نوعی جمع بندی از سخنانشان تأکید کردند: کلید حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست، در داخل کشور است و همه باید مسئولیتهای متفاوت خود را در تقویت تولید داخلی به عنوان «تنها راه علاج مشکلات اقتصادی»، انجام دهند.
ایشان با اشاره به کار و علاقه مندی دولت و حضور افراد مطلع در هیأت ویزان افزودند: انشاءالله با کار و تلاش بیشتر، مسئله تولید هم حل می شود همانگونه که ملت و مسئولان ایران، در سه دهه اخیر مشکلات بزرگتری را حل کرده اند.
در ابتدای این دیدار آقای ربیعی وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی ضمن تبریک ولادت امام جواد و امیرالمؤمنین علیهم السلام و گرامیداشت هفته ی کارگر گفت: مسئولان جامعه ی کارگری کشور خود را متعهد می دانند که از هیچ کوششی برای بهبود زندگی محرومان و همچنین پاسداری از دستاوردهای نظام اسلامی دریغ نکنند.
وی استفاده از فرصت بزرگ نیروی کارآمد، بر حمایت از بنگاههای کوچک تولیدی و دانش بنیان و حرکت به سوی اقتصاد درونزا را از سرفصل های اساسی رویکرد وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی بیان کرد.
آقای ربیعی بیمه کردن همه ی ایرانیان، افزایش بیمه ی روستاییان و پیشی گرفتن افزایش حقوق کارگران از نرخ تورم را از جمله خدمات صورت گرفته که در دولت یازدهم یاد کرد و گفت: تحکیم پایه های عدالت اجتماعی و رفع آسیب از گروههای مختلف اجتماعی مأموریت اصلی این وزارتخانه می باشد.
الحمدلله
این تعداد بازدیداز سایت کیاران در روز تعطیل جمعه
تعداد بازدید های کیاران تا ساعت 4 و 40 دقیقه بعد از ظهر روز تعطیل جمعه
610
متاسفانه عکس بازدیدها اپلود نشد
...............................................................................................................................
آوای فرهنگی:معاون وزیر آموزش و پرورش با انتقاد از نحوه استخدامهای انجام شده در وزارت آموزش و پرورش در سال پایانی دولت قبلی، افزود: در استانی ۲۷ نفر از بستگان نزدیکترین فرد به بدنه آموزش و پرورش، جذب دستگاه تعلیم و تربیت شدند…
حمیدرضا کفاش معاون وزیر آموزش و پرورش بعد از ظهر امروز در نشستی خبری با اصحاب رسانه مازندران در اردوگاه شهدای دانشآموزی بادله، اظهار داشت: رسانهها و خبرنگاران همکاران آموزش و پرورش بوده و ارتباط دوسویهای بین این دو نهاد فرهنگی برقرار است.
معاون وزیر آموزش و پرورش با بیان اینکه از ابتدای سال تحصیلی امسال ۲۱۵۱ مدرسه در روز پنجشنبه بازگشایی شد، افزود: بهدستور وزیر آموزش و پرورش تا نتایج نهایی پژوهشها، تعطیلات پنجشنبهها اعلام نمیشود.
کفاش با اشاره به اینکه پژوهشگاه تعلیم و تربیت مسئول بررسی تعطیلی یا عدم تعطیلی پنجشنبهها شده است، گفت: نتایج قطعی این پژوهشها در شورای معاونین وزارتخانه به وزیر آموزش و پرورش اعلام میشود.
وی از وجود ۴۹هزار و ۹۴۱ مربی تماموقت پرورشی در آموزش و پرورش کشور خبر داد و گفت: براساس ساماندهی نیروی انسانی، امسال با کمبود ۱۲هزار و ۱۱۰ نفر مربی پرورشی در مدارس روبهرو هستیم.
معاون وزیر آموزش و پرورش با اشاره به اینکه کمبود مربیان پرورشی آموزش و پرورش قرار است از طریق دانشگاه فرهنگیان تأمین شود، افزود: از سال ۹۵ سالانه هزار نفر از طریق دانشگاه فرهنگیان، جذب معاون پرورشی آموزش و پرورش میشوند.
معاون وزیر آموزش و پرورش با انتقاد از نحوه استخدامهای انجام شده در وزارت آموزش و پرورش در سال پایانی دولت قبلی، افزود: دراستانی ۲۷ نفر از بستگان نزدیکترین فرد به بدنه آموزش و پرورش، جذب دستگاه تعلیم و تربیت شدند.
کفاش با بیان اینکه رسانهها، مدیران و نمایندگان مجلس نسبت به تحقیق و تفحص از استخدامهای غیرقانونی انجام شده در دولت قبلی در آموزش و پرورش اقدام کنند، گفت: اکنون نیز قصد اخراج نیروهای استخدام شده را نداریم، بنابراین وظیفه ما این است در قالب دورههای ضمنخدمت، سطح معلومات این افراد را افزایش دهیم.
معاون وزیر آموزش و پرورش با اشاره به اینکه جذب نیروهای جدید در آموزش و پرورش صرفاً از طریق دانشگاه فرهنگیان خواهد بود، تصریح کرد: آموزش و پرورش باید نیروی باصلاحیت، توانمند و باسواد جذب کند تا برای فرزندان این جامعه اثرگذار باشد.
انتهای پیام/
نماز جماعتی که از سال قبل شروع به اموختن
ان کرده اند با دل وجان
مراسم صبحگاه که با قرائت قران کریم شروع میکنیم با
دعای های که اجابت خواهد شد
با امین گفتن بچه های که معصوم و پاک و سرشار
از عشق خداوندی هستند
ونرمش و ورزشی کوتاه که سرحال میکند
این بچه های اهل سنت ،شاد و پر از امید را
اماده یادگیری اموزه های دینی و
ولایت مداری در طول یک روز میکند
* روح منی *
------------------------------
واین وظیفه معلمی است که معتقد به ولایت مولا ومقتدای
خویش حضرت اقا سید والا سیدعلی دلها است
و بسیجی فعال کادری که باید در هر زمینه ای
الگوی دیگران باشد و مدرسه ای نمونه را بنمایش بگذارد
چون الگوی بسیج صالحین را
در این امرمهم ومقدس تعلیم وتعلم پیاده میکند
برای برفراشته ماندن این پرچم مقدس نظام شریف جمهوری اسلامی
چه سردارانی خونشان را در خاک کردستان در زیر این نشان الله
تقدیم یگانگی نظام اسلامی کردند و تنها هدف ان شهیدان
منسجم ماندن
بنام الله
زیر سایه حضرت حق و ولایت امام خامنه ای
برای
این اب و خاک
و اتحاد اقوام و
جلوگیری از جدای و تفرقه
تا پای جان ،تا شهادت ، درکسوت بسیجی حضرت اقا
تا خدمتی بسیجی وار در اموزش و پرورش
تحت فرامین مولای خوبان
متحرک کردن نرده های ثایت پنجره ها برای فرار احتمالی بچه ها در هنگام (خدای نکرده)اتش سوزی
آموزگاری که بسیجی باشد باید با جان و دل در ابادانی و بهبودی محل خدمت خود بکوشد
معلمی که به ولایت اقای خود ایمان عملی داشته باشد با هزینه شخصی و صرف وقت خود
با استفاد ازامکانات شخصی اش هم که شده در اموزش
هر مفید تر و بهتر بچه هایش تلاش مضاعف کند
کاشت 40 اصله درخت در محوطه مدرسه -برای اینکه خشک نشود و بموقع ابیاری کنند
هر کدام را به اسم یک دانش اموز ،نامگذاری نمودم تا نگهدار نمایند .
بلکه انشالله حیاط مدرسه پر درخت شود و سایه بانی برای نشستن بچه ها در فصل گرما
درب ورودی اهنی مدرسه که دارای عمری 35 ساله بود و کاملا از بین رفته و
پوسیده بود را در عرض دو رو پنجشنبه و جمعه قبل
بدون گذاشتن باری بر دوش اموزش و پرورش نوسازی و تعمیر و قابل استفاده برای چند سال اینده
شد و
کلا پله ها و داخل ان سیمان ازبین رفته را سیمان کاری شد
و همچنین 9 متر مربع شیشه به دستشویی
و سایر پنجره های ان انداختم که بنا به گفته اهالی در حدود دهها سال بود
شکسته و پنجره ها و تمام درب ها فاقد شیشه بودند
و ضمنا جاری تلویزیونی 21 اینچ و یک دستگاه دی وی دی
و 14متربع پرده عمودی برای کلیه پنجره های مدرسه
تهیه نمودم با میز چرخ دار برای ان برای بهره بردن دانش اموزان محرم
که بتوانند سی دی های اموزش
را که تهیه شده را بتوانند در محل دبستان استفاده کنند
الحمدلله در طول این سالهای خدمت بسیجی وار
هر مسئولی -کارشناسی-مدیر محترمی که به جهت بازدید و ارزیابی
سطح اموزش و کیفیت فعالیت های تعلیم و تعلمی که تشریف اوردند
همیشه وضعیت درسی و اموزش بچه های هر شش پایه که در هر پایه تحصیلی
چندین محصل حضور دارندرا مطلوب و خوب دیدند و در دفاتر بازدید همچنان خوب و مطلوب یادشت فردمودند
-سبحان الله
که در طول این سالیان خدمت با علاقه بند در اموزش وپرورش 3 شهرستان
همیشه بهتر دانش اموزان را در اخلاق و تربیت و شرافت و عالیترین خلقیات و همچنین
در بهترین وضعیت تحصیلی در بالاترین شرایط اموزشی بوده و هستند که گاها
مسئولینی شریف پیدا میشوند که در تما بازدید ها تقدیر نامه ای در
تلاش مضاغف و جدیت را برای قدر دانی نوشته اند
و چندین تقدیر نامه در تلاش مضاعف و جدیت اکنون دارم
الحمدلله
گر كربلا نبوده ايم، حال هستيم
گر شام بلا نبوده ايم، حال هستيم
ای مردم عالم همگی گوش كنيد
تا آخر خون مطيع رهبر هستيم
حضور گرم و صمیمی فرمانده سپاه جناب سرهنگ مولودی
بهمراه افسر خوشنام ان نیرو جناب سرهنگ خیری
که در هر شرایط دل ما بسیجیان کادر را قرص میکند به حفاظت
از ارامانهای موسس این انقلاب عظیم اسلامیِ طاغوت افکن
در راس هر سه قوه بی چون و چرا و حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی و دستاوردها
و اقتدار و ولایت مطلقه بی قید شرط ولی فقیه و
اجرای جانانه دستورات ولی امر مسلمین جهان حضرت ایت الله العظمی الامام خامنه ای
(دل و جان ما بفدایش باد)
حضور گرم و صمیمی فرمانده سپاه جناب سرهنگ مولودی
بهمراه افسر خوشنام ان نیرو جناب سرهنگ خیری
که در هر شرایط دل ما بسیجیان کادر را قرص میکند به حفاظت
از ارامانهای موسس این انقلاب عظیم اسلامیِ طاغوت افکن
در راس هر سه قوه بی چون و چرا و حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی و دستاوردها
و اقتدار و ولایت مطلقه بی قید شرط ولی فقیه و
اجرای جانانه دستورات ولی امر مسلمین جهان حضرت ایت الله العظمی الامام خامنه ای
(دل و جان ما بفدایش باد)
با فرستادن صلواتی برای سلامتی و طول عمر
مبارک حضرت اقا
مطمعنا روزی پر برکتی خواهید داشت
سازمان هاي امروز بيش از هر زمان ديگري به خودآگاهي ، خودارزيابي، خودآموزي، دگرآموزي،
مشتري محوري (تکريم ارباب رجوع)، ريسکپذيري، تحول و نوآوري نيازمندند.
از سوي ديگر تقويت روابط عاطفي و مسئوليت پذيري ، افزايش تعامل رو درو،
بهبود مهارتهاي بين فردي و توسعه خودکنترلي در بين کارکنان،
ضرورت تدوين برنامههاي آموزشي با نگاهي استراتژيک را مورد تاکيد قرار مي دهد....
سازماندهی گروههای مشارکتی در سازمانهای يادگيرنده
دكتر محمدرضا كرامتی استاديار دانشكده روانشناسی و علوم تربيتی دانشگاه تهران
چكيده
يادگيري سازماني زماني اتفاق مي افتد كه موجب تغيير عقايد و ديدگاههاي موجود شده و ديدگاه جديدي را خلق كند و ازطريق ارتباط و تعامل به تمام سطوح سازماني منتقل شود. اين انتقال ازطريق مشاركت بهتر صورت مي گيرد. يادگيري مشاركتي در سازمانهاي يادگيرنده كه داراي ساختارهاي اصلي و زيربنايي است، تاثيرات عمده خود را برجاي خواهد گذاشت. روشهاي يادگيري در سازمان يادگيرنده عبارت است از رشد فردي، مدلهاي ذهني، ديدگاه مشترك، يادگيري گروهي و تفكر سيستمي كه هريك از اين پنج شيوه به نوعي با مشخصه هاي اصلي يادگيري مشاركتي همخواني پيدا مي كنند. گروههاي مشاركتي را مي توان كاركردن مسئولانه درقالب گروههاي كوچك ناهمگون براي رسيدن به هدف مشترك تعريف كرد. براي افزايش كارايي گروههاي مشاركتي ساماندهي درست آن يك ضرورت است. برخي صاحبنظران در اين زمينه تعيين هدفها و فعاليتهاي يادگيري، تعيين تركيب گروهي و وظايف اعضاي گروه و نظارت بر رفتار اعضا، تبيين انتظارات و رفتارهاي مطلوب، آموزش مهارتهاي همكاري به كاركنان، راهنمايي به موقع آنان و ارزشيابي از كارگروهي مشاركتي پس از اجرا را موردتاكيد قرار دادهاند. در ساماندهي گروههاي مشاركتي بهتر است كار با گروههاي دونفري و موضوعات آشنا شروع شود، برنامه زمان بندي شده موردتوجه قرار گيرد و فلسفه گروه مشاركتي همراه با مهارتهاي كاركردن به شيوه مشاركتي براي كاركنان توضيح داده شود. تحقيقات نشان مي دهد كه بهترين تركيب گروهي چهار تا شش نفر است. پژوهشها بر ناهمگون بودن اين تركيب تاكيد كرده اند.
مقدمه
از نقطه نظر فردي، يادگيري، دسترسي به اطلاعات، درك آن و كسب مهارتهاست. از نقطه نظر سازماني، يادگيري بر بدست آوردن سنتها، ديدگاهها، استراتژيها و انتقال دادن دانش متمركز است. در هر دو ديدگاه يادگيري با كشف، ابداع، تشخيص، خلاقيّت، كشف و توليد دانش جديد همراه است. يادگيري از ديدگاه سازماني زماني اتفاق ميافتد كه اطلاعات جمعآوري و به منظور توليد و گسترش حقايق جديد تجزيه و تحليل شود، موجب تغيير عقايد و ديدگاههاي موجود شود، ديدگاه جديدي را خلق كرده و آن را از طريق ارتباط، تدريس و گفتگو و تعامل به تمام سطوح سازماني منتقل كند. اين تعامل از طريق تشكيل حلقههاي كيفيت در سازمانها، بهتر صورت ميگيرد. به اعتقاد كارشناسان كاركناني كه از طريق گروههاي كاري كار مي كنند از كاركردن لذت بيشتري مي برند. زيرا آنها به جاي اينكه شنونده صرف باشند فعالانه در جريان يادگيري مشاركت مي كنند وخود را مسئول يادگيري خويش ميدانند. (گاردنر وجولر، 2000 ) از جمله روشهاي فعالي كه امروزه توجه صاحبنظران را به خود جلب كرده است، تشكيل گروههاي مشاركتي در سازمانها است. اين رويكرد در صورتي كه به درستي ساماندهي و اجرا شود مي تواند اثرات مثبتي داشته باشد .حال سوال اساسي اين است كه چگونه مي توان از طريق اين رويكرد از زمان در دسترس استفاده بهينه كرد؟ چگونه و چه زماني كاركنان از راهنمايي و كمك مدير بهره مند شوند ؟ چگونه كاركنان به طور اثر بخش با يكديگر كار كنند؟ كدام تركيب گروهي ايده آل است ؟ چگونه مي توان يك تيم موثر تشكيل داد ؟ اين تيم چه مشخصه هايي را بايد دارا باشد و چه وظايفي را بايد انجام دهد ؟ اين مقاله درصدد است تا با اشاره به نظرگاههاي جديد ، زمينه پاسخگويي به سوالات فوق را فراهم ساخته و بستر مناسب را براي ساماندهي كار گروهي مشاركتي در سازمانها فراهم سازد .
سازمان يادگيرنده
يادگيري عامل كليدي مورد نياز سازماني است كه ميخواهد در دنياي جديد اقتصادي پا برجا بماند. سازمانهاي بزرگ همواره در اين انديشه هستند كه چگونه به گسترش دانش در سازمان بپردازند. زيرا دريافتهاند كه يادگيري مانند كاتاليزور عمل ميكند. در سازمانهايي كه سيستم مديريت دانش به خوبي اعمال شده است، يادگيري افراد در خود سازمان صورت ميگيرد و تغيير ديدگاه افراد در قالب تغييرات رسمي و غيررسمي عملكرد سازمان منعكس ميشود. دانش وقتي كه بين همگان تقسيم شود ثمردهي بيشتري دارد. يك سازمان يادگيرنده، سازماني است كه مدام توانايي خود را صرف ساخت آينده ميكند. روشهاي جديد را ميآموزد و راههاي قديمي انجام كار را فراموش ميكند. سازمان يادگيرنده سازماني است كه يادگيري را براي تمام اعضا تسهيل ميكند و مداوم آن را انتقال ميدهد. همچنين به وجود آورنده ديدگاههاي جديد است. اين سازمان مكاني است كه در آن افراد مرتباً توانايي خود را در جهت خلق هر آنچه كه ميل به خلق آن دارند افزايش مي دهند، مدلهاي جديد يادگيري را فراگرفته و ياد ميگيرند كه چگونه بياموزند. محل آزمايش مداوم تجربهها، انتقال آنها و ربط دادن آن به هدف اصلي است .
يك سازمان يادگيرنده سازماني است كه شيوههاي انجام كار را هدايت ميكند، به آموزش كاركنان اهميت ميدهد، به كاركنان يادآور ميشود كه همواره علاقهمند فراگيري باشند، گروههاي كاري را تشكيل ميدهد، بر ريسك تأكيد و از سرزنش كردن دوري ميكند، با كاركنان ارتباط همه جانبهاي برقرار ميكند و اطلاعات لازم را به موقع در اختيارشان قرار ميدهد، به آنها ميآموزد كه قدرت تصميمگيري واقعبينانه را در خود توسعه دهند، از ايدههاي جديد استقبال ميكند، با سرعت زياد آييننامهها و بخشنامهها را معرفي ميكند، ارباب رجوع خود را ميشناسد و مستقيماً با آنها وارد گفتگو ميشود، بازخوردهاي مثبت را به همه كاركنان به طور مستمر ارائه مي دهد و تنبيهها را به حداقل ميرساند، آگاهي و شناخت را سرلوحه رشد حرفهاي كاركنان قرار ميدهد، به پروندهها در حداقل زمان ممكن رسيدگي ميكند، رضايت و غرور كاركنان را تقويت ميكند، براي پرهيز از خودمحوري قدرت را به طور تقريباً منطقي در سراسر سازمان توزيع ميكند، بر اطلاعات مستند تكيه دارد نه بر فرضها و دهنبينيها، از تجارب خود و گذشتگان به خوبي درس ميگيرد و ارزش شكستها را ميداند. (رم، 2003)
يادگيري مشاركتي
كار گروهي مشاركتي محيطي امن براي تبادل اطلاعات بين كاركنان در سازمان فراهم ميسازد. كاركنان از ديدگاههاي گوناگون بهرهمند ميشوند و به تبادل نظر ميپردازند، انتقاد ميكنند و عكسالعمل نشان ميدهند. چنين بازخوردهايي ميتواند به آنان كمك كند تا آگاهي خود را نسبت به يادگيري افزايش دهند و نيز از روشهايي كه به چنين اهدافي منتهي ميشود مطلع شوند. كار مشاركتي به عنوان داربستي براي حمايت متقابل عمل ميكند و كاركنان را قادر ميسازد از يكديگر ياد بگيرند. زيرا بيشترين ارتباط بين كاركنان است تا مدير و كارمند. (بارباراميليس، 2002)
ويژگيهاي اصلي و زيربنايي يادگيري مشاركتي در سازمانهاي يادگيرنده را ميتوان به شرح زير خلاصه كرد:
- گروههاي يادگيري ناهمگون- ارتباطات متقابل- تأكيد بر مشاركت عملي كاركنان در يادگيري- توليد دانش و افزايش خلاقيت و ابتكار- رشد تفكر انتقادي، قدرت بيان و رهبري- پرورش تحمل نظرات مخالف، تحليل، استنباط و استدلال در گفتمان- توجه به كار عملي، تحقيق و پروژه- ايجاد تغييرات ساختاري درونسازماني و در نظر گرفتن روشهاي جديد به منظور انعطاف و سازگاري بهتر با سيستم- تلفيق يادگيري و كار در عمل-وابستگي دروني مثبت در داخل سازمان و تأكيد بر جوّ دوستانه و رفاقتي- توجه به هدف، محتوا و روش انجام كار- توجه به انضباط دروني و احساس مسئوليت فردي كاركنان- توجه به ارتباط چهره به چهره-توجه به پردازش گروهي، خودارزيابي و دگرارزيابي در سيستم كاري- نقش مدير به عنوان راهنما و مشاور- توجه به گروههاي غيررسمي حين يادگيري و ايجاد يادگيري پنهان.
تأثيرات يادگيري مشاركتي بر سازمان يادگيرنده را ميتوان به شرح زير خلاصه كرد:
- خلق مديريت دانش و استفاده بهينه از آن- رهبري فردي هر كارمند بر خودش-هدايت، كنترل و استفاده از روشهاي اجرايي مشخص براي انجام كارها و ايجاد محيط باز براي تعامل پويا- مشاركت و استفاده مؤثر از تمام افراد در تمام سطوح سازمان- حذف فردگرايي در سيستم كاري- استقبال از اختلاف و تعارض در عقايد و ديدگاهها-ايجاد ديدگاه، بينش و استراتژي در ذهن افراد- توجه به علائق، نيازها و انتظارات مخاطبان با توجه به شرايط جسمي، فكري و روحي آنها- ديد سيستمي و كلگرايانه به سازمان و همه را با هم ديدن- (توجه نداشتن به انفكاك اعضا و فعاليتهاي قسمتها از هم) توجه به بهرهوري (كارايي+اثربخشي) در كل فعاليتهاي سازمان. (منابع مادي و غيرمادي)- ايجاد و خلق الگوهاي جديد يادگيري. (حل مسئله، ايفاي نقش، بازيهاي گروهي و…)- توجه به تجربه هاي گذشته و سعي در تجربه كردن موضوعهاي جديد و انتقال آنها در سازمان و توليد دانش جديد- قائل نشدن زمان و مكان خاص (مرز مشخص) براي فراگيري و توجه به دانشهاي از راه دور و مجازي. (اينترنتي و…)- فراهم كردن جوّ تفكر در بين كاركنان و درگير نكردن آنها در كارهاي اجرايي صرف- توجه به كيفيت و كميت و فرايندهاي تعريف شده يادگيري تا حصول نتيجه مشخص و عيني- توجه به محيط، شرايط فيزيكي و امكانات و تكنولوژي آموزشي مناسب براي كار در سيستم بدون نگراني- استقبال از بازخوردهاي همكاران جهت انتقال پيشنهادها و انتقادها- توجه به توسعه شبكههاي ارتباطي بيروني و دروني و ارتباط ميان آنها- ترسيم چشماندازهاي سازمان و سمت و سو دادن سازمان در آن راستا- توجه به سيستمهاي چند پاداشي- توجه به فعاليتهاي فوقبرنامه به منظور ايجاد نشاط و شادماني و رشد كاركنان. (علمي و عملي)- توجه به فرهنگ، باورها، ارزشها و نگرشها در سازمان.
مقدمات يادگيري در سازمان يادگيرنده عبارتند از: رشد فردي، مدلهاي ذهني، ديدگاه مشترك، يادگيري گروهي، تفكّر سيستمي(رم،2003) که اين مقدمات با ويژگيهاي اساسي يادگيري مشاركتي يعني وابستگي دروني مثبت، ايجاد احساس تعهد و مسئوليت (پاسخگويي فردي)، ارتباط چهره به چهره، رشد مهارتهاي اجتماعي، پردازش گروهي(جانسون و جانسون،2004) در ارتباط است.
1ـ رشد فردي در سازمان يادگيرنده منجر به افزايش توانايي فردي براي خلق نتايج دلخواه و خلق محيط سازماني مي شود كه همه اعضاي سازمان را تشويق ميكند به اهداف انتخابي خود برسند. اين روش با ويژگي وابستگي دروني مثبت در بين افراد كه در آن رسيدن به نتيجه براي گروه مستلزم همكاري و كمك به يكديگر در داخل گروه است، ارتباط دارد. احساس مسئوليت فردي نيز در تقويت رشد فردي تأثير دارد. رشد فردي مستلزم رشد متوازن و مثبت و همفكري بين افراد است كه باعث ميشود افراد پس از خروج از گروه به عنوان يك فرد آموزش ديده و آگاه و متخصص در صحنه زندگي اجتماعي ظاهر شوند.
2ـ ايجاد مدلهاي ذهني يعني ايجاد تصور دروني مثبت از خود و متغيرهاي محيطي در جهان پيرامون كه با دو ويژگي يادگيري مشاركتي يعني ارتباط رو در رو جهت بحث و تبادل نظر و رشد مهارتهاي اجتماعي (افزايش قدرت فكري، قدرت بيان و ارتباطات كلامي و غيركلامي و كسب روابط دوستانه مبتني بر احترام متقابل و رشد اعتماد به نفس در افراد) ارتباط دارد. رسيدن به تفكرات جديد و خلق دانش و يادگيري راههاي خلاقيت و ابتكار در سازمان، مستلزم ارتباط متقابل و بحث و گفتگوهاي اثربخش است و رسيدن به دستاوردهاي مهم ذهني خودبهخود باعث افزايش مهارتهاي اجتماعي در افراد نيز ميشود.
3ـ ايجاد ديدگاه مشترك يعني بنا شدن حس تعهد در گروه و ايجاد تصوير مطلوب از آينده با ويژگي پاسخگويي فردي - كه منجر به احساس تعهّد و مسئوليت در تمامي اعضاي گروه ميشود - همخواني دارد. به اين معنا كه تكتك اعضا نسبت به يادگيري خود و ديگران مسئول و متعهدند.
4ـ ايجاد تفكر سيستمي مستلزم شناخت صحيح از كل سيستم، شناسايي نقاط قابل بهبود، درك نقاط قوت و تدوين راهكارهايي براي حل مشكلات است. به اين معنا كه گروه، اطلاعات را به بحث و تبادلنظر و مشورت مي گذارد و هر يك با ديد سيستمي به تفكر جمعي، بازخورد گروهي و در نهايت خلق راهكارهاي جديد و توليد دانش در يك موضوع و بستر اقدام ميكنند. روش يادگيري گروهي در سازمان يادگيرنده باعث انتقال مهارتهاي تفكر مشاركتي ميشود. بر اين اساس سازمان يادگيرنده و يادگيري مشاركتي با هم ارتباط داشته، و هر كدام بدون ديگري معنايي ندارد.
سازماندهي گروههاي مشاركتي
در زمينه سازماندهي گروههاي مشاركتي نظرگاههاي گوناگون مطرح شده است كه در اين قسمت به برخي از آنها اشاره ميشود . به اعتقاد جانسون و همكاران(2004) گروه مشاركتي ساختار مبتني بر همكاري گروهي را جايگزين ساختار رقابتي مي كند و مدير در اين فرايند به عنوان مهندس ، بايد كار گروهي را به گونه اي سازماندهي كند كه كاركنان براحتي بتوانند به كسب دانش و تجربه نائل شوند . براي رسيدن به اين منظور بايد در گروه مشاركتي حد اقل 80-60 درصد از وقت به كار مشاركتي اختصاص يابد . پين و ويتاكر مراحل زير را در سازماندهي كار گروهي مشاركتي ضروري مي دانند :
شناساندن اهداف گروه به اعضا. تعيين مراحل انجام كار براي تحقق اهداف گروهي. تعيين وظايف اعضاي گروه. مشخص كردن نحوه همكاري ، حل اختلاف ، اتخاذ تصميم. رسيدن به توافق در زمينه ارزشيابي و كنترل عملكرد گروه. بررسي پنج گام فوق و رفع كاستيها. تبديل گروه به تيم. (پين و ويتاكر ، 2000، ص 79 )
گوكال در رابطه با سازماندهي كار گروهي مشاركتي موارد زير را مطرح ميكند:
۱. تعيين دقيق وظايف گروهها و اعضاي هر گروه.۲. توضيح و تبيين ساختار كار گروهي مشاركتي. ۳. توزيع برگه راهنما در بين كاركنان براي آموزش نحوه كار كردن آنها در سازمان به شيوه مشاركتي. ۴. تعيين رفتارهاي قابل قبول و مشخص كردن ضوابط و قوانين در فرايند اجراي روش كار گروهي مشاركتي مثلا گوش دادن هنگام صحبت كردن اعضاي گروه ، نپذيرفتن نظرات بدون تامل ، رعايت نوبت و… (گوكال ، 1995، ص 2 ).
تيلستون در زمينه سازماندهي رويكرد يادگيري مشاركتي دستورالعملهاي زير را مورد تاكيد قرار مي دهد:
* براي مدتي كوتاه كار را با گروههاي دو نفره آغاز كنيد . بين 20-15 دقيقه اطلاعات مورد نياز را به كاركنان ارائه كنيد و سپس از آنها بخواهيد تا در مورد مطالب گفته شده بحث وسوال كنند. اين كار علاوه بر رشد مهارتهاي اجتماعي، يادگيري جديدي را نيز براي آنها به همراه خواهد داشت .
* در آغاز كار گروهي موضوعات نسبتا آشنا را مطرح كنيد تا نگرش مثبتي نسبت به كار گروهي پيدا كنند .
* برنامه زمان بندي داشته باشيد و وقت را تلف نكنيد . براي انجام تكاليف معين بصورت مشاركتي زمان تعيين كنيد و دقيقا در موعد مقرر از آنها كار بخواهيد . اگر8 دقيقه وقت براي تكليف معيني در نظر بگيريد و 15 دقيقه به آنها وقت بدهيد زمانهاي بعدي را كه تعيين مي كنيد جدي نمي گيرند .
* قبل از شروع كار، چرايي كار كردن به شيوه مشاركتي ، اهميت كسب مهارتهاي مربوط به زندگي در دنياي واقعي و اهميت همكاري و هم افزايي را براي كاركنان تبيين كنيد .
* تكنيك هاي كار كردن به شيوه مشاركتي و نحوه همكاري مؤثر با يكديگر را به كاركنان آموزش دهيد. (تيلستون ، 2000 ، صفحه هاي50-45 )
به منظور ارزشيابي از كيفيت اجراي كار گروهي مشاركتي سوالات زير را نيز مي توان مطرح كرد :
* آيا گروه از انجام برخي از وظايف اساسي اجتناب مي كند ؟ * آيا همه اعضاي گروه مشاركت فعال دارند ؟ * آيا گروه انتظار دارد كه فرد خاصي تمام تصميمات را اتخاذ نمايد ؟ *آيا گروه سعي دارد به توافق نزديك شود و از درگيري اجتناب ورزد ؟ *آيا اعضاي گروه احساسات و نظرات واقعي خود را ابراز مي دارند ؟ *آيا برخي از اعضاي گروه همواره صندلي خود را به جلو وعقب مي كشانند و اظهار كم حوصلگي مي كنند؟ * چه كسي بيشتر با چه كسي صحبت مي كند؟ * چه كسي بيشتر حرف اعضاي گروهش را قطع مي كند ؟ * چه كسي بسيار زياد و يا بسيار كم حرف مي زند ؟ مدير پس از پاسخگويي به سؤالات فوق مي تواند اقدامات لازم را براي رفع نقاط ضعف و تقويت نقاط قوت انجام دهد و در مراحل بعدي كار گروهي مشاركتي را به شكل كار آمد تري اجرا كند.
بنابراين در زمينه ساماندهي گروه مشاركتي مي توان به مراحل زير اشاره كرد:
*تعيين هدفهاي آموزشي *تعيين تعداد افراد هر گروه * مرتب كردن اتاق * تدارك ديدن مواد و وسايل آموزشي *تشريح وظايف كاركنان *فراهم كردن زمينه هاي ايجاد وابستگي دروني، احساس مسئوليت فردي و همكاري دروني *تبيين معيارهاي موفقيت * تبيين انتظارات و رفتارهاي مطلوب *نظارت بر رفتار كاركنان *راهنمايي كاركنان * آموزش مهارتهاي همكاري * برآورد نحوه بهبود بخشيدن عملكرد گروهي
نقش مدير در فرايند اجراي كار گروهي مشاركتي
گروه مشاركتي مبتني بر دو نوع گروه يادگيري است : گروه اول رسمي است و اعضاي آن به منظور انجام امور با يكديگر همكاري مي كنند. وظيفه مدير اين است كه: هدفها را مشخص كند، وسايل آموزشي لازم را تدارك ببيند، موضوعات كاري را براي كاركنان توضيح دهد ، اهميت روابط درون گروهي مثبت را براي كاركنان بيان و بر عملكرد كاركنان كاركنان نظارت كند، راهنماييهاي لازم را ارائه كند، ميزان يادگيري واقعي ايجاد شده را مورد ارزيابي قرار دهد و اطمينان پيدا كند همه اعضاي گروه رسمي در جريان انجام كارها نقش فعال داشته اند . گروه دوم غير رسمي است كه ممكن است در داخل يا خارج سازمان شكل بگيرد . اعضاء اين گروهها سابقه طولاني دوستي با يكديگر دارند و اگر رويكرد مشاركتي هم به مورد اجرا گذاشته نشود، آنان عملا به روش مشاركتي با يكديگر كار مي كنند.
يكي از وظايف مهم مدير در فرايند كار گروهي مشاركتي، آماده كردن كاركنان براي مشاركت است. بدين منظور طراحي يك دوره آموزشي كوتاه مدت براي توجيه كاركنان در زمينه نحوه كار كردن در گروه يك ضرورت است . در اين دوره آموزشي بايد سعي شود علاوه بر آگاه كردن كاركنان از قوانين كار كردن در گروه به آنها كمك شود تا هنجارها و قوانين مورد نظر را دروني كنند . در اين دوره ها بايد هنجارهاي مربوط به سازمانهاي سنتي تا حدود زيادي شكسته شود . مثلا هنجارهايي نظير اينكه : فقط كار خودت را انجام بده ، كاري به ديگران نداشته باش، هرگز از كاركنان ديگر درخواست كمك و مشورت نكن و صرفا به آنچه مدير مي گويد توجه داشته باش .www.zibaweb.com
تركيب اعضاي گروه مشاركتي
در زمينه تركيب اعضاي گروه از نظر ويژگيهايي مانند نژاد ، زبان ، فرهنگ ، روابط عاطفي ، ميزان توافق با يكديگر و پيشرفت عملكرد ديدگاههاي مختلفي مطرح شده است كه اكثريت ديدگاهها بر نا همگوني اعضاي گروه مشاركتي تاكيد كردهاند . پين و ويتاكر فوايد و زيانهاي توافق بدون قيد و شرط گروههاي يادگيري را مورد بررسي قرار داده اند . به اعتقاد آنها بالا بودن روحيه اعضا در اين گروهها يك مزيت محسوب مي شود. آنها در اين زمينه به رفاقت بين اعضاء يك تيم ورزشي به عنوان عامل اصلي پيروزي تيم اشاره ميكنند. همچنين صداقت ، اعتماد ، عزت نفس، پذيرش اعضاي گروه توسط يكديگر و تعهد و وفاداري اعضا نسبت به اهداف مشترك گروهي موجب مي شود كه راحت تر با يكديگر كار كنند . در گروههاي بسيار موافق رفتار فردي تحت تاثير رفتار سايرين قرار مي گيرد و براي فرد بسيار سخت است كه در برابر خواسته هاي آنها مقاومت كند . در مقابل ، اين خطر وجود دارد كه به دليل سابقه دوستي ، اعضا نتوانند نقاط ضعف افراد همديگر را يادآور شوند . پس به افراد قانون شكن و بيانضباط در گروه، بازخورد لازم داده نمي شود . به دليل اينكه موانع و مقاومتهاي كمتري در برابر هر تصميم احساسي وجود دارد احتمال خطا بسيار زياد است. توافق بيش از حد اعضا با يكديگر زمينه هاي چالش ، تفكر و انتقاد را از ميان مي برد و هرگاه گروه احساس كند كه دچار پسرفت شده است بهجاي اينكه رفتار تك تك اعضا را مورد ارزيابي قرار دهد عوامل خارجي را مقصر مي داند . بنابراين گرچه وجود دوستي و رفاقت از ويژگيهاي مطلوب هر گروه محسوب مي شود لازم است همچنان كه عدم توافقها به توافق تبديل مي شوند از زيانهاي حاصل از توافق بيش از حد نيز جلوگيري شود. ( پين و ويتاكر ، 2000)
بر همين اساس است كه «اكثر سبكهاي يادگيري مشاركتي روي گروههاي كوچك 5 – 4 نفره و ناهمگوني اعضاي گروه و پاسخگويي اعضا در برابر عملكرد گروه تاكيد مي كنند».( داماس ، 2002 ،ص 2 ) به اعتقاد هيرست و اسلاويك كاركنان نبايد بر اساس تواناييهايشان به گونه اي تقسيم شوند كه افراد قوي در يك گروه و افراد ضعيف در گروههاي جداگانه قرار گيرند . به نظر او چنانچه زمينه فرهنگي و تحصيلي اعضاي يك گروه متفاوت باشد، تجربههاي سودمندتري را كسب مي كنند. (هيرست و اسلاويك ، 2000 )
دان و بنت هم عقيده دارند گروههاي متشكل از افراد قوي خيلي خوب كار ميكنند ، اما گروههاي ضعيف عموما بسيار بد عمل مي كنند، چون سطح آگاهي و درك آنها براي كمك به يكديگر و حمايت از يكديگر ناكافي است. مطالعات آنها در خصوص اندازه گروه هم نشان ميدهد كه بهترين تركيب گروهي چهار نفر است. به عنوان مثال نظر سنجي به عمل آمده در انگلستان نشان داد كه اكثر مديران گروههاي 6 – 4 نفره را ترجيح مي دهند. ( دان و بنت، 1995) تحقيقات كاگان حاكي از اين بود كه ايده آل ترين اندازه گروهي 4 نفر است (كاگان ، 1998 ) كول و چان نيز در مطالعه خود به اين نتيجه رسيدند كه بهترين تركيب آن است كه در هر گروهي يك نفر بالاي متوسط ، دو نفر متوسط و يك نفر زير متوسط انتخاب شود . بنابر اين آنها نيز روي تركيب 4 نفره تاكيد مي كنند . به اعتقاد آنها در مراحـل اوليـه ايجاد گروهـهاي مشاركتي بهتر است كار با 3 – 2 نفر شروع شود و پس از اينكه افراد درگروه كوچكي اصول همكاري گروهي را آموختند كار با 4 نفر ادامه يابد. ( كول و چان ،1990)
تحقيقات انجام شده در دانشگاه هاروارد نشان مي دهد گروههاي يادگيري زماني مؤثرند كه هر كدام از اعضا وظايف خود را انجام داده باشند و اين امر به ميزان مسئوليتپذيري اعضاي گروه وابسته است. طبق يافته هاي تحقيقات مذكور، بهتر است گروههاي يادگيري كمتر از شش نفر باشند زيرا اگر اندازه گروه بيشتر از اين باشد ارتباط چهره به چهره كمتر و فرصت از زير كار شانه خالي كردن براي افراد بيشتر فراهم مي شود. همچنين اگر تعداد افراد هر گروه زوج باشد ( مثلا 4 يا 6 نفر ) كار كردن به صورت جفتي در گروه امكان پذير مي شود. ( گاردنرو جولر ، 2000) به نظر گوكال گروههايي كه كمتر از سه نفر عضو دارند از تنوع ، تحرك و پويايي كمتري برخوردارند و ممكن است بازده لازم را نداشته باشند .در مقابل گروههايي كه بيش از چهار نفر عضو دارند اطمينان از اينكه تمام اعضاي گروه در بحث مشاركت داشته اند دشوار است. ( گوكال ، 1995)
پين و ويتاكر بين تيم و گروه تفاوت قائل مي شوند به اعتقاد آنهاتيم برگروه برتري دارد و در يادگيري مشاركتي بايد بيشتر روي شكل گيري تيم كار كرد .www.zibaweb.com
ويژگيهاي يك تيم مؤثر از نظر آنها عبارت است از :
*اهميت دادن اعضا به يكديگر. *طرح آزادانه احساسات اعضا ضمن رعايت احتياط و مهرباني. *اعتماد اعضا به يكديگر.
* آشكار بودن دستور العملها و قوانين براي اعضا. *وجود صداقت و يكرويي در بين اعضا به دليل آشكار بودن نقاط قوت و ضعف براي همه. * احساس مسئوليت و تعهد اعضا در برابر تحقق هدفهاي مشترك. *فقدان حس منفي در بين اعضا با وجود اينكه ممكن است تمام اعضا با تصميم اتخاذ شده موافق نباشند . *شناخت اختلافات و سعي همه اعضاي گروه در رفع آن. ( پين و ويتاكر ، 2000 ، ص 75 )
مرديت بلبين در مورد عملكرد تيم موفق مطالعاتي را انجام داده و يك الگوي تيمي را پيشنهاد كرده كه در آن 9 نقش اساسي مطرح شده است :
*هماهنگ كننده : در اين نقش هماهنگي، سازماندهي و كنترل تيم مطرح است . هماهنگ كننده در مواقع لازم در تيم انگيزه ايجاد مي كند . هماهنگ كننده معمولا قدرت نفوذ زيادي دارد ، مورد علاقه اعضاي تيم است، فردي خود رهبر و با وقار است و قادر است با تجزيه و تحليل وضع موجود تعادل لازم را در تيم ايجاد كند .
* طراح : طرح با شور و شوقي كه دارد تيم را به سوي عمل مي كشاند و سعي مي}كند بين نظرات پراكنده وحدت ايجاد كند .
* مجري : مجري كسي است كه نظرها و برنامه ها را اجرا مي كند . معمولا مجريان تيم افرادي سخت كوش و پر تلاشند و دوست دارند تيم اهداف و مسير مشخصي داشته باشد . مجري عموما فردي انعطاف پذير و محافظه كار است.
* ناظر : كار ناظر بررسي مشكلات تيم و ارزيابي پيشنهادها است . ناظران با تجزيه و تحليل و تفكر پيرامون پيشنهادهاي تيم، از رفتار عجولانه جلوگيري مي كنند .
* مخبر : مخبر در اصل مولد عقايد و ايدهها است. عموما فردي خيال پرداز، مبدع و خلاق است ، تمايل زيادي به جنبههاي غير عملي قضايا دارد و ممكن است بعضا به دليل واقع بيني نبودن، دچار اشتباهاتي هم بشود . بنابراين نياز به كنترل بيشتري از سوي اعضاي تيم دارد .
* بازرس : بازرس فرصتهاي طلايي را براي بهبود عملكرد تيم كشف مي كند و براي اين منظور ممكن است در خارج از گروه مذاكراتي با ديگران داشته باشد . بازرسان تيم عموما افرادي پر شور ، خلاق، خونگرم و اجتماعي هستند و ممكن است گاهي به وعده هاي خود نيز عمل نكنند . به خاطر اخلاق خوب و مهارتهاي ارتباطي كه دارند راحت تر مي توانند از زير بار مسئوليت شانه خالي كنند .
* نيروي كاري تيم : انـرژي نيروي كاري تيم صرف بهبـود ارتباطات ميان اعـضا ميشـود. وي اصولافردي ژرف نگر و قابل اعتماد است و مي تواند برنامه هاي كاري پوشيده مانده را آشكار كند . نيروي كاري تيم گرچه رابط بسيار خوبي است اما در انجام وظايف تيمي مشاركت زيادي ندارد و اگر نتواند نقش استحكام بخشيدن را در تيم ايفا كند به راحتي به دست فراموشي سپرده مي شود .
* تكميل كننده : تكميل كننده روي حالتهاي اضطرار و ضرب الاجل براي رسيدن به اهداف تاكيد مي كند. اين افراد معمولا عصباني ، حساس و نگران در مورد تكميل وظايف هستند، ضمن اينكه بسيار منظم و هوشيارند . «تكميل كننده» تحمل اعضاي سطحي نگر و بي دقت را ندارد و به آنها در مورد گذشت زمان تذكر مي دهد . اين تذكرها گاهي اوقات ممكن است روحيه بعضي از اعضاي تيم را تضعيف كند .
* متخصص : اين نقش به الگوي اوليه بلبين اضافه شده است . متخصص مهارتهاي تكنيكي يا دانش اختصاصي خود را براي بهبود عملكرد تيم بكار مي گيرد و معمولا پيشاپيش تيم حركت مي كند . گاهي اوقات اين افراد در عملكرد خود تكروي دارند. ( پين و ويتاكر،2000) به نظر بلبين اگر يكي از نقشهاي فوق در تيم پر رنگ تر از بقيه باشد اثربخشي تيم كاهش مي يابد. گرچه ممكن است به خاطر جلوه زياد آن نقش به نظر آيد كه اثر بخشي تيم بالاست. ( پين و ويتاكر ، 2000) با توجه به اينكه در تشكيل گروههاي مشاركتي معمولاً روي تركيب 4 نفره تاكيد مي شود مي توان از تقسيم بندي بلبين در خصوص نقشهاي نُه گانه تيم مشاركتي بهره گرفت و برخي از اين نقشها را انتخاب كرد.
نتيجـــــــــــه گيــــــــــــــــــــري
سازمان هاي امروز بيش از هر زمان ديگري به خودآگاهي ، خودارزيابي، خودآموزي، دگرآموزي، مشتري محوري (تکريم ارباب رجوع)، ريسکپذيري، تحول و نوآوري نيازمندند. از سوي ديگر تقويت روابط عاطفي و مسئوليت پذيري ، افزايش تعامل رو درو، بهبود مهارتهاي بين فردي و توسعه خودکنترلي در بين کارکنان، ضرورت تدوين برنامههاي آموزشي با نگاهي استراتژيک را مورد تاکيد قرار مي'دهد. نقش مدير در فرايند ساماندهي گروههاي مشاركتي، آماده كردن كاركنان براي مشاركت است. توافق در بين اعضاي گروه و همچنين ناهمگوني اعضاي گروه اثر بخشي رويكرد مشاركتي را افزايش ميدهد.
منابع
1- Cole, P., Chan, L. (1990). Methods and strategies for special education Prentice-Hall. 2-Dunny, E., Bennett, N.(l995). Talking and learning in groups, Routledge.
3-Gokal.(1995). Collaborative learning enhances critical thinking, file://A:\collaborative learning Enhances critical thinking.htm
بقيه منابع در دفتر ماهنامه موجود است.
http://www.adavoudi.blogfa.com/post-124.aspx
در آمیختگی قومی و نژادی در ایران، از زمان ورود آریایی ها، بابلی ها، سومری ها به ایران آغاز شده و تا به امروز ادامه داشته است. با وجود این که نژاد اصلی ایرانی ها، «آریایی» می باشد ولی در طی سال ها و بر اثر تحولات سیاسی و لشکرکشی دولت های دیگر کشورها، همواره شاهد یکسری تغییرات نژادی و آمیختگی قومی در این کشور بوده ایم. به عنوان مثال؛ می توان از لشکرکشی های صورت گرفته به ایران؛ به لشکرکشی اسکندر مقدونی و حمله اعراب اشاره کرد. پس از ورود اسکندر مقدونی به ایران، سپاهیان و سربازان رومی پس از مدتی با ایرانیان ازدواج کرده و در این کشور ساکن شدند، همچنین با حمله اعراب مسلمان به ایران، مهاجرت قبایل و طوایف عربی به نواحی مختلف ایران آغاز شد.
آمیختگی قومی و نژادی در ایران محدود به رومی ها و اعراب نمی شود. بلکه در دوره های مختلف تاریخی مهاجرت های دیگری توسط ترکان غزنوی، سلجوقیان و مغولان به ایران انجام گرفت. ترکان غزنوی و سلجوقیان، که بزرگ ترین دسته از مهاجرین را تشکیل می دادند پس از ورود به ایران، در این کشور ماندگار شدند. حمله چنگیز خان مغول از دیگر عوامل مهاجرت طوایف پرجمعیت زردپوست مغول و تاتار بود که موجب پیدایش موج جدیدی از ترکیب نژادی در ایران شد. علاوه بر این مهاجرت ها، حکومت های ایران برای جلوگیری از دست اندازی کشورهای همسایه، اقدام به کوچاندن قبایل کوچ نشین مانند: ازبک ها، بربرها و ترکمن ها به داخل کشور کردند.
بنابراین باید گفت؛ ترکیب نژاد و اقوام در ایران یکپارچه نیست و تنوع جمعیتی که قرن ها در اثر اختلاط نژادها و مهاجرت ها به وجود آمده است موجب پیدایش اقوام فارس، آذری، کرد، لر، بلوچ، بختیاری، تالشی، ترکمن، قشقایی، شاهسون و عرب شده است. البته اقلیت های قومی و گروه های نژادی کوچک تری نیز در ایران زندگی می کنند.
اقوام ایرانی
اقوام فارس: فارس ها از نژاد عیلامی یا آریایی هستند که در هزاره دوم پیش از میلادی به فلات ایران مهاجرت کردند و نام پرشیا را را بر ایران گذاشتند.
اقوام آذری:اقوام آذری در ایران بیشتر هرچند در مناطق شمال غرب ایران و در استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل متمرکزند و سکونت گاه اصلی آذری ها به شمار می آید ولی بسیاری از آنها در سایر استان های کشور ساکنند. این قوم حدود ۲۵ درصد جمعیت ایران را تشکیل می دهد.
اقوام ترکمن: ترکمن ها از نژاد اقوام ترک هستند که از سمت آسیای مرکزی به ایران آمده و بیشتر در مناطق ترکمن صحرا و شمال و شمال شرق یعنی در جلگه های واقع در شرق استان مازندران و شمال استان خراسان و نیز در همسایگی کشور ترکمنستان ساکن شدند.
ترکمن ها دارای طوایف مختلفی هستند که از آن جمله می توان به: کوکلان، یموت و تکه اشاره کرد. کوکلان ها در نواحی کوهستانی شرق دشت گرگان و در اطراف بجنورد ساکنند، یموت ها بیشتر در دشت گرگان مستقرند و تعدادی از طایفه تکه ها در ترکمنستان و تعدادی نیز در اطراف گنبد کاوس سکونت دارند
اقوام کرد: این قوم نه تنها در بخش غربی فلات ایران ساکن هستند بلکه در ناحیه ی گسترده ای از خاورمیانه و غرب آسیا پراکنده اند. کردهای ایران بیشتر در طول کوه های زاگرس، از جنوب شهر باکو در آذربایجان تا شمال لرستان و خوزستان سکونت دارند. کردها دارای تیره های مختلفی هستند. تیره کردهایی که در آذربایجان غربی ساکن می باشند عبارتند از: منگور در مهاباد، جلایی در اطراف ماکو، میلان ساکن خوی و قره پاپاقی و شکاک و بیک زاده در جنوب نقده، سلماس و ارومیه زندگی می کنند. همچنین ایلات کرد در غرب سقز، سنندج و کرمانشاه هستند. معروف ترین ایل کردها: ایل سنجابی در اطراف کرمانشاه، ایل کلهر در جنوب کرمانشاه، ایل بابا خانی، ایل کماسی، ایل گوران و ایل فتح علی بیگی هستند.
اقوام لر: این قوم در غرب رشته کوه های زاگرس در منطقه ی جنوبی کردستان ساکن هستند. لرها در زمان حکومت ایلخانان مغول به دو دسته «لر بزرگ» و «لر کوچک» تقسیم می شدند، بین این دو منطقه، منطقه سومی نیز بود که به شولستان معروف بود، در حال حاضر نیز کهگیلویه جای «لر بزرگ»، لرستان جای «لر کوچک» و ممسنی نیز جای «شولستان» را گرفته است.
اقوام لر دارای طایفه های گوناگونی هستند که عبارتند از: سگوند، بختیاری، ممسنی، لک و عشایر کهگیلویه و بویراحمد.
اقوام بلوچ: بلوچ ها بیشتر در استان های شرقی ایران و در شهرهای بلوچستان، سیستان، کرمان و قسمت های از خراسان ساکن هستند. زندگی این اقوام بیشتر به صورت ایلی است. اقوام بلوچ به علت نامساعد بودن طبیعت سیستان و بلوچستان، مجبور به ترک این منطقه و مهاجرت به نواحی دیگر ایران همچون: گیلان، مازندران، آذربایجان و خراسان شده اند. آنان در این شهرها بیشتر به کار کشاورزی و کارگری اشتغال دارند. این مهاجرت ها در بعضی مواقع دایمی هستند و در بعضی مواقع نیز به صورت فصلی انجام می پذیرد.
مهم ترین طوایف بلوچ ها، طایفه یار احمد زایی، میرعبدی، ریگی و سراوانی می باشند.
اقوام قشقایی: این قوم از قوی ترین و بزرگ ترین اقوام و ایل های ترک زبان ایران است که در همسایگی ایلات خمسه در استان فارس سکونت دارند. عده ای از محققان قشقایی ها را طایفه ای از ترکان خلج می دانند که از عراق عجم و ساوه به فارس کوچ کرده اند و عده ای دیگر معتقدند که ایل قشقایی در دوره صفویه از قفقاز به سرزمین آذربایجان کوچانده و سپس در زمان شاه عباس به فارس تبعید شدند.
ایل قشقایی دارای طوایف مختلفی است که عبارتند از: طایف دره شوری، طایفه فارسی مدان، طایفه کشکولی بزرگ، طایفه کشکولی کوچک، طایفه شش بلوک و طایف عمله ای جعفر بیگی.
اقوام شاهسون: شاهسون ها از ایلات ترک زبان هستند که در شهرهای اردبیل، زنجان، شمال فارس و شهر ساوه ساکنند. در خصوص شاهسون ها، سرجان ملکم، مورخ و سفیر انگلیس در نوشته های خود آورده است: شاه عباس اول از همان آغاز سلطنت ناگزیر به مقابله با زیاده طلبی امیران بزرگ قبایل قزلباش برخاست. وی بدین منظور، برخی از سران قزلباش را به خاک هلاکت نشاند و برای مقابله با طغیان قبایل قزلباش قبیلهای تاسیس نمود و آن را شاهسون یعنی دوستدار شاه نامید و از همه مردان قبایل خواست تا به عنوان عضوی از این قبیله ثبت نام نمایند. شاه این قبیله را به عنوان فداییان و سرسپردگان خاندانش در نظر گرفت و با حمایت ویژهای که از این قبیله به عمل آورد، آن را از دیگران متمایز و بر جسته ساخت."
ایل شاهسون دارای شعبات مختلفی به شرح زیر است:
الف) شاهسون های آذربایجان
- شاهسون اردبیل که از مراتع ییلاقی ارسباران استفاده می کنند.
- شاهسون های مشکین شهر که از مراتع ییلاقی مشکین شهر بهره می برند.
ب) شاهسون های خرقان، خمسه، استان مرکزی، قم و تهران
- شاهسون بغدادی؛ که در زمان نادرشاه از مناطق شمالی عراق به خراسان کوچانده شدند ولی بعدها به شیراز رفتند.
- شاهسون اینالو؛ این طایفه از شیراز به استان مرکزی، قزوین و بخش های شمالی اراک فرستاده شدند.
- شاهسون خلیفه لو که بخش کوچکی از این ایل از مغان به خرقان شرقی قزوین کوچانده شدند.
اقوام تالشی: تالش نام قومی است که در شمال غرب گیلان، استان اردبیل و بخش جنوبی جمهوری آذربایجان ساکنند. امروزه تالشی ها در بخش جنوبی آذربایجان و در شهرهای علی آباد، بیله سوار، جلیل آباد، لنکران، آستارا، بخش های شمال غربی ایران در شهرهای اردبیل، آستارا، تالش و مناطق شمالی استان گیلان پراکنده اند. مردم تالش به دو صورت یکجانشین و کوچ نشین زندگی می کنند. به کسانی که در روستاها و شهرها به صورت یکجا نشینی زندگی می کنند «تالش» می گویند و پیشه اغلب آن ها کشاورزی است و کسانی که در مناطق کوهستانی به صورت کوچ نشینی زندگی می کنند «گالش» می گویند و پیشه آنها دامداری است.
اقوام عرب: اعراب ایرانی تبار که حدود ۴ درصد از ساکنین ایران را تشکیل می دهند بیشتر در استان خوزستان و در جزایر خلیج فارس ساکن هستند. مهاجرت این اقوام از دوران ساسانیان به ایران شروع شد و بعد از حمله اعراب مسلمان به ایران افزایش یافت. اعراب خوزستانی از نژاد سامی هستند
|
چکیده: هم اکنون کشور ایران به صورت بالقوه یکی از پانزده کشور قدرتمند جهان است؛ اما از آنجایی که سیاست خارجی و عملکرد دولتها برگفته از محیط ژئوپلتیک و ایجاد شرایط تعامل در مجموعهایی از رفتارهای مکانی و زمانی آنان است، جمهوری اسلامی ایران نیز به رغم برخورداری از موقعیت استراتژیک، به لحاظ نبود هماهنگی مؤثر میان جنبههای فیزیکی و نرمافزاری در دیپلماسی سیاست خارجی، فاقد جایگاه متناسب در صفبندیهای نظام بینالملل بوده و با رشد روزافزون هزینههای بینالمللی روبهروست. گشایش در این مسأله، مستلزم طراحی و اجرای سیاست خارجی بر مبانی ژئوپلیتیکی (موقعیت، وضعیت، منابع انرژی، ایدئولوزی، قلمرو فرهنگی و...) همراه با تعامل مؤثر و ایجاد درکی متقابل از شرایط زمان و مکان است؛ بنابراین، با بیتوجهی به این شرایط و در صورت توسعه تهدیدات متقابل، ضمن فراهم شدن زمینههای اساسی در افزایش هزینهها و تحریک بی اعتمادی بینالمللی و نیز با کاهش نیاز بینالمللی به کارکردهای ژئوپلیتیکی کشور، تدریجا همافزایی در تولید تهدیدات ژئوپلیتیکی، جانشین امنیت ژئوپلیتیکی ایران میشود. با این وصف، در این نوشتار، تلاش بر آن است تا با شناخت دقیق و عمیق بسترهای مساعد و نامساعد ژئوپلیتیکی ایران، زمینهها و رویکردهای تحقق فرصتها و مقابله با چالشهای گوناگون برای حضور مؤثر جمهوری اسلامی ایران در تحولات نظام بینالملل با کمترین هزینه و بیشترین منافع تبیین شوند...
در این فضای جدید کشور ما نیز در یکی از حساسترین موقعیتهای ژئوپلیتیکی جهان قرار گرفته، به گونهای که مناطق ژئوپلیتیکی فعالی با کارکردهای گسترده و متعدد گرداگرد آن را فرا گرفته و آن را به صورت کانون جاذبه دیپلماسی منطقه ای و جهانی درآورده است. این موقعیت نه تنها باعث تأثیرگذاری ایران در روند تحولات جهانی و منطقهای میشود، بلکه کارکرد مناطق پیرامونی نیز میتواند مسائل ایران را تحت تأثیر قرار دهد. موقعیت ایران در نظام جهانی و منطقهای و کنش و روابط متقابل آن با قطبهای قدرت جهانی و مناطق ژئوپلیتیکی، همواره مسائل جدیدی را میآفریند که مجموعاً زمینه بسیار مناسبی را برای مطالعه عوامل پویا و متحول سیاسی و علمی با تأکید بر واقعیتهای جغرافیایی برای تبیین سیاست خارجی فراهم آورده است. روش تحقیق: مبنای انجام تحقیق بر پایه منابع کتابخانهای و همایشهای بینالمللی و نیز تحلیلهای رسانههای داخلی و خارجی است که بر محور مطالعات علمی در حوزه جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک انجام شده است. نوع تحقیق: به دلیل تأکید بر مؤلفهها و واقعیتهای جغرافیایی مولد قدرت و استفاده بهینه از این نمادها در تعاملات بینالمللی برای حفظ، توسعه و تأمین متناسب منافع همه جانبه ج. ا. ا. نوع تحقیق تحلیلی ـ کاربردی است. فرضیه تحقیق: این پژوهش در راستای ارزیابی فرضیه زیر صورت میگیرد: «تأکید استراتژی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر محور مبانی ژئوپلیتیک، تأمین کننده منافع راهبردی در بالاترین سطح ممکن است.» 1ـ جمهوری اسلامی ایران در شرایط جدید ژئوپلیتیکی: فرو ریختن نظام جهانی دو قطبی در دهه (1990م) که منجر به از میان رفتن موازنه ژئوپلیتیک جهان شد، ایالات متحده آمریکا را تشویق کرد تا در راه چیره شدن بر جهان سیاسی تلاش کند؛ تلاشی که این قدرت را در منطقه استراتژیک خاورمیانه با ایران به لحاظ اهمیت و موقعیت خاص ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک این کشور رو در رو ساخته است که حاصل این رو در رویی تصمیماتی بوده در زمینه محاصره اقتصادی ـ استراتژیک و چالشهای گسترده سیاسی و تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران، چنانکه علاوه بر تحریم اقتصادی، از طرف شمال با ایجاد بحران در (دریای خزر، قفقاز و آسیای مرکزی)، مانع عبور لولههای نفتی و گازی منطقه از ایران شد که این امر خسارتهای متعددی بر منافع ملی ایران وارد کرده است؛ از سوی جنوب (خلیجفارس و عراق) روابط ایران با همسایگان فاقد اعتماد لازم شد، عراق به ایران حمله کرد و هشت سال جنگید و امارات متحده عربی مالکیت بر جزایر ایرانی تنب و ابوموسی را ادعا کرد؛ از سوی خاور (پاکستان و افغانستان) شیعهکشی در پاکستان رونق گرفت و سپس با پیدایش طالبان، آمریکا در یک سلسله تحولات متعدد سیاسی و نظامی بعد از واقعه یازده سپتامبر (2001م) خود را جایگزین طالبان در افغانستان کرده و به دنبال آن در دشمنیهای ویژهاش با ایران مسائل عمدهای از جمله بحران هستهای و نیز بیاعتمادی هماهنگ بسیاری از کشورها در تعاملات بینالمللی با جمهوری اسلامی ایران را دامن زد. با تهاجم همه جانبه آمریکا و انگلیس و کشورهای ائتلاف به عراق و اشغال کامل این کشور در ماه مارس سال (2003م)، مجموعه این مسائل نه تنها یکپارچگی سرزمینی ایران را تهدید کرده، بلکه هزینههای سیاست خارجی ایران به شدت افزایش یافت. این روند مؤید لزوم توجهی ویژه و ضرورتی خاص برای طراحی ایدههای وحدت بخش و نوین برای مشارکت فعال و مؤثر در روندهای بینالمللی و نیز تدوین و اجرای یک استراتژی جامع با کار ویژههای رفاهی و توسعه همهجانبه برای تمام نقاط و آحاد ایران است، زیرا دگرگونی تحولات جهانی در آغاز قرن بیستویکم به رهبری ایالات متحده آمریکا و تلاش برای تحقق طرح استراتژیک خاورمیانه بزرگ، موج تازهای از چالشهای داخلی و برون مرزی را علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است که علاوه بر گستردگی بحرانهای خارجی بر نقشآفرینیهای هویت ایرانی هم اثر ژرفی میگذارد. تحولات جهانی دهه پایانی قرن بیستم، حرکت مستمر به سوی آزمون تئوریهای جهانیسازی نظام نوین بینالملل را با استفاده از توسعه شگرف تکنولوژیک برای ترسیم چهره جدیدی از نظام جهانی ضروری نموده است. بر این اساس از آنجایی که محور عمده تئوریهای روابط بینالملل بر اثربخشی دیدگاهها در ترتیبات استراتژیک جهت اعمال قدرت بر پایه شناخت مناطق اصلی بینالمللی است، منطقه خاورمیانه که به لحاظ ابعاد متعدد استراتژیکی در مرکز چرخهای منافع قدرتهاست، به عنوان محور عمده صورتبندی جدید روابط بینالملل تبیین شده است. این امر با دامن زدن به مناقشهها و درگیریهای داخلی منطقه را به بستری مناسب برای مداخله مستمر قدرتهای خارجی تبدیل کرده است، زیرا دلیلی برخاسته از نگرانیهای استراتژیک درباره کنترل ذخایر انرژی خواهد بود؛ بنابراین، وجود قریب 70 درصد ذخایر ثابت شده نفت و بیش از 40 درصد از منابع گاز طبیعی جهان در داخل منطقهای بیضی شکل از جنوب روسیه و قزاقستان تا عربستان سعودی و امارات متحده عربی به مرکزیت کشور ایران، سبب شده تا این بستر فضایی استراتژیک با هدف تأمین امنیت جهانی انرژی تحت عنوان خاورمیانه بزرگ در عرصه سیاست نوین جهانی مورد توجه ویژه قرار گیرد. اینجاست که جمهوری اسلامی ایران با توجه به موقعیت مرکزی در این بیضی استراتژیک و نیز بهدلیل عدم همراهی و هماهنگی با نیات طراحان این سناریوی جدید، بهعنوان محور اولویتدار در تحولات استراتژیک طرح خاورمیانه بزرگ از جایگاه خاصی برخوردار میباشد. منطقه استراتژیک خاورمیانه آزمایشگاه طراحی و تعمیم الگوی نوین نظام جهانی متناسب با اهداف قدرتها در قرن جدید است و کشور ایران میدان مرکزی این آزمایشگاه است. زیرا هر الگویی که در ایران تثبیت شود، دارای پتانسیل فراگیر و قابل تعمیم به همه منطقه خاورمیانه است. با این وصف، پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، تغییراتی در جغرافیای سیاسی جهان و موقعیت ژئوپلیتیکی ممالک پدید آمد و تحولات و رویدادهای پیرامون ایران نسبت به بسیاری از مناطق جهان ژرفتر و پرتنشتر شد، به گونهای که همزمانی این تحولات با رخداد انقلاب اسلامی در ایران و دگرگونیهای اساسی در پیرامون کشور، پس از پایان جنگ سرد نیز ادامه یافته و اوضاع آن وخیمتر شده است. اشغال نظامی افغانستان توسط اتحاد شوروی سابق در سال (1980م) به دنبال وقوع انقلاب اسلامی در ایران، حمله ارتش عراق به ج. ا. ا در شهریور 1359هـ. ش و ادامه هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و شکست غیرقابل بازگشت عراق توسط ائتلاف آمریکا به دلیل حمله عراق به کویت در سال (1991م) که منجر به سلب هویت چندین ساله از کشور عراق شد، مقدمه تحولات چشمگیر پیرامون مرزهای ایران بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به دنبال آن استقلال جمهوریهای شوروی، ایران را به فضای جغرافیای سیاسی جدیدی وارد کرد. ایران که در شمال و شمالغربی فقط با یک کشور (اتحاد جماهیرشوروی) هممرز بود پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد در دسامبر سال (1991م) با جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز همسایه شد و به دنبال آن، تغییراتی در رفتارهای بینالمللی ایالات متحده آمریکا در مورد ایران پیش آمد که پس از قطع روابط ایران با آن در پی وقوع انقلاب اسلامی و خروج ایران از «پیمان سنتو» در سال (1979م) و انحلال این پیمان (به عنوان شاخه شرقی پیمان ناتو)، ایالات متحده آمریکا از یک سو در پی به انزوا کشیدن ایران به استراتژی مهار دوگانه دست زد که جنگ تحمیلی عراق بر ایران یکی از اهداف این استراتژی بود و به مدت 8 سال سبب تضعیف بنیانهای اقتصادی و نظامی دو کشور مخالف آمریکا در منطقه شد (عزتی، 312: 1380). از سوی دیگر، سیر واگرایی جمهوریهای شوروی سابق از حوزه نفوذ مسکو، سبب گشودن جای پایی برای غرب به ویژه آمریکا و پیمان ناتو شد که با وعده بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی این جمهوریها، در منطقه نفوذ کردند. با این روند، ایالات متحده آمریکا و متحدین پیمان ناتو، نفوذ خود را در جمهوریهای جدید گسترش دادند و با همکاری همپیمان مسلمان خود در منطقه (ترکیه)، نفوذ خود را در شمال ایران، به ویژه قفقاز افزایش داده و سبب کاهش حضور و نفوذ ایران در معادلات سیاسی ـ اقتصادی این جمهوریها شدند. پیمان ناتو نیز با تصمیمی که برای گسترش قلمرو خود به سوی شرق دارد و با وقایع یازده سپتامبر (2001م) به بعد که حضور و نفوذ خود را در گستره قفقاز و آسیای مرکزی و حتی افغانستان نیز قطعی نموده است، نه تنها به مهار روسیه در مرزهای جنوب غربی دست زده، بلکه در عین حال، به مهار و محاصره شمالغربی، شمال و شرق ایران و عدم دسترسی ایران به قفقاز و روسیه توجه بسیار دارد. در این باره باید گفت، در صورت قطعیت رژیم حقوقی و تقسیم دریای خزر به بخشهای ملی ارتباط مستقیم آبی ایران و روسیه نیز قطع و روابط دو کشور در چهارچوب مناسبات کشورهای حاشیه دریای خزر تنظیم خواهد شد، این در حالی است که روسیه و ایران به همکاری و ارتباط مستقیم با یکدیگر نیاز دارند. بدین ترتیب ایران از سوی شمال، غرب، شرق و حتی با تحولات سال (2003م) عراق و احتمالاً حضور گستردهتر نیروهای ناتو در راستای استمرار حضور آمریکا با سوء استفاده از آرمان ایجاد ثبات در خاورمیانه (عراق و افغانستان) در مهار و محاصره همسایگانی قرار گرفته است که منافع خود را بیشتر در برقراری ارتباط نزدیک با غرب و به ویژه آمریکا جستجو میکنند (کمپ28: 1383: ). اکنون ایران با تضعیف جایگاهش در حوزه تمدن ایرانی در قفقاز و آسیای مرکزی، افغانستان و احتمالاً بینالنهرین با دشمنان و همسایگان وابستهای روبهروست که هم سبب تضعیف بیش از پیش منافع ملی و عدم حضور مؤثر ایران در تعاملات بینالمللی شده و هم تقویت ناتو و رژیم صهیونیستی را به دنبال دارد. علاوه بر این در خلیجفارس مسأله جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی و ادعای مالکیت آن توسط امارات متحده عربی از جمله مسائل پیش روی ایران است که توسط ایالات متحده آمریکا برای تیرگی روابط ایران با اعراب، هر از چندگاهی رخ مینماید و تقریباً در تمام اجلاسهای اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیجفارس با طرح آن، به ایران هراسی اعراب دامن زده میشود. در حالی که به نظر میرسد پس از پایان جنگ سرد این جزایر اهمیت استراتژیکی گذشته خود را از دست دادهاند، طرح مسائل مربوط به جزایر سهگانه فقط برای یافتن بازار تسلیحات آمریکایی در بین اعراب است که آنها را از خطر بنیادگرایی اسلامی و گسترش حوزه نفوذ ایران میترسانند. این مسأله حتی در تهاجمهای جولای (2006م) رژیم صهیونیستی به لبنان (معروف به جنگ 33روزه) و دسامبر (2008م) به نوار غزه (معروف به جنگ22روزه)و دفاع جنبشهای مقاومت حزبالله لبنان و مقاومت حماس، غرب سیاسی را بر آن داشت تا با تمسک به حمایت جمهوری اسلامی ایران از حزبالله و حماس و نیز ترویج تهدیدات متعدد در میان اعراب، آنان را وادار به خریدهای نجومی تسلیحات نظامی نماید. معالوصف با توجه به تحولات جهانی و جهانی شدن اقتصاد و گسترش سازمانهای منطقهای بر مبنای مناسبات همسایگی و ضرورتهای جلوگیری از تنش و خصومت بین همسایگان، به منظور کاهش هزینهها در سیاست خارجی و تأمین همهجانبه منافع ملی، تسریع بموقع و متناسب در برقراری مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بازرگانی با همسایگان در قالب طرحهای جامع و الگوهای مشترک استراتژیک سبب جلوگیری از انزوای بینالمللی و توسعه متناسب منافع ملی و منطقهای ایران خواهد شد. 2ـ ژئوپلیتیک و سیاست خارجی ایران: دیدگاه ژئوپلیتیک دگرگون شدهایران نسبت به تعاملات جهانی و منطقهای، دستاورد مطالعه دگرگونیهای سریع در نظام ژئوپلیتیک جهانی و اولویتهای آن است، ایران در تعاملات نوین با جهان سیاسی پست مدرن از راه تعیین دو منطقه ژئوپولیتیک مهم در سرحدات جنوبی و شمالی با تکیه بر آنچه در این دو جناح میگذرد، به نقش آفرینیهای منطقه ای خود اهمیت ویژهای میبخشد. (مجتهدزاده، 127، 1381). نخستین نکتهای که در مطالعه روابط خارجی ایران باید مورد توجه قرار گیرد، اینکه موضوع مزبور در یک چهارچوب معینی پیگیری میشود و تابعی از شرایط درست یا نادرست حاکم بر روابط بینالملل است. در نگاه ایرانی به این چشم انداز گسترده، تردیدی نیست که ایالات متحده آمریکا از فردای فروپاشی جهان دو قطبی، در اندیشه توجیه نظام جهانی تک قطبی بوده است؛ یعنی نظام ژئوپلیتیک هرمی شکلی که قدرتها، به نسبت توان و ظرفیتهای گوناگون در سلسله مراتب آن قرار خواهند گرفت و خود ایالات متحده در راس هرم، بر سرنوشت سیاسی جهان چیره خواهد شد و روابط بینالملل را بنا به میل خود و متحدانش اداره خواهد کرد. تحلیل فرآیند تحولات ژئوپلیتیکی ایران در ادوار مختلف و به ویژه در زمینه تعاملات ژئوپلیتیک و سیاست خارجی معاصر ایران حاکی از آن است که با توجه به همسایگی ایران با پانزده کشور مستقل و 24 دولت همجوار، چنین موقعیتی فضای سرزمینی ایران را در مرکز تلاقی دولتهایی قرار داده است که به طور ماهوی نیازمند تکامل فضایی همه جانبه میباشند. در واقع این موقعیت تهدید و فرصت برای ایران به گونه ای است که این کشوربا استفاده از یک موقعیت استثنایی مرکزی و کانونی، میتواند به کانون صلح و همبستگی بین منطقه ای تبدیل شود. این در حالی است که تاکنون تعدد کشورها و دولتهای همجوار ایران، تنها زمینه افزایش ظرفیتهای مشاجره را فراهم آورده است. در این باره، جوانی وناپایداری دولتـ ملتهای همجوار ایران را میتوان یکی از دلایل این ناکامی دانست به گونهای که به جز روسیه و ترکیه عمر سیاسی هیچ یک از کشورهای همجوار ایران به یک قرن نمیرسد. بر این اساس ج. ا. ا. در تهیه و تنظیم استراتژی ملی و کلان خود تا آنجا که به محیط استراتژیک بیرونی مربوط میشود به ناچار باید سه واقعیت محوری را بپذیرد که عبارتند از: 1ـ تراکم تهدیدهای پیرامونی، 2ـمرزهای کنترل ناپذیر و 3ـ فقدان چتر حمایتی بینالمللی، زیرا این واقعیتها در درازمدت بر امنیت، وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور ایران تأثیرات گسترده ای به جای میگذارند. (کریمی پور، 220، 1380). این جایگاه خاص و رویکردهای مثبت و منفی ژئوپلیتیکی آن در تمامی ابعاد ملی، منطقه ای و جهانی با بروز چالشهای متعددبرای ایران در ادوار گذار مناسبات ژئوپلیتیکی و تعاملات بینالمللی، همواره حاکی از مشکلات و مسائل عدیده بر سیاست خارجی ایران بوده است. از این رهگذر است که میتوان بین ژئوپلیتیک و سیاست خارجی ایران سه نوع رابطه خاص را مورد توجه قرار داد: 1ـ رابطه ساختاری و پایداری، نتیجه عملی این ارتباط ساختاری و پایداری ژئوپلیتیک ایران سبب شده تا در تمامی مراحل پنج قرن گذشته سیستم بینالمللی که همراه با تغییرات گسترده در کانون قدرتهای جهانی بوده، همیشه به عنوان یک کشور بینالمللی باقی ماندهاست. 2ـرابطه متحول و متغیر، بین سیاست خارجی ایران و ژئوپلیتیک رابطه ای متحول و متغیر هم وجود داشته است. یعنی هر چند که ایران همواره با پایداری عنصر ژئوپلیتیک در سیاست خارجی روبروست ولی در شکل این رابطه، تحول و تغییر وجود داشته است. زیرا کانونهای قدرت بینالمللی در چند قرن گذشته همواره سیال بوده اند. 3ـرابطه ادراکی و عملی، ادراکات متعددی در ادوار مختلف در بین نخبگان ایران از ژئوپلیتیک وجود داشته است که همین تعدد در ادراک ژئوپلیتیکی سبب ظهور نگرشهای متعددی در سیاست خارجی بر بستر ژئوپلیتیک ایران بوده است و به عبارتی این رابطه کاملاً دارای منشأ داخلی است (سجادپور1383). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر با اولویتهای اساسی ذیل مواجه است: 1ـضرورت توجه ویژه به نوسازی و توسعه کشور و تامین سطح قابل توجهی از رفاه مادی و معنوی برای عموم جامعه که این امر جز با اعمال یک سیاست خارجی همه جانبه و مبتنی بر اعتمادسازی متقابل با همکاری مؤثر، امکان پذیر نیست. 2ـحفظ اسلام ومنافع اسلامی با سیاستهای اسلامی بر محور ژئوپلیتیک اسلام و در جهت تعمیق اهداف استراتژیک 3ـ حضور فعال و مؤثر در تعاملات بینالمللی با هدف ایجاد تشکلهای همکاری منطقه ای وبینالمللی برای ممانعت از تثبیت نگرشهای هژمونیک. 4ـتوجه به تبیین همه جانبه و اعمال ظرفیتهای جامع قانون اساسی در امور داخلی و خارجی کشور برای حل مسائل پیش رو در سیاست خارجی امری ضروری است. زیرا با توجه به جایگاه خاص قانون اساسی در تصمیمات و سیاستگذاریهای کلان ملی و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران که در فصل دهم آن نگاه به سیاست خارجی بر اساس اصول مهم آزادی (در داخل) و استقلال (در خارج) تعریف و تبیین شده است، آزادی و استقلال دو الزام ملی برای نهادینه شدن مردم سالاری دینی در نظام ج. ا. ا. است. لذا بر پایه شعارمحوری واصلی مردم در انقلاب اسلامی (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) آزادی پیش نیاز سیاست داخلی و استقلال نیز پیش نیاز سیاست خارجی برای استمرار مردم سالاری دینی در قالب جمهوری اسلامی است؛ بنابراین، از آنجایی که رفتار سیاست خارجی و جهت گیریهای استراتژیکی کشورها بایستی بر اساس شرایط و واقعیات پیرامون با درک درست از تحولات بینالمللی تبیین گردند، امروزه توجه جامع به تبیین متناسب و بکارگیری ظرفیتهای همه جانبه قانون اساسی، امری ضروری است. مع الوصف اهم چالشهای رابطه بین سیاست خارجی و ژئوپلیتیک در ایران را میتوان به سه دسته تقسیم نمود: 1ـ چالش کهن تنهایی استراتژیکی و ژئوپلیتیکی در ادوار مختلف؛ ایران همواره فاقد متحد استراتژیک بوده و به تعبیری ایران در بین اعراب، ترکها و سایر دول و ملتها قرار دارد و با هر یک از آنها وجوه اشتراکی متعددی دارد ولی جزو هیچ یک از آنها نیست. 2ـ چالشهای مستمر ژئوپلیتیکی و تغییر و تحولات متعدد مؤلفههای ژئوپلیتیکی جدید از جمله تعارضات جهانگرایی و جهانی شدن، حفظ مرزها و نیز وضعیت مرزها در جهان الکترونیک و یا ژئوپلیتیک نوین شیعه و چالشهای ایدئولوژیک، اینکه ایران چگونه هم منافع خودش را تأمین کند و هم تعاملات مناسب را در روابط بینالملل داشته باشد. 3 _ چالش فکری و اینکه کدام نگرش ژئوپلیتیکی و اجماعی میتواند منافع و امنیت ایران را تأمین کند. 4 ـ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و تحولات نظام بینالملل: با گذشت سه دهه از عمر جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی کشور در این مدت متأثر از تحولات شگرف و عمیق بینالمللی و منطقهای بوده است. زیراموقعیت منحصربفرد ژئوپلیتیکی ایران به گونهای است که این کشور همواره در سیر تحولات استراتژیک به عنوان یکی از اجزای لاینفک استراتژیهای جهانی محسوب شده و این امر سبب شده تا تحولات بینالمللی نیز متقابلا بر رفتار و سمتگیریهای استراتژیک در سیاست خارجی این کشور بسیار مؤثر باشند؛ بنابراین، تحلیل و تبیین سیاست خارجی ایران به طور طبیعی تابع یک تحلیل سیستمی است، زیرا تعاملات خارجی دولتهای ایران تحت تأثیر تحولات در نظام بینالملل است. بر این اساس نه تنها سمتگیریهای سیاست خارجی ج. ا. ا. نسبت به دوره جنگ سرد در قالب رویکردهای سیستمی با تغییر در خط و مشیها مواجه شده، بلکه شدت و ضعف در تبلور بخش اعظمی ازتعارضات سیاسی ـ امنیتی گاه و بیگاه قدرتهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران، بلحاظ عدم توجه به این مسیر طبیعی و تعارض در رویکردهای سیستمی سیاست خارجی این کشور است. به عبارتی دیگر، به رغم رویههای تاکتیکی و بی ثباتیهای مقطعی در استراتژی سیاست خارجی ج. ا. ا. ، موقعیت متمایز ژئوپلیتیکی این کشور عملا مسیر تحولات سیاست خارجی و جهت گیریهای استراتژیکی آن را در روندی سیستمی و همگام با ساختار نظام بینالملل قرار میدهد؛ بنابراین، همواره میزان و کم و کیف درک این شرایط، تعیین کننده چگونگی تامین منافع گوناگون داخلی وخارجی ایران میباشد. بر این اساس در اوایل انقلاب اسلامی سیاست خارجی ایران بسیار رادیکال و آرمانگرایانه بود، ولی با گذراندن تحولاتی جدید به تدریج محتاطانه و در مسیری عملگراتر قرار گرفت. در واقع، تغییرات تدریجی در رفتار و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با منشأ نظام بینالملل بوده، زیرا سیاست خارجی ایران همگام با سیاست داخلی و یا تداوم سیاست داخلی آن نیست، بلحاظ اینکه مهمترین عوامل تاثیرگذار در این تغییر جهت، مسائل انسانی اعم از تصورات افراد، ناسیونالیسم و یا مباحث قومی و نیز موضوعات اقتصادی به عنوان عوامل تعیین کننده در سیاست خارجی، نبودهاند. منافع ملی و بینالمللی دولتها در نظام بینالملل تابع دو اصل جامعه پذیری و رقابت است؛ حضور دولتها در جامعه نظام بینالملل ضمن رقابت میان واحدها، همگام با پذیرش هنجارها و قواعدی است که آن نظام در کنار همه ویژگیهای فردی، ایدئولوژیک و غیرایدئولوژیک برای دول فراهم میکند تا زمینههای درک متقابل برای آنها فراهم گردد (سیف زاده، 54، 1382). تحلیل وبررسی سیاست خارجی ج. ا. ا. مستلزم مطالعه در دو مقطع متفاوت از ساختار نظام بینالملل است: مقطع نظام دوقطبی از1979تا1989م و مقطع نظام کنونی که از1989به بعد است. محور اساسی نظام بینالملل دوقطبی بر سلسله ای از همکاریها و ائتلافهای متقارن و غیر متقارن استوار بود که در آن ائتلافهایی بین قدرتهای بزرگ با کشورهای هر منطقه شکل میگرفت. اما در نظام تک قطبی کنونی با دگرگونی در همکاریها و منازعات نظام دوقطبی، سلسله جدیدی از الزامات برای کشورها ایجاد شده که در قالب اصل جامعه پذیری آنها قابل تبیین است، زیرا تنها منبع ائتلاف و یا اتحاد، تک قطب قدرت جهانی است و گزینش قابل اطمینان دیگری وجود ندارد. در نظام دوقطبی تامین امنیت عمومی کشورها با اتصال به یکی از دو بلوک تاحدی قابل تضمین بود، اما در نظام کنونی موفقیت کشورها در سیاست خارجی مستلزم سخت کوشی و تلاشهای فراوان است و قدرت مانور برای دولتها نیز بسیار پایین است. (مصفا، 87، 1385). ج. ا. ا. با تأکید بر مطلوبیت محوری، در نظام دوقطبی بدون توجه به ساختار نظام بینالملل برای دستیابی به اصول طراحی شده خود، تلاش گستردهای را به کار گرفت، اما با فروپاشی آن نظام، سیاست خارجی ایران هم به مرحله جدیدی وارد شد. لذا با تحولات در ساختار نظام بینالمللی، مطلوبیتهای جمهوری اسلامی ایران نیز دچار تحولی واقع گرایانه شد. البته این به معنای حذف مطلوبیتها و آرمانها نبود، بلکه سلسله الزاماتی به وجود آمد که مانع از تحقق مناسب این مطلوبیتها در فضای جاری بود. در این فرآیند به لحاظ ویژگیهای خاص ج. ا. ا. ایران و تأکید بر رویکردهای ایدئولوژیک، نگرش واقع گرایانه در سیاست خارجی به این معناست که در عین حفظ مطلوبیتها با درک شرایط محیط بینالمللی و نیز شناخت دقیق ظرفیتهای متنوع در سیستمها و زیرسیستمهای قدرت منطقه ای ایران، تلاشها بر چگونگی دستیابی به مطلوبهای نظام سیاسی کشور، طراحی شوند. (حاجی یوسفی، 65، 1384). اساس نظام بینالملل کنونی را قدرت برتر جهانی و بازیگر اصلی آن یعنی ایالات متحده آمریکا بر اصول همکاری و رقابت، پذیرش و یا مخالفت پایهگذاری کرده است که اصل رقابت را به دلایل برتریهای انحصاری و هژمونیکی خود، عملا منتفی دانسته ولی دو اصل پذیرش و یا مخالفت را به عنوان محورهای اساسی در تعاملات نوین جهانی قرار داده است. در این فرآیند جاری نظام بینالمللی، طراحی تقسیم کار جهانی روابط بینالملل بر پایه اقدامات و تظاهرات سخت افزاری ایالات متحده آمریکا و اقدامات نرمافزاری اتحادیه اروپا با محوریت انگلستان صورت گرفته است. در این مسیر، مخالفتهای پیدا و پنهان برخی از اعضای اتحادیه اروپا، رویه ای صرفا سنتی و تاکتیکی است و فاقد زمینههای عملیاتی میباشد، زیرا اروپا در تعاملات بینالمللی، همواره گرایشی آتلانتیکی دارد و این گرایش را به عنوان یک اولویت استراتژیکی تعقیب میکند. لذا بنا بر قاعده کلی پذیرش و یا مخالفت، رویکرد تعاملی میان ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران نیز در نظام بینالملل کنونی بر یکی از دو محور نامبرده استوار است. در مجله آمریکایی farinefairs. no. nuwamber/septamber. 2006، برابر با یکشنبه 5/8/1385 مقالهای به قلم گریسیک منتشر شد که در آن به تحلیل محتوای کتابی با نام؛ «معمای ایران مخفی و قدرت در جمهوری اسلامی ایران» تألیف «ری تکیه» عضو شورای روابط خارجی ایالات متحده آمریکا، پرداخته است و در آن با ذکر ویژگیهای کشور ایران و با اشاره به اهمیت برقراری ارتباط بین ایران و آمریکا، تأکید شده که هماکنون ایران و آمریکا دو قدرت مؤثر در منطقه نفتخیز خلیج فارس هستند و برای درک این موضوع لازم نیست دست به دامان متخصصان فن استراتژی همچون «فن کلازویتس» شد. به هر جای خاورمیانه امروز که نگاه میکنید، شبح ایران همچون داستان مکبث گسترده است و با توجه به خاطرات دوستان عرب آمریکا از اتحاد آمریکا با رژیم گذشته ایران، آنان به نحوی متوجه یکسانی و اشتراک طبیعی منافع استراتژیک میان آمریکا و ایران در منطقه هستند. آنها شاهدند که در پی وقایع سپتامبر سال2001 (حملات انتحاری تروریستها با ویرانی برجهای دوقلوی مرکز سازمان تجارت جهانی در نیویورک)، آمریکا در اقداماتی سیستماتیک، دشمنان ایران را در منطقه خاورمیانه نابود کرد (رژیم بعث صدام حسین و افراطیون طالبان) و به جای آنان حکومتهایی متمایل به ایران در کابل و بغداد به وجود آمد. بنابراین، هرگونه همراهی میان ایران و آمریکا با حساسیت و ممانعت ویژه از سوی کشورهای عرب منطقه و حتی اسرائیل و گاه از سوی اروپاییها و بویژه گروههای اپوزیسیون ایرانی خارج نشین، همواره رصد میشود. با این حال بهرغم همه تضادها و تعارضهایی که میان ج. ا. ا. و ایالات متحده آمریکا وجود دارد، نباید اینگونه تصور شود که ماهیت و جوهر مناسبات ایران و آمریکا آشتیناپذیر است، زیرا بهرغم تضاد ایدئولوژیک و ارزشی، دو کشور چنان که اشاره شد، به طور طبیعی و استراتژیک در مقاطعی با منافع مشترک فراوان روبهرو بودهاند. بنابراین در شرایطی که طی سی ساله اخیر ایران و آمریکا با رایزنیهای گوناگون پیدا و پنهان، دریافتهاند که توان نادیده گرفتن دیگری را ندارند، به نظر میرسد که عاقلانهترین کار برای آمریکا، در پیش گرفتن نگرشهای امنیتی در برابر ایران، و برای ایران تقویت دیپلماسی با سازمانها و نهادهای بینالمللی و نیز جلوگیری از انزوای سیاسی باشد تا از این رهگذر، هزینه رقابت با هژمون را کاهش داده و منافع خود را حفظ نماید. در عین حال، نباید چنین پنداشت که با برقراری روابط دیپلماتیک میان ایران و آمریکا، همه مسائل و مشکلات موجود بین دو کشور مرتفع خواهد شد، بلکه میتوان در جهت برقراری روابط به مذاکره و چانهزنی در مورد مسائل تاریخی و تضادهای ارزشی نیز پرداخت. به ویژه در شرایط کنونی از دوره گذار نظام بینالملل، کشوری که از گفتوگو با دیگری پرهیز کند، نزد افکار عمومی در موضع پایینتری قرار میگیرد. در نتیجه به رغم وجود نبرد هژمونیک و ضد هژمونیک میان ج. ا. ا. و ایالات متحده آمریکا، به نظر میرسد دو کشور ناگزیر به مذاکره با یکدیگر خواهند شد. ج. ا. ا. هم اکنون از ابزارها و اهرمهای تاثیرگذار ملی و منطقهای متناسبی در سیاست خارجی بهرهمند است که بازده آنها ضمن ضرورت همگامی با استراتژی ژئوپلیتیک، عملا منوط به توان کنش و بهرهبرداری از فضای جاری در خاورمیانه است. در شرایط کنونی یکی از اهرمهای مؤثر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، قدرت اقتصادی (منابع انرژی) آن است که تلاش گسترده و اولویتدار قدرتهای مخالف، بر تضعیف آن از طریق تحریمهای بینالمللی است. ابزار دیگر ایران، توان تاثیرگذاریهای گوناگون (بویژه توسعه همگراییهای ایدئولوژیک) بر تحولات منطقه از جمله در عراق، افغانستان، لبنان، مسائل فلسطین و صلح اعراب و اسرائیل است. این شرایط حاکی از یک فرصت منحصربهفرد برای تصمیمگیری جمهوری اسلامی ایران به منظور نحوه حضور مؤثر و استراتژیک در نظام بینالملل است. اما اعمال دیدگاهها و ایجاد تحولات هدفمند در امور بینالمللی مستلزم ورود به سیستم بینالملل است. زیرا تجربیات تاریخی بیانگر آن است که حتی کشورهای ناراضی هم با ورود به سیستم، ضمن دستیابی به تغییرات مطلوب، بر نظام بینالمللی نیز تاثیرات گستردهای به جای گذاردهاند. لذا با توجه به ظرفیتهای کنونی توان کنش بینالمللی و بویژه منطقهای ایران اعم از ویژگیهای ژئوپلیتیک، ژئو اکونومیک و ژئوکالچر آن در تعاملات بینالمللی (هارتلند انرژی)، رفع تعارضات میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا مستلزم مرحلهبندی استراتژیک با یک مدیریت کنش یا دیپلماسی هوشمندانه بر مبنای اصول حکمت و عزت ملی است. تجربیات و سیر تحولات تاریخی به جای مانده از سال 1789با تشکیل جمهوری در آمریکا و ایجاد امپراتوری غیررسمی و تدریجی آن کشور با سلطه بر کشورها و تخریب ساختارهای بومی از جمله درمکزیک، هاوایی، فیلیپین و سرخپوستها و بومیان منطقه، بیانگر دو نکته مهم است: نخست اینکه وقتی ایدئولوژی آزادی یا استقلال کشورها با منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک دولت آمریکا تضاد داشته باشد، آرمان عدالت، آزادی و استقلال قربانی میشوند و مقابله با مطالبات آمریکا حرکتی تروریستی خطاب میشود. دوم اینکه ایدئولوژی امپراتوری آزادی به عنوان رویای بنیانگذاران آمریکا که مبتنی است بر مسئولیت الهی متمدن کردن ملل وحشی، همچون هر امپراتوری دیگری سایر مردمان را بربر و انسانهایی درجه دوم و سوم تلقی میکند و این امر زمینه را برای تحقیر، شکنجه و بدرفتاری علیه آنان فراهم میکند. (وقایع زندانهای گوانتانامو و ابوغریب). با این حال، مسائل بینالمللی را نمیتوان مادام العمر به صورت بسیط و جوهری نگاه کرد، بلکه این فرآیند باید در قالب یک زمانبندی دورهای بررسی شود. به عبارتی دیگر، از آنجایی که پایداری حاکمیت جمهوری اسلامی، حفظ استقلال و تمامیت ارضی همگام با حکمت و عزت ملی در تعاملات سیاست خارجی اولویت اساسی ج. ا. ا. است، بنابراین در دورهای که روابط با آمریکا برای ایران زیانآور است، با حساسیتی ویژه و با کنترل دقیق امور متعدد، از توسعه روابط پرهیز میشود، اما هنگامی که ایران نیز در ابعاد گوناگون داخلی و خارجی از شرایط تعادل استراتژیکی و قدرت پاسخگویی لازم برخوردار است، الزامات و واقعیتهایی که تاکنون در فرآیندی یک طرفه صرفا تامین کننده منافع آمریکا بودهاند (تحولات افغانستان و عراق)، حکم میکنند که با حفظ نظام سیاسی و ارزشی، موضوع برقراری روابط با ایالات متحده آمریکا در راستای تامین بهینه منافع ملی و بینالمللی ج. ا. ا. نیز به دقت مورد توجه قرارگیرد؛ زیرا تغییرات جزء لاینفک زندگی در تعاملات و امور جوامع است. اگر یک نظام سیاسی بسته باقی بماند و تغییری نپذیرد، از آنجایی که محیط پیرامون داخلی و بینالمللی آن به طور مستمر در جریان تغییر و تحول است، بتدریج دچار یک شکاف عظیم با پیرامون میشود و چون این سیستم سیاسی نسبت به محیط پیرامون از قاعده جزء به کل تبعیت میکند، لذا با بازندگی این جزء در برابر کل، آن سیستم سیاسی نیز بازنده شده و از میان میرود. مع الوصف آنگونه که مورگنتا میگوید: هر کشوری بر اساس منافع ملی عمل میکند و منافع ملی هم در قالب قدرت قابل تعریف است. (مورگنتا، 183، 1374). جمهوری اسلامی نماد اسلام است؛ بنابراین هرچه قویتر باشد، جهان اسلام هم قویتر است و هرچه توان عملش بیشتر باشد، به نفع مسلمانان جهان است. کشورها نباید اهداف سیاست خارجی خود را به گونهای تعریف کنند که سایر کشورها دستخوش هراس و تهدید شوند. افزایش اقتدار ملی و بینالمللی در گرو ستیز با قدرتهای بینالمللی نیست. زیرا اگر چنین شود، کشور همواره یا در حالت جنگی است و یا در حالت نه جنگ و نه صلح به سر میبرد و این روند زیانهای جبران ناپذیری را بر پیکر امکانات و بسترهای توسعه کشور وارد میکند و ظرفیتهای دیپلماتیک و سیاست خارجی نیز هزینه مقابله با بحرانهایی میشود که توسط قدرتهای بزرگ برای کشور ایجاد میگردند. در این راستا، مسأله فعالیتها و دستاوردهای هستهای جمهوری اسلامی ایران در زمان کنونی این خطر و توان را دارد که به درگیری نیز بینجامد؛ زیرا به ادعای ایالات متحده آمریکا که قدرت چیره است، ج. ا. ا. در پی جنگ افزارهای هستهای است و در صورت دستیابی به آن، قواعد بازی دگرگون میشود و ایران نیز جایگاهی متفاوت و برتر در سطح منطقه و نظام بینالمللی به دست میآورد. از این رو، آمریکا ایران را متهم به ستیز با نظام بینالملل و بیاعتنایی به قواعد میکند. بر اساس نظریه انتقال قدرت که نظام جهانی را مبتنی بر یک ساختار سلسله مراتبی تک چندقطبی میداند، ایران همواره پس از انقلاب اسلامی یک ناراضی و چالشگری بزرگ در هرمهای قدرت منطقهای و جهانی نظام بینالمللی بوده است که این وضع میتواند برای قدرت چیره خطر آفرین باشد و از این رو، با مقابله شدید ابرقدرت و سایر قدرتهای بزرگ و همپیمانانشان روبهرو میشود. بنابراین به باور پژوهشگران، اگر ایران بخواهد به یک قدرت برتر تبدیل شود، نیازمند جلب اعتماد دیگر بازیگران عرصههای نظام بینالملل است. برای این امر باید فرستنده این پیام باشد که خواهان دگرگونی درون سیستمی است نه ضدسیستمی؛ به این معنی که هدفش دگرگونی در ساختار نظام بینالملل نیست، بلکه به دنبال بهبود جایگاه خود در درون نظام بینالملل است. (سیف زاده، 15، 1382). در این راستا، تاریخ بیثباتیهای بینالمللی در چند سده گذشته حاکی از آن است که هرگاه در نظام بینالملل بیثباتی پدید آمده است، کشور ایران نیز به سبب شرایط ویژه ژئوپلیتیکی، یکی از قربانیان این فرآیند بوده است. بنابراین، امنیت پایدار برای ایران در گرو ثبات و امنیت بینالمللی است. پس ج. ا. ا. با حفظ ارزشهای ویژه خود، برای انتقاد از نظام بینالملل یا باید از اندیشههایی که نظام کنونی را پدید آورده است انتقاد کند، یا از خود نظام بینالملل کنونی و موجودیت آن انتقاد کند. اما توانایی دگرگون کردن ساختار نظام به سود خود را ندارد و تنها میتواند از فرصتهایی که پدید میآید، بهرهبرداری کند و محدودیتها را کاهش دهد و چون به تنهایی نمیتواند به ستیز با این محدودیتها برخیزد، لزوماً باید به همکاری و ائتلاف نیز بیندیشد. بنابراین با توجه به لزوم نگاه راهبردی و پایدار (توسعه گرایانه) به رویکردهای بینالمللی، سیاست خارجی کشور ایران به دور از پیوند با معضلات منطقهای، باید بر مبانی مولفههای ژئوپلیتیک (موقعیت، وضعیت، منابع انرژی، عرصههای فرهنگی وتاریخی، ایدئولوژی، منابع انسانی و...) شکل بگیرد. نگاه ژئوپلیتیکی تعیین کننده زمینههای فعالیت مؤثر در سیاست خارجی است. زیرا ژئوپلیتیک به این معناست که کجا میتوانیم منافع بیشتری داشته باشیم. نگرش ژئوپلیتیکی در سیاست خارجی با ایجاد همگراییها و همکاری در توزیع منافع از طریق تبادل مزیتهای موجود، ضمن پیوند منافع متقابل، سبب مدیریت تضادهای سیاسی میشود. به طورکلی ج. ا. ا. به عنوان کشوری بینالمللی با ویژگیهای منحصربهفرد وجایگاهی متمایز درتحولات استراتژِیک، همواره از تغییر و تحولات نظام بینالمللی تاثیر میپذیرد و بر آن نیز متقابلاً تاثیر میگذارد. تردیدی نیست که ج. ا. ا. با توجه به ویژگیهای خاص ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر، یک کشور مؤثر بینالمللی است و بسیار فراتر از کشوری منطقهای و محلی عمل میکند. بسیاری از کشورها صرفاً یک کشور بومی به شمار میروند؛ یعنی نه قدرت منطقهای هستند و نه بر تحولات منطقه تأثیرگذاری چندانی دارند. در این باره میتوان مثالهای بسیاری را در آسیا، آفریقا و حتی اروپا ذکر کرد. برخی کشورها فراتر از مسائل داخلی خود مؤثرند و میتوانند تحولات منطقهای و حتی فرامنطقهای را تحت تاثیر قرار دهند که اصطلاحاً از آنها با عنوان بازیگران منطقهای و یا بینالمللی نام برده میشود. ج. ا. ا. علاوه بر آنکه یک قدرت منطقهای به حساب میآید، کشوری بینالمللی و حتی در برخی ویژگیها جهانی است؛ یعنی حرکات، رفتار و فعالیتهای آن نه تنها در منطقه و پیرامون آن خلاصه نمیشود، بلکه برخی از آنها در کل جهان نیز بازتاب پیدا میکنند، همچنان که تحولات جهانی نیز بر آن تاثیر گذار است (رمضانی، 71، 1380). عواملی مانند نیروی انسانی جوان و با استعداد، موقعیت خاص ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک با ذخایر بسیار غنی و متنوع، ظرفیتهای بالقوهای را برای تبدیل ج. ا. ا. به یک بازیگر برتر منطقهای و مؤثر در امور جهانی مهیا کرده است. ج. ا. ا. برای ارتقای جایگاه فعلی خود که در معیارهای جهانی قابل توجه است، باید از وضعیت انتقالی و در حال گذار نظام جهانی نهایت بهره برداری را کرد و در قالب همکاریها و اتحادیههای بینالمللی و با حضور مؤثر در پیمانهای استراتژیک منطقهای و فرامنطقهای، تلاش کند تا با ایفای نقشی مشارکتی برای تامین اهداف و تدابیر کلان داخلی و خارجی خود با این سازمانها در تصمیم سازیهای جهانی حضوری مؤثر داشته باشد. خصوصا آنکه با گسترش روندهای جهانگرایی اهمیت گروهبندیها و همکاریهای بینالمللی بیش از گذشته نمایان شده است. در این فرآیند، هر کشوری که خود را با پیمانهای مختلف متصل و مرتبط نماید، در شرایط بهتری قرار داشته و از امواج گسترده جهانی شدن کمتر آسیب میبیند. علاوه بر تقویت پیمانهای سیاسی باید از تشکلهای اقتصادی در جهت توسعه و تجهیز بنیانهای اقتصادی کشورهای عضو با تولیدات متنوع و به ویژه تولیدکنندگان منابع استراتژیک از جمله نفت و گاز و یا دارندگان ذخایر زیرزمینی ارزشمند استفاده شود. در کنار اپک که دارای اهمیت فراوانی در اقتصاد جهانی است، اکوبه عنوان یک سازمان اقتصادی منطقهای نیز باید تقویت و کارآمدشود. مع الوصف چنانکه پیشتر نیز گفته شد، ایران کشوری بینالمللی است که تبعا تاثیر تحولات ملی و بینالمللی آن بصورت متقابل است. بنابراین مجموعه شرایط والزامات کنونی تاثیرگذار خارج از مرزهای ملی بر سیاست خارجی ج. ا. ا. را بطور کلی میتوان به عوامل زیرتقسیم کرد: الف) تاثیر بلوک بندیها بر سیاست خارجی ب) تاثیر اوضاع و شرایط اقتصادی و ژئواکونومیک بر سیاست خارجی پ) تاثیر ویژگیهای ژئوپلیتیک بر سیاست خارجی ت) تاثیر نگرشها و رویکردهای ایدئولوژیک بر سیاست خارجی ث) تاثیر مولفههای نرم افزاری اعم از تبلیغات و افکار عمومی بر سیاست خارجی، بر این اساس با پایان گرفتن بلوک بندی شرق و غرب و شرایطی که ایران برای عضویت در بلوک بندیهای مختلف پیدا کرده است، باید بر ضرورت تحرکات ایران در حوزههای روابط دوجانبه و بینالمللی تأکید شود و در بعد منطقهای نیز با تکیه بر سیاست اعتمادسازی متقابل موجبات تقویت موقعیت ایران در منطقه و جهان فراهم گردد. برای تحقق این امر، ضروری است که با نگرشی عملیاتی، اهداف ذیل در دستور کار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گیرند: 1ـ حمایت ازرشد و توسعه پایدار عمومی کشور. 2ـ دفاع از هویت و ارزشها و اعتلای تفاهمات بینالمللی. 3ـ مدیریت تهدیدها و فرصتهای خارجی در شرایط ویژه. 4ـ اصل عدم سلطه پذیری و سلطه جویی در روابط خارجی. 5ـ اصل حمایت از رویهها و رویکردهای اسلامی در تعاملات بینالمللی. مع الوصف، تحولات شگرف تکنولوژیک و الزامات همگامی با آن در شرایط جدید بلوغ اجتماعی ایران، امروزه به اساسیترین چالش در سیاست خارجی و توسعه ملی این کشور تبدیل شده است. امروزه پیشرفت هر کشوری منوط به پیشرفت و ظهور فضاهای متنوع در جامعه آن است و موفقیت در سیاست خارجی هم مستلزم برخورداری از یک جامعه قوی است. حال آنکه در گذشته لازمه سیاست خارجی موفق در هر کشوری، بهرهمندی آن از یک دولت قوی بود. این است که با تحولات جدید در روابط بینالملل، سیاست خارجی تبدیل به چهارچوبی برای تسهیل روشهای افزایش ثروت ملی در کشورها شده است (قاسمی، 38، 1384). بنابراین با توجه به فرآیند نوین تحولات سیاسی نظام بینالمللی، اساسی ترین مسأله برای تقویت اثربخشی ژئوپلیتیکی سیاست خارجی ج. ا. ا، توجه روزافزون به افزایش منافع ملی و رونق بسترهای پیشرفت جامعه است. اما از آنجایی که همواره به لحاظ ارتباط تنگاتنگی که شرایط خاص موقعیت مکانی کشور ایران با روندهای سیاسی نظام بینالملل و استراتژی جهانی داشته و رشد و توسعه را در آن مستلزم ایجاد فضای باز ژئوپلیتیکی نموده است، چگونگی رفتارها و عملکردها در حوزه سیاست خارجی آن همیشه از وضعیت تعیینکننده تری در تامین سطح هزینهها و منافع، میزان و نوع ارتباط این کشور با عرصههای بینالمللی بهرهمند بوده و از اهمیت به مراتب بالاتری در دستیابی به اهداف اساسی و توسعه پایدار کشور برخوردار میباشد. امروزه اهمیت این حوزه به نحویست که موضوع توسعه برونگرا در سند چشمانداز بیست ساله کشور با اولویت خاصی و برای گسترش تعاملات با محیط بینالمللی، مورد توجه و تاکید کارگزاران کشور قرار گرفته است. 3 ـ محورهای اساسی در استراتژی ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران: دامنه گسترده تحولات جهانی دهه1990م با دگرگونیهای بنیادین در عرصههای روابط و سیاست بینالملل، کشورها را وادار کرد تا با ارزیابی استراتژیک از جایگاه خود در نظام بینالملل، ضمن بازبینی در استراتژی سیاست خارجی با تاکتیکهای نوین، برای پیگیری و تامین بهینه منافع داخلی و خارجی نیز بنحوی پایدار اقدام نمایند (راست واستار، 18، 1381). ج. ا. ا. به عنوان یک قدرت منطقهای با پتانسیلهای مؤثر بازیگری در عرصههای بینالمللی، ضمن اثرپذیری از دگرگونیهای روابط بینالملل، بدنبال تاثیرگذاری بر روابط و ساختارهای موجود می باشد. جغرافیای وسیع و متمایز ایران، منابع عظیم انرژی در داخل و اطراف ایران، ترکیب و کیفیت ساختار جمعیتی جوان و مستعد، انسجام ایدئولوژیکی، عمق و گستردگی حوزه نفوذ فرهنگی، موقعیت منحصربفرد ژئوپلیتیک با تاثیرات متقابل استراتژیکی بر تحولات منطقهای و سایر مزایای نسبی متعدد از جمله ویژگیهای شاخص ایران در فضای بینالمللی است. با این وجود، ثبات و تامین امنیت داخلی و خارجی، رشد و توسعه اقتصادی، ارتباطات گسترده با حوزههای نفوذ نرم افزاری و تأثیرگذاری بر تحولات منطقهای و فرامنطقهای ایران، در شرایطی تحقق مییابند که ج. ا. ا. توسعه پایدار و تعاملات داخلی و خارجی خود را در قالب یک استراتژی جامع و متکی بر واقعیتهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکی باتکیه بر مزیتهای نسبی کشور، طراحی و تدوین نماید. این مهم از دیدگاه جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک بیانگر یک طراحی استراتژیکی تحت عنوان استراتژی ژئوپلیتیک میباشد که برای تبیین چرایی و چگونگی تدوین آن میتوان گفت: عبارت از یک جامع نگری عملیاتی با نگرش و رویکردهای استراتژیکی است که مبتنی بر واقعیتهای جغرافیایی مولد قدرت میباشد، بنحوی که با نگاهی فراگیر از دور به نزدیک و یا از بالا به پایین، بستر ورود به صحنههای قدرت را با حداقل هزینه و در بالاترین سطح ممکن با هدف بازنمایی و تامین بهینه منافع همه جانبه کشور، فراهم نماید. مهمترین اولویتهای این طرح ریزی استراتژیک عبارتنداز: 1ـ ترسیم چشم اندازی بلندمدت برای حفظ ثبات وامنیت پایدارباآگاهی برتحولات استراتژیهای جهانی 2ـ شناسایی و تدوین سیاستهای متناسب برای درک تهدیدها و چالشهای داخلی و خارجی در تقابل با جلوههای بحرانی مسائل خارجی 3 ـ تحقق اقتدارملی وبینالمللی منطبق بامنافع همه جانبه کشور 4ـ تلاش برای بازنمایی و تعدیل تهدیدها و چالشهای پیش روی حاکمیت سیاسی کشور، بنابراین باتوجه به تبیین علل و اهداف مطرح شده در طراحی یک استراتژی جامع ژئوپلیتیک. محورهای اساسی در تدوین استراتژی ژئوپلیتیک برای ج. ا. ا. را میتوان به شرح ذیل بیان کرد: 1ـ علایق حکومت 2ـ شناسایی تهدیدها 3ـ ابزار و نحوه برخورد با تهدیدها 4ـ توجیه برای برخورد با تهدیدها. یکی از مشکلات اساسی و دیرینه ایران این است که همواره یا فاقد استراتژی بوده و یا خود بخشی از یک استراتژی بوده است. عمده ترین دلایل و شواهد عینی در کشورهای برخوردار از استراتژی ژئوپلیتیک عبارتند از: 1ـ وجود فضای باز ژئوپلیتیکی 2ـ میزان سرمایه گذاریهای خارجی و بزرگنمایی ابعاد اقتصادی. بازشدن ژئوپلیتیک کشور جنبه کمی ندارد بلکه از جنبههای کیفی برخوردار است. در حال حاضر تعاملات جهانی بر اساس روابط میان همه واحدهای سیاسی برخوردار از عضویت و حق رای در سازمان ملل، تبیین میشود، اما استراتژی ژئوپلیتیک یک کشور به چگونگی روابط با کشورهای کلیدی و نقش آفرین در نظام بینالملل ارتباط دارد که مجموع این کشورها با همه تحولات به کمتر از تعداد 30 کشور میرسد. بنابراین باز شدن ژئوپلیتیک در گرو ارتباطی مستقیم با این کشورهای کلیدی عضو سازمان ملل است که با این معادله جمهوری اسلامی ایران عملا فاقد ژئوپلیتیک باز میباشد. علت عدم موفقیت ایران در جذب این کشورهای کلیدی این است که متحدین استراتژیک خود را از روی اهداف تاکتیکی آنها انتخاب میکند نه از روی اهداف استراتژیکی متقابل، استدلال این فرآیند هم سخنان برخی از مسئولان کشور با تأکید بر دو کشور سوریه و روسیه به عنوان متحد استراتژیک برای ج. ا. ا. است؛ اما سوابق حاکی از آن است که این ادعاها توان زمینه سازیهای راهبردی و متناسب را برای جمهوری اسلامی ایران در صحنه دراز مدت بینالمللی به همراه نداشته است. یکی دیگر از دستاوردهای استراتژی ژئوپلیتیک، میزان سرمایه گذاری خارجی است. در این راستا با توجه به اینکه بنیاد اقتصادی ایران بر محور انرژی قرار دارد و بر پایه اهداف استراتژی انرژی که سازمانهای محدودی (هفت خواهران نفتی) در این عرصه از حداکثر توان مالی برخوردارند، لذا درک این واقعیتها، مستلزم آگاهی کامل از شرایط موجود با تاثیرات گسترده ژئوپلیتیکی آن است که از جمله این تاثیرات، میتوان به مسائل دریای خزر و بویژه موضوع برداشت از منابع انرژی آن اشاره نمود. بر این اساس، با طرح عبارت ژئواکونومی به عنوان یک مفهوم غالب در قرن 21، کشور ایران در حیطه جغرافیایی و تحت کارکرد آن قرار گرفته است. زیرا حدود جغرافیایی حوزههای خزر و خلیج فارس که از آن با نام هارتلند جهان معاصر یاد می شود، با محوریت ایران شکل گرفته است (جفری کمپ، 82، 1383). برای درک واقعیتهای یک استراتژی مبتنی بر ژئوپلیتیک باید به سه عامل زیر توجه شود: 1ـ صحنه بازی که این صحنه در جهان کنونی متمرکز بر قاره آسیا و شامل جنوب غرب، جنوب، جنوب شرق و شرق آن است 2ـ بازیگران که عبارت از همان اعضای باشگاه صنعتی جهان هستند و در صورت درک شرایط بینالمللی، برخی از کشورهای صحنه بازی نیز میتوانند بازیگر اصلی هم باشند 3 ـ فرمول یا نوع بازی که دیگر همانندقرن بیستم بر اساس اهداف استراتژیهای نظامی نبوده بلکه بر محور نگرشهای ژئواکونومیکی خواهدبود. برای اثبات این مسأله هم میتوان گفت که در سالهای آینده احتمالا شاهد کاهش وسیع رویههای نظامی در منطقه خاورمیانه خواهیم بود؛ دو کشوری که هم اکنون در نوک پیکان این استراتژی قراردارند، کشورهای ترکیه و پاکستان هستند. مع الوصف همانطوری که گفته شد، چهارچوب استراتژی ژئوپلیتیک ج. ا. ا. در قالب چهار واقعیت تبیین میشود: واقعیت اول همان علائق حاکمیت است که از عدم هماهنگی مؤثر با ژئوپلیتیک اسلام برخوردار بوده و این به عنوان آغاز یک مشکل اساسی، بیانگر عدم وحدت جهان اسلام در درون کشورهای اسلامی است. با این شرایط مسأله مهم اینجاست که استراتژی ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران در اولین گام خود برای باز شدن ژئوپلیتیک با مشکل مواجه میشود. واقعیتهای دیگر این چهارچوب اعم از تهدیدها، ابزار و توجیهات مقابله با تهدیدهاست که در این راستا، چنانچه اشاره شد، امروزه تفکر جنگ طلبی تفکری مطرود، بی نتیجه و آخرین راهکار مورد نظر در مقابله با تهدیدها است. لذا با توجه به تهدیدهای سه گانه داخلی، مرزی، بینالمللی و نیز تهدیدهای فاقد مرز و بخصوص با تأکید بر سناریویی که اخیراایالات متحده آمریکا با عنوان «بی نظمی آینده» برای منطقه طراحی نموده است: پیش بینی میشود که مهمترین عامل تهدید برای ج. ا. ا. دارای منشأ داخلی با زیربنای اقتصادی باشد. لذا بنا بر تعریف دکتر عزتی از پدیده تروریسم و تروریست، از آنجایی که تروریسم یک تفکر حق طلبانه با زیربنای اقتصادی است، توجه اساسی به این ملاحظات است که جمهوری اسلامی ایران را جهت دستیابی به رهیافتی معقولانه و کارآمد رهنمون میکند. (مصاحبه نگارنده با دکتر عزت الله عزتی در خصوص استراتژی ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران). علت این امر آن است که تفکر ژئواکونومی و اهداف آن امروزه در مقیاسهای گوناگونی اعم از محلی، ملی، منطقهای و بینالمللی از حالت بالقوه به فعلیت رسیده و این بهترین و مؤثرترین توجیهی است که ج. ا. ا. میتواند برای مقابله با تهدیدها از آن جهت تدوین استراتژی ژئوپلیتیک بهره برداری نماید، زیرا ژئواکونومی که امروزه از داخل کشورها آغاز شده است، هدفش دستکاری دراهداف اقتصادی برای نیل به اهداف استراتژیک است. 4 ـ الزامات ژئوپلیتیکی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: با اوجگیری نگرشهای اقتصادی و تاثیرات همه جانبه آن بر تحولات جوامع، شواهد حاکی از آن است که در سده بیست و یکم معیار قدرت بر کم و کیف مدیریت منابع و بویژه توانمندیهای اقتصادی در سطوح بینالمللی متمرکز است. بدین سان در ترتیب و اولویت بندی منافع و قدرت ملی و ابزارهای نفوذ جهانی، توان اقتصادی هر کشور، مهمترین جایگاه را در سالهای اخیر به خود اختصاص داده است. با تحولات پس ازجنگ سرد، مناطق ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطبق با مناطقی است که دارای منابع طبیعی سرشار و تولید ناخالص فراوانی باشند. بدین لحاظ است که منطقه خاورمیانه بویژه حوزه خلیج فارس با در اختیار داشتن بیش از 60درصد منابع تولید انرژی (نفت وگاز)، از نقش ژئواکونومیک منحصربفردی در سده بیست ویکم برخوردار است. حال اگر مناطق استراتژیک دوران جنگ سرد (ژئوپلیتیک) منطبق با عامل اقتصادی (ژئواکونومیک) گردد، آن مناطق موقعیتی بینالمللی خواهند یافت که غیرقابل جایگزین بوده و نقشی محوری در تدوین استراتژی جهانی پیدا خواهند کرد. جمهوری اسلامی ایران با یک درصد جمعیت، رتبه دوم و چهارم از ذخایر گاز طبیعی و ذخایر نفتی جهان، در منطقه خلیج فارس و دریای عمان بیش از 2000کیلومتر ساحل مناسب عملیاتی و شمار زیادی جزایر استراتژیک در اختیار دارد و در شمال کشور نیز با دومین منبع نفت و گاز جهان هم مرزاست، لذا در تامین امنیت منطقه و در کمک به استقرار صلح و ثبات بینالمللی قرن21نقش محوری خواهد داشت. جهان در سده 21در حرکت بسوی منظومههای قدرت است. ایران نیز باید جهانی بیندیشد و با ورود به این منظومهها با امکانات و منابعی که دارد، حداکثر تلاش را برای بهره برداری از فرصتها در جهت حفظ و ارتقای منافع ملی بکار گیرد. لیکن به لحاظ عدم توجه عملی به واقعیتهای ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک (الزامات ژئوپلیتیک) و تحولات سریع در هزاره سوم، منظومههای قدرت در تلاش برای بهرهبرداری یکجانبه از فضای ایران هستند. این شرایط سبب یک تصور تهدید مستمر برای جمهوری اسلامی ایران شده که این امر ضمن عدم سازگاری با روند تحولات سده 21، ناشی از فقدان درک صحیح و جامع از فرآیند تحولات جهانی میباشد. ایران به لحاظ موقعیت بینالمللی و نقش آفرینی طبیعی در نگرشهای استراتژیک، ضروریست که برای تأمین بهینه منافع پایدار خود در تعاملات متناسب با همه منظومههای قدرت مشارکت نماید و اگر با هر یک از این قدرتها مشکل داشته باشد، با ایجاد وضعیت مواجه میشود، به گونهای که قدرت مخالف با فشار بر ایران سعی بر ایجاد زمینه مناسب برای امتیازگیری از سایر قدرتها را دارد. این وضعیت در نهایت با مصرف منابع ملی، منجربه تضعف ایران میشود، زیرا منظومههای دیگر در قبال تامین امنیت ایران مجبورند بهای آنرا از خود ایران پرداخت نمایند. مطالعه لیست منابع تهدید پیرامونی کافی است که ایران را وادارد تا به راه حلی استراتژیک به جای برخوردهای موردی دست یابد. ج. ا. ا. پیش از بررسی هر سناریو یا گزینه استراتژیکی در این زمینه، باید بر پذیرش اصل برتری علایق و منافع ملی بر هر علاقه و منفعت خارجی دیگری، صحه گذارد؛ زیرا این مبنایی است که اساس نظام جهانی، مبتنی بر دولت ـ ملت را تشکیل میدهد. از سوی دیگر، به طور کلی میتوان گفت که در کنار منابع تهدید پیرامونی، از منابع تهدید داخلی نیز فارغ نبوده و مهمتر از آن پیوندهای تنگاتنگ وتو در توی برخی از منابع تهدید بیرونی و درونی است. باید خاطرنشان ساخت که ابعاد، شکل، وسعت، وحدت ملی و حتی موجودیت دولت ـ ملتها، امری ثابت و دگرگون ناپذیر نیست و تضمینی برای دوام و بقای جاودانی آنها وجود ندارد. جمهوری اسلامی ایران ایران بلحاظ فقدان جایگاه متناسب در صفبندیهای جدید نظام بینالملل بارشد روز افزون هزینهها و تقلیل منافع ملی و منطقهای مواجه است، به گونهای که در حوزه خلیجفارس روابط گسترده و استراتژیک همسایگان ایران با غرب، باعث شده تا روابط منطقهای جمهوری اسلامی ایران نیز بطور طبیعی غیر عادی شده و تحت الشعاع فضای تقابلی با غرب قرار گیرد؛ بنابراین، با توجه به فرآیند نوین تحولات سیاسی نظام بینالمللی، اساسی ترین مسأله برای تقویت اثربخشی ژئوپلیتیکی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، توجه روزافزون به افزایش منافع ملی ورونق بسترهای پیشرفت و توسعه گرایی در جامعه است. با این وصف، ایران به عنوان یکی از پنج کشور جهان با جمعیت غالب شیعه (در کنار عراق، بحرین، آذربایجان و لبنان) و جمهوری اسلامی به عنوان تنها نظام شیعی برای ادامه بقا، باید واقعیتهای محوری محیط استراتژیک درونی و بیرونی خود را بشناسد و بر اساس اصل برتری منافع ملی و با تأکید بر اعمال موازین کلان قانون اساسی، گزینه مناسبی را برای کاهش تهدیدهای استراتژیک و تبدیل آنها به فرصت در سیاست خارجی به کار گیرد. (تراکم فراوان تهدیدهای بیرونی؛ عدم بهرهمندی از چتر حمایتی فراگیر ایدئولوژیک و یا فرهنگی در شرایط کنونی؛ مرزهای طولانی و کنترل ناشدنی؛ ناهمگنی زبانی ـ قومی درونی و پیوندهای بیرونی آنها). این واقعیتهای پایدار تا نسبتاً پایدار همواره بر فضا و محیط استراتژیک ایران غلبه داشته و «موقعیت» کشور را در عرصههای بینالمللی و منطقهای منعکس میکنند، اما این چشم انداز در صورتی میتواند با تلفیق و ترکیبهای خود بر امنیت ملی تاثیر گذارد که مورد حمایت «وضعیت» باشد. نگاهی گذرا به روند استراتژی سیاست خارجی، حاکی از سرعت تطابق پذیری وضعیت بر موقعیت ایران است. تحولات گسترده در شرایط و اوضاع کنونی منطقه خاورمیانه که با واقعه تروریستی یازده سپتامبر سال 2001م و ویرانی برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک آمریکا اتفاق افتاده است و تاثیرات ویژه آن با سقوط رژیم صدام و گروه افراطی طالبان در کشورهای عراق و افغانستان و به خصوص موفقیت جنبشهای مقاومت اسلامی مورد حمایت ج ا. ا. (حزب الله لبنان و حماس فلسطین در مقابله با تهاجمات نابرابر اسرائیل)، حاکی از ایجاد زمینههای مطلوب برای اقتدار منطقهای ایران بوده و نمادی از ارتباط تنگاتنگ میان دگرگونی در وضعیت با کارکردهای دیپلماتیک برای کشور ایران است. با این چشم انداز به نظر میرسد که فعلیت یابی استعدادهای ژئوپلیتیک ایران در قالب استراتژی سیاست خارجی بر محور مبانی ژئوپلیتیک و با هدف تامین بهینه منافع ملی، مستلزم توجه به پیشنهادهای زیر است: 1ـ با توجه به شرایط پیچیده و محدودیتهای هماهنگ بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران و نیز فرآیند جهانگرایی که الزامات احیا و تلفیق هویت تاریخی و ملی را دامن زده است، ضروریست برای بازیابی و پیوند عمیق میان ریشههای هویتی و علل وجودی، اقدامات لازم صورت گیرد. 2ـ احیا و تقویت موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچرایران در تعاملات بینالمللی برای تحقق منافع استراتژیک، منوط به پیوند عناصر هویتی در سیاست خارجی با مولفه ایرانیت است. زیرا ایرانیت ظرف اصلی و سایر ابعاد هویتی مظروف آن هستند. لذا با تضعیف این ظرف، کارکرد منفی مظروفهای آن نیز با روند تصاعدی در روابط خارجی انعکاس مییابند و بلعکس آن سبب اقتدار ملی و بینالمللی برای ایران است. 3ـ از آنجایی که اهمیت ژئوپلیتیکی هر کشوری بر پایه فضای مناسبات منطقهای و جهانی و نیز روندهای سیاست بینالملل در نوسان میباشد، این وضعیت برای جمهوری اسلامی ایران با توجه به پویایی مؤلفههای داخلی و خارجی آن (اعم از ثابت و متغیر) نه تنها از بازنمایی گسترده تری برخوردار است بلکه توجه به فضای باز ژئوپلیتیک، زمینه مناسبی برای تبدیل عوامل تهدید به فرصت و بستری برای تامین مطلوب اهداف استراتژیک در قالب طراحی یک استراتژی جامع ژئوپلیتیک است. 4ـ جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به علائق و منافع جامع در قالب ملاحظات استراتژیکی نظام بینالملل، باید استراتژی ژئوپلیتیک خود را با مطالعه و بررسی دقیق استراتژی ژئوپلیتیک ممالک همسایه و توجه به تقدم کشورهای عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان، بحرین، عربستان، امارات متحده عربی، قطر، کویت و نیز باشناسایی علائق منطقهای سایر کشورهای همجوار تدوین نماید، زیرا در قرن 21 محور تفکرات استراتژیک بر مبنای ترتیبات امنیت جمعی و منظومههای ژئوپلیتیک است. بر این اساس، مؤلفهها و محورهای ژئوپلیتیک ایران به گونهای است که با پیوستگی و استمرار در حوزههای استراتژیکی سایر کشورهای منطقه، رعایت همنوایی با آنها نیز ضروری است، در غیر این صورت با تقویت بحران، تولید تهدیدات را به دنبال دارد. 5ـ از آنجایی که سیاست خارجی هر کشوری از یک سو با ابعاد استراتژیک سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی و از سوی دیگر از اولویتهای درجه بندی شدهای نسبت به مناطق مختلف برخوردار است و شکل گیری رفتار خارجی آن کشور که تلفیقی از این دو نگرش است، جمهوری اسلامی ایران هم با تعمیق عوامل فرهنگی میتواند سیاست نگاه به شرق را در قالب تحکیم همگراییهای منطقهای و به خصوص در بخشهای اقتصادی و فرهنگی با کشورهای افغانستان، ترکمنستان، تاجیکستان، هندوستان و پاکستان توسعه دهد. 6ـ ورود ایران به اتحادیههای منطقهای با هدف تقویت همگراییها در سیستم صادرات و واردات حاملهای انرژی و بویژه با تلاش برای تشکیل ساختارهایی سازمانی در قالب سرمایه گذاریهای مشارکتی با سایر کشورهای دارنده محصولات انحصاری انرژی از جمله نفت، گاز و انرژی هسته ای، میتواند با توسعه همگراییهای منطقهای و فرامنطقهای و یارگیری بینالمللی، دربرگیرنده گامهایی اساسی برای تدوین استراتژی انرژی و تحکیم حضور مؤثر ایران در تعامل مطلوب با نظام بینالملل، باشد. مهمترین دستاورد این تفکر، فراهم نمودن زمینههای مقابله با استراتژی محدودیت سازی تعاملات انرژی جمهوری اسلامی ایران، توسط قدرتهای معارض با اهداف استراتژیک آن است. 7ـ توسعه معاهدات منطقه گرایی و هماهنگی سیاسی ـ امنیتی بر محور مشترکات استراتژیکی و نرم افزاری با تعدیل ایدئولوژی گرایی، زمینهای برای فعلیت بخشی به ظرفیتهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران است. 8ـ همنوایی در تدوین استراتژی ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران با استراتژی جهانی امری ضروری است، زیرا هر اندازه موارد تعارض در تدوین استراتژی ژئوپلیتیک با استراتژی جهانی بیشتر باشد، حاشیهسازی و تخریبهای جانبی بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران بیشتر میشود و بلعکس کاهش تنشهای منطقهای و جهانی برای ایران، در هماهنگی میان کدژئوپلیتیک این کشور با تفکرات استراتژیک جهانی است. 9ـ از آنجایی که امروزه اهم چالشهای اساسی جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی برسه محور ژئوپلیتیکی، ایدئولوژیکی ومسأله قانون اساسی میباشند: می توان گفت که در بحث عوامل ثابت ژئوپلیتیکی امکان تحول بسیار ضعیف است، اما در سایر چالشها که در گروه عوامل متغیر ژئوپلیتیک قرار میگیرند و اصولا از جنبههای نرم افزاری برخوردارند، هرگونه مقابله با آنها مستلزم دقت در فضای موجود و درک شرایط جاری در تعاملات بینالمللی با تدابیر متناسب است. 10ـ بر پایه رویکردهای ژئوپلیتیکی و تاریخی، توسعه روابط خارجی ایران به سمت غرب از بنیادهای استراتژیک برخوردار است، در حالی که این نگرش با نگاه به شرق و بخصوص گسترش روابط با روسیه از مبناهایی تاکتیکی برخوردار است؛ بنابراین، با توجه به مبانی ژئوپلیتیک، هرگونه جایگزینی و یا تحول در این دو نگرش، سبب افزایش هزینهها و تضعیف منافع ملی در سیاست خارجی میشود. لذا هر گونه بازنگری در معماری و مهندسی سیاسی و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران، مستلزم توجه واقع بینانه به این مسأله است. 11ـ از آنجایی که وجه ایدئولوژیک تنها یکی از ابعاد گسترده قلمرو نفوذ فرهنگی ایران در منطقه و کشورهای همجوار است، در این راستا با توجه به تدابیر استراتژیک مخالفین نظام جمهوری اسلامی ایران برای گسترش اضطراب در میان کشورهای منطقه و به خصوص در حوزه عربی نسبت به خطر ایدئولوژی گرایی در ایران (بنا بر پروژه ایران هراسی) و تمسک به آن جهت انزوای بینالمللی ایران، به نظر می رسد، فرصت مغتنمی برای تقویت سایر ابعاد قلمرو نرم افزاری ایران در منطقه فراهم شده تا با تمایز میان منافع ایدئولوژیک و استراتژیک، بستر مطلوب برای تبلور ریشههای گسترده قدرت نرم هویت ایرانی با پیشینهای بیش از دو هزار سال حاکمیت سلسلههای امپراتوری در ایران زمین فراهم شوند. 12ـ با توجه به ضرورت اعمال جامع ظرفیتهای قانون اساسی بر محور ژئوپلیتیک اسلام، مدل مطلوب روابط خارجی برای جمهوری اسلامی ایران باید با تأکید بر مبانی ژئوپلیتیک و اولویت منافع ملی، مصالح کلان ایدئولوژیک، واقعیات عینی و بیرونی سیاست بینالملل و نیز بازخوردهای جهانی سیاست اتخاذی، در قالب عمل به مدل و الگوی تعریف شدهای از سیاست خارجی باشد. 13ـ چنانچه ایران بتواند با نگرش به امکانات ژئواکونومیکی جهان اسلام و موقعیت ژئوپلیتیکی خودبه یک امنیت اقتصادی با اولویت منطقهای و سپس جهانی دست یابد، نه تنها نیازی به رویههای نظامیگری نداشته، بلکه این اقدام ضمن فعلیت بخشی به توان بالقوه این کشور، سبب توسعه و پایداری در برتری قدرت منطقهای و حتی حضور مؤثر بینالمللی آن با کمترین هزینه میشود. 14ـ اعمال سیاستهای دوران جنگ سرد در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، خطایی استراتژیک و تهدیدی گسترده علیه منافع ملی است که به دلیل عدم درک تحولات ژئوپلیتیکی و موقعیت جدید در ساختار قدرت جهانی، بسیاری از فرصتها را تبدیل به تهدید می نماید. 15ـ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، عمدتا برگرفته از نوعی جبر ژئوپلیتیک و رویکردهایی استراتژیک در قالب قابلیتهای منطقهای است، به گونهای که روند تحولات در منطقه هرچه در راستای ثبات منطقهای باشد، سبب همافزایی منافع مشترک میان ایران و غرب سیاسی شده و بلعکس آن زمینههای توجه به گسترش روابط با روسیه و نگاه به شرق را فراهم میکند. لذا این فرآیند همواره میدانی بزرگ برای تدارک مذاکرات بین ایران و غرب را فراهم مینماید، زیرا ایران به دلیل قابلیتهای متعدد سیاسی ـ اقتصادی و جمعیتی به طور طبیعی در نگرشهای استراتژیک غرب، قدرتی غیر قابل جایگزین در منطقه است که استمرار و تولید مناسب این موقعیت، مستلزم استفاده از همه امکانات مشتمل بر طیف وسیعی از ابزار تهدید و تطیع، منازعه و مصالحه، نمایش قدرت و انعطاف میباشد. بر این اساس، استراتژی منطقهای و رویکردهای روابط و تعاملات منطقهای ایران باید به گونهای طراحی شوند که جنگ و صلح در آن بر مناسبات منطقهای تأثیرات گسترده داشته باشند. این فرآیند سببی برای ممانعت از انزوا و زمینهای برای توجه به ایجاد پیوندهای مؤثر برای تأمین مطلوب منافع ملی با همراهی همسایگان دور و نزدیک میباشد. 16ـ از آنجایی که تهدیدات به طور کلی در سه دسته داخلی، مرزی و بدون مرز تقسیم بندی میشوند، سیاستهای حوزه دفاعی ـ امنیتی باید تابعی از اهداف استراتژی کلان امنیتی و همگام با تناسب ژئوپلیتیکی در چیدمان، استقرار، آموزش و امور پشتیبانی نیروهای مسلح نسبت به پدیدههای قالب جغرافیایی و در توازن باجهتگیری استراتژیک کشور باشند. امروزه امنیت پایدار مؤلفهای فراملی و ترکیبی همسان از عوامل و ابعاد متعدد استراتژیک است. 17ـ تحقق اهداف استراتژیک و ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران در چشم انداز تدابیر بلندمدت این کشور برای دستیابی به جایگاه برتر در منطقه خاورمیانه، مستلزم تعامل با قدرتهای مؤثر بینالمللی و تثبیت نظمی سیاسی ـ استراتژیک در مشارکتی مؤثر با سایر کشورهای منطقه است، زیرا قواعد حقوقی حاکم بر نظامهای بینالمللی و منطقهای پس از ایجاد یک نظم سیاسی ـ استراتژیک پدید میآیند. به عبارتی دیگر، در صفبندیهای قدرت، کشورها ابتدا باید در نبردهایی سیاسی ـ اقتصادی جایگاه خود را پیدا نمایند و سپس متناسب با آن ساختاری تبیین میشود که بنا بر آن جانمایی کشورها تعیین میشود. به ذنبال آن این فرآیند، ضروری است جمهوری اسلامی ایران از راه مذاکراتی مسالمتآمیز با کشورهای منطقه به شرایطی دست یابد که آنان نیز پذیرای این شرایط جدید منطقهای باشند. از آنجا که بسیاری از کشورهای منطقه بدون توجه به ساختار داخلی ایران، از یک سو اهم توجه خود را بر سیاست خارجی و نقش منطقهای حکومت ایران در میان اعراب معطوف نمودهاند و از سوی دیگر، تحولات داخلی و طیفبندیهای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران فاقد سمت و سوی جذاب برای کشورهای عربی میباشد، پس جمهوری اسلامی ایران برای ورود به مذاکرات مؤثر در جهت تفهیم شرایط جدید منطقهای و لزوم درک آنان از استعدادهای برتر ژئوپلیتیکی، توجیهات دیپلماتیک منحصربفردی را در اختیار دارد؛ بنابراین، اگر جمهوری اسلامی ایران به دنبال حفظ، تثبیت و یا گسترش موقعیت کنونیاش در خاورمیانه است، باید سیاست خارجی خود را متناسب با این استعدادها و بر محور مبانی ژئوپلیتیک طراحی و اجرا نماید. 18ـ از آنجایی که ساختار نظام سیاسی و نوع حاکمیت در ایران با عنوان نظام جمهوری اسلامی تبیین شده است، پس اعمال نگرشهای ایدئولوژیک در آن اجتناب ناپذیر و اولویتی اساسی است؛ اما با توجه به ظرفیتهای ژئوپلیتیک، ضروری است که اعمال نگرشهای ایدئولوژیکی در قالب طراحی و بیان سیاستهای اسلامی به جای نگرشهای اسلام سیاسی و بر محور مبانی ژئوپلیتیک باشد. 19ـ شرایط جاری حاکم بر تحولات منطقه خاورمیانه و ظرفیت متناسبی که برای گسترش نقشآفرینی جمهوری اسلامی ایران در راستای روند این تحولات برای شکل گیری یک خاورمیانه جدید فراهم شده است، حاکی از آن است که در صورت برقراری و تثبیت تعاملات اعتمادآفرین متقابل میان جمهوری اسلامی ایران با قدرتهای مؤثر فرامنطقهای، زمینههای دستیابی به سطح برتر قدرت منطقهای برای ایران مهیا میشود. 20ـ با توجه به شرایط گذار نظام بینالملل کنونی و وقایع جنگهای جهانی قرن بیستم و نیز تمرکز نگرشهای استراتژیک بر مناطق اصلی و محوری با اولویت منابع استراتژیکی، کشور ایران به لحاظ موقعیت منحصربفرد و به عنوان مرکز ثقل تعاملات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک، همواره بخش لاینفکی از تفکرات استراتژیک در صفبندیهای نظام قدرت جهانی میباشد. لذا چنانچه نگاه عملی سیاست خارجی به درک این موقعیت باشد، روندهای بینالمللی تأمین کننده امنیت، ثبات و منافع گوناگون ایران خواهند بود؛ اما در غیر این صورت، میتوان شاهد گسترش تنگناهای بحرانی بر ایران بود، زیرا سیاست فرزند زمان است و پیرو منافع ملی میباشد. پس به جای استمرار تعارضات با قدرتهای بینالمللی، باید با مدیریت تنشها، تأمین منافع ملی در سرلوحه سیاست خارجی قرار گیرد. در پایان، با توجه به بستر ژئوپلیتیک ایران و ضرورتهای سیستماتیک آن در ارتباط تنگاتنگ با نظام بینالملل که مروج رشد و توسعه ملی میباشد و نیز سوابق تاریخی جهتگیریهای استراتژیک و همچنین روند شرایط کنونی تحولات بینالمللی، حاکی از آن است که مطلوبترین جهتگیری استراتژیک برای ج. ا. ا، ورود به استراتژی اتحاد و ائتلاف است. 5ـ نتیجه گیری: پایان جنگ سرد و وقایع متعاقب آن تا حادثه یازده سپتامبر 2001 م، تأثیرات شگرفی را بر نظام سیاسی جهان و روابط بینالمللی به جای گذاشت که بررسی دقیق شرایط کنونی آن مستلزم شناخت ریشههای تحولات و مناسبات حاکم بر نظام جهانی است. در دوران جنگ سرد، اولویتهای سیاسی تعیین کننده بود؛ اما پس از آن اولویتهای اقتصادی تعیین کننده روابط جهانی شد؛ بنابراین، هر نوع تحلیل در مناسبات جهانی بر موج اقتصادی قرار گرفت و به دنبال آن، ثبات سیاسی نیز در کشورهای مختلف تعریف جدیدی پیدا کرده است. این ثبات عبارت از دمکراتیزه شدن نظامهای سیاسی است. با این تغییر و تحولات جهانی، به دلیل رابطهای که میان توسعه اقتصادی و روابط جهانی با دمکراتیزه شدن پدید آمده است، درک شرایط و روابط میان کشورهای بزرگ (آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، انگلستان، هندوستان، آلمان و ژاپن) منوط به شناخت جهان کنونی است. در این شرایط جدید هر کشور پیش از هر کاری به دنبال منافع ملی خود است. به عبارتی، فرض باید بر این باشد که دیپلماسی و سیاست خارجی هر کشوری بطور مطلق و کامل باید در راستای تأمین بهینه منافع ملی باشد. این است که روابط میان کشورها در چهارچوب منافع ملی تنظیم میشود. بنابراین، با این فرآیند، پیشبینی میشود که مناسبات اقتصاد جهانی به گونهای است که اختلافات میان قدرتهای معاصر، فاقد درگیری شدید است، زیرا منافع اقتصادی هر امری را تحمیل میکند. در این راستا کشور ایران با جغرافیای وسیع و متمایز، منابع عظیم انرژی در درون و پیرامون آن، ترکیب و کیفیت ساختار جمعیتی جوان و مستعد، انسجام ایدئولوژیکی، عمق و گستردگی حوزه نفوذ فرهنگی، موقعیت منحصربفرد ژئوپلیتیک با امکان تأثیرگذار متقابل استراتژیکی بر تحولات منطقهای و دیگر مزایای نسبی متعدد که از جمله ویژگیهای شاخص کنونی جمهوری اسلامی ایران در فضای بینالمللی هستند، ثبات و تأمین امنیت داخلی و خارجی، رشد و توسعه اقتصادی، ارتباطات گسترده با حوزههای نفوذ نرم افزاری و تأثیرگذاری منطقهای و فرامنطقهای خود را در شرایطی محقق میکند که توسعه پایدار و تعاملات داخلی و خارجی را در قالب یک استراتژی جامع و متکی بر واقعیتهای جغرافیایی و ملاحظات ژئوپلیتیکی با تکیه بر مزیتهای نسبی کشور، طراحی و تدوین نماید. در این راستا، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با وجود دگرگونیهای نسبتاً بزرگ در چند سال اخیر، هنوز با چند چالش اساسی روبهرو است: 1ـ تسلط فضای دشمنی دوجانبه و متقابل بین ایران ـ ایالات متحده آمریکا و تأثیر آن بر افزایش تهدیدهای خارجی از جمله امکان تلفیق آن با منابع پایدارتر مشاجره میان ایران و همسایگان که کارکردهای ژئوپلیتیکی ایران را از استعداد تأمین امنیت به تولید تهدیدات و ناامنی تبدیل میکند 2ـ تسلط فضای تردید آمیز در روابط ایران با قدرتهای فرامنطقهای (تحت تأثیر رابطه نخست) 3ـ رد موجودیت کامل اسرائیل از سوی ایران و عدم مشارکت مؤثر در تدابیر صلح خاورمیانه و تسلط حداکثر فضای تقابل و تعارض با یک رژیم نامشروع و غیر همسایه 4ـ تردید در روابط با ترکیه و روند روبه گسترش ابهام و رقابت تخریبی در روابط دوجانبه 5ـ عدم اعتماد متقابل در روابط ایران و افغانستان تحت کنترل و سایه آمریکا 6ـ اختلاف نظرهای عمیق ایران و پاکستان در روابط منطقهای 7ـ وجود بسترهای بالقوه در زمینه مسائل حل نشده جنگ هشت ساله بین ایران و عراق و تسلط فضای بی اعتمادی و تردید آمیز در روابط دوجانبه به واسطه حضور گسترده آمریکا در عراق 8ـ روند رو به گسترش بی اعتمادی و فاصلهگیری ایران و جمهوری آذربایجان 9ـ تداوم اختلافات عمیق بین ایران و امارات عربی متحده 10ـ بقای برخی از اختلافات مرزی و حل نشدن قطعی آن به ویژه در حوضه خلیج فارس که این روند، سبب افزایش هزینهها در سیاست خارجی میشود و در عین حال در دهه اخیر دگرگونیها و تحرکهای مثبت و امیدوارکنندهای در روابط ایران و کشورهای دیگر مشاهده شده است: 1ـ گسترش همکاری منطقهای با روسیه؛ 2ـ گسترش همکاریهای چند جانبه با چین؛ 3ـ تلاشها برای بهبود نسبی مناسبات ایران با اعضای شورای همکاری خلیج فارس؛ 4ـ حرکت در راستای برقراری روابط مناسب و منطقی با ارمنستان؛ 5ـ توجه ویژه به گسترش و بهبودی روابط دیپلماتیک در سطح قاره آفریقا؛ 6ـ توجه به ضرورتهای بهبود روابط ایران با اعضای اتحادیه اروپایی؛ 7ـ رفتار و مواضع منطقی در بحران عراق و تلاش برای بهبود روابط دو جانبه؛ 8ـ در پیش گرفتن مواضع مناسب در لزوم سقوط کامل طالبان و تلاش برای توسعه روابط با افغانستان؛ 9ـ تکوین و استمرار روابط منطقی و رو به گسترش با ترکمنستان، تاجیکستان و قزاقستان؛ 10ـتلاش مؤثر در جهت توسعه و ترویج روند رو به گسترش انتقادات و مخالفتهای دولتها و به ویژه مردم منطقه نسبت به سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا از جمله در ارتباط با حمایت از رژیم صهیونیستی اسرائیل و سیاستهای استثماری آن در خاورمیانه به ویژه پس از اشغال عراق و نیز با حمایتهای مؤثر از جنبشهای مقاومت اسلامی در منطقه با این وصف، به نظر میرسد که برآیند تمامی تحولات (وضعیت) و منابع پایدار و نسبتاً پایدار مشاجره با همسایگان (موقعیت) حاکی از الزام به دقت نظر ویژه در محیط استراتژیک پیرامونی و ضرورتهای داخلی برای مقابله با روند رو به افزایش آسیبپذیری جمهوری اسلامی ایران است، به گونهای که تداوم چنین روندی، میتواند تضعیف امنیت و فرآیند بحرانزایی در ایران را به دنبال داشته باشد. *دکتر نبیالله رشنو، مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد مسائل استراتژیک منابع و مأخذ: 1) اسلامی ندوشن، محمدعلی، (1376)، ایران وتنهائیش. نشر شرکت سهامی انتشار. 2) ازغندی، علیرضا. (1381). سیاست خارجی ج. ا. ا. نشر قومس. 3) برادن و شلی، (1383) ژئوپلیتیک فراگیر، ترجمه فرشچی و رهنما، نشر دانشگاه فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. 4) بروس راست و هاروی استار، (1381)، سیاست جهانی، ترجمه امیدی، نشر دفتر مطالعات سیاسی بینالمللی. 5) سجادپور، کاظم، 1383، کنگره انجمن ژئوپلیتیک ایران، تهران. 6) سریع القلم، محمود. (1380). عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران. مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه. 7) سیف زاده، حسین، (1382)، مبانی ومدلهای تصمیم گیری درسیاست خارجی، نشر وزارت امور خارجه. 8) سیاست خارجی توسعه گرا (1387)، مجموعه مقالات همایش بینالمللی درمرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام 9) حاجی یوسفی، امیر محمد، (1384)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در پرتو تحولات منطقه ای، انتشارات وزارت خارجه 10) رمضانی، روح الله. (1380). چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ترجمه علیرضا طیب، نشر نی. 11) عزتی، عزت الله. (1380). ژئوپلیتیک قرن بیست و یکم. انتشارات سمت. 12) قاسمی، فرهاد، (1384)، اصول روابط بینالملل، نشرمیزان. 13) کریمی پور، یدالله. (1380). ایران و همسایگان. نشر جهاد دانشگاهی. 14) کمپ، جفری، (1383)، جغرافیای استراتژیک خاورمیانه، ترجمه متین، انتشارات مرکز مطالعات راهبردی 15) مجتهدزاده، پیروز، (1381)، ایدههای ایرانی ودگرگونیهای ژئوپلیتیک، نشرنی. 16) مصفا، نسرین، (1385)، طرح جامع پژوهشی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نشر وزارت خارجه 17) مورگنتا، هانس، (1374)، سیاست میان ملتها، ترجمه مشیرزاده، نشردفترمطالعات سیاسی وزارت امور خارجه. 18) نیکسون، ریچارد. (1375) پیروزی بدون جنگ. انتشارات البرز. 19) هالستی، کی. جی، (1378)، مبانی تحلیل سیاست بینالملل، ترجمه مستقیمی وطارم سری، نشر وزارت امور خارجه. Summary Title: Geopolitics approaches of Iran foreign politics Nabiallah Rashnoo Doctorate of Geopolitics Today,Iran`s view and policy concerning foreign politics respect to geographical,social,political and economic structures as well as belief and ideals are so that its international and especially its local place in the strategic view of international powers have earned single situation and circumstance. However,given attention to the international changes shows that naturally and in various strategic dimensions and with geopolitical challenges, Iran has always had different situations in the global strategies. So, natural and supernatural understanding of conceptual and applicational interrelationship between effective phenomena in this situation regarding to geopolitical analysis of global strategies on Iran geography is the best background for studying local and suprlocal interrelationship of Iran` foreign politics. Middle East due to the geopolitical importance and especially geoeconomic, having potential resources of energy, has received international attention and new geopolitical changes. This has been caused to enhance threat sources in the region and finally to be one of the vital and security characteristics on the world geopolitical map for the neighbors in this critical region. As a result , it has increased negative and coordinated actions of the powers against Iran` international position and then weakening strategic approaches and its geopolitical position using high expenses in the international reactions. As foreign politics and government activities are affected by geopolitical situation, so numerous actions of international policy are affected by governments according to time and place. Based on this point, existence of governments is based on their geographical place and position, too. But value and amount of their role in the world and international levels is based on the perception of temporal situations. So, Iran during these global changes due to strategic position and distinct pattern of foreign politics and for internal and external interests need to strategic planning of geopolitics and its performance with temporal and situation perception. Key word: Geopolitic basics, International relations, Oporchonitis, chalengse, passege way |
با توجه به ويژگي هاي ژئوپليتيکي کشورهاي واقع در حوزه ي ژئوپليتيک شيعه، به نظر مي رسد ساختار طبيعي و انساني ژئوپليتيک شيعه صفاتي بدان بخشيده است که به عنوان يک واحد کارکردي فعال و مؤثر در نظام جهاني عمل مي کند؛ صفاتي همچون منابع، جمعيت، طرز قرار گرفتن، موقعيت جغرافيايي و نظاير آن که منطقه را در مسائل مهم جهاني همچون انرژي، عمليات و راهبرد نظامي، انديشه ي ديني، امنيت بين المللي و تجارت جهاني درگير نموده است.
در اين ميان، ايران به عنوان يک کشور شيعه، با محدوده ي مرزي سني نشين و با گذشته ي باستاني مبتني بر عناصر ايراني و نيز به عنوان يکي کشور مبتکر و پيشرو اهداف ايدئولوژيک ناشي از اعتقادات و آرمان هاي خاص، نسبت به ساير کشورهاي واقع در منطقه ، بسيار ممتاز است. به واسطه ي اين تفاوت هاي اساسي، ايران چه از ناحيه ي جنوب با اعراب، چه از ناحيه ي شمال غرب با ترک ها و چه از طرف شرق با پاکستان و افغانستان نتوانسته است ائتلاف کند و هميشه خاص مانده و متمايز رفتار کرده است. اين در حالي است که ايران براي دست يابي به اهداف سه گانه ي خود - که در ابتداي فصل به آن اشاره شد - نياز به اتحاد و ائتلاف دارد.
اهدافي که جمهوري اسلامي ايران در دوران پس از انقلاب به واسطه ي آرمان ها و اعتقادات براي خود طراحي کرده است، ريشه در جهان شمولي و ابدي بودن اعتقادات اسلام دارد، اما مشکل اينجاست که مقدورات ايران به لحاظ ساختار منطقه اي و تنوع سطح روابط با کشورهاي منطقه، از رقابت و همکاري گرفته تا تعارض، پاسخگوي اهداف جمهوري اسلامي نيست.
در مورد هدف اول - يعني حفظ تماميت ارضي و تأمين حکومت ملي - احتمالا بسياري از کشورها آمادگي همکاري و هماهنگي و حتي ائتلاف با ايران را در زمينه هاي حفظ تماميت ارضي ايران و بسط اقتصادي و پيشرفت عملي آن در سطح منطقه اي و فرامنطقه اي دارند. اما همين که فراتر از هدف اول حرکت کنيم، در مورد اهداف دوم و سوم، دچار تضادهاي جدي با ديگر کشورها خواهيم شد. (1)
در مورد هدف دوم، دفاع از حقوق مسلمانان و نهضت هاي آزادي بخش اسلامي، تلقي ايران بسيار خاص و به شدت تحت تأثير فرهنگ سياسي شيعه بوده و زمينه هاي واقعي مقبوليت آن در منطقه فوق العاده محدود است. در واقع، ايران نظم موجود جهاني را ناسازگار با منافع مسلمانان مي داند، در حالي که بيشتر کشورهاي منطقه ناسازگاري خاصي ميان منافع مسلمانان و جهت گيري هاي غرب نمي بينند. اصولا تلقي هاي سياسي اهل تسنن با شيعيان مبارز متفاوت است. در اين حالت، ممکن است ميان آنها همکاري به وجود آيد، ولي ائتلاف سازگاري فکري مي طلبد و اين در حالي است که بيشتر کشورهاي منطقه درک عقيدتي در فهم مسائل جهاني ندارند. (2)
از سوي ديگر، نمي توان با يک کشور همکاري تنگاتنگ داشت، ولي با اپوزيسيون آن روابط نزديک برقرار کرد. روابط موفق در قالب ائتلاف، روابط يکپارچه است و همسويي در همه ي زمينه ها را مي طلبد. (3)
همچنين تعاريفي که در جمهوري اسلامي ايران از «نظم جهاني، غرب، اقتصاد بين الملل، سرمايه داري، اخلاق،حکومت، علم، قوميت، و اسلام» وجود دارد، تفاوت هاي قابل توجهي با تعاريف رايج در دنياي اسلام، چه در ميان نخبگان فکري و چه در ميان نخبگان ابزاري اين کشورها دارد.(4)
براي مثال، کشورهاي عرب واقع در نظام تابع منطقه اي خليج فارس، که بخش اعظم حوزه ي ژئوپليتيک شيعه را نيز تشکيل مي دهند، به لحاظ ارزش هاي ساختاري و کارکردي، از تجانس نسبي و همگوني برخوردار بوده و از اهداف، الگوهاي سياسي و تمايلات منطقه اي نسبتا يکساني برخوردارند و اين گونه عناصر راهبرد آنان را تحت تأثير قرار مي دهد.
در نظام منطقه اي خليج فارس، ايران در بخش پيرامون قرار مي گيرد؛ زيرا به لحاظ مذهب، نژاد و زبان، با ساير کشورهاي حوزه ي خليج فارس متفاوت است. بدين روي، در حوزه ي خليج فارس شکافي متراکم در نوع، ساختار، ماهيت و جهت گيري نظام هاي سياسي موجود در منطقه مشاهده مي شود. در اين چارچوب، ايران داراي نظام جمهوري اسلامي است که به شدت از مکتب شيعه متأثر بوده، ايدئولوژي جهانگرا بر آن حاکم است، به تکثر گرايي نسبي سياسي معتقد است، و انقلابي ضد غربي و ضد صهيونيستي است. اين در حالي است که تلقي بسياري از حکومت هاي منطقه نسبت به غرب و آمريکا با آنچه عرف سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران است، تفاوت فاحش دارد. جمهوري اسلامي نگاهي مبارزه جويانه به غرب دارد، در حالي که تندروترين مسلمانان اهل تسنن صرفا به سياست هاي غربي اعتراض دارند و معتقدند: بايد رفتار آمريکا و غرب را تغيير داد و اروپا را نسبت به افکار ديني و شريعت اسلام آگاه نمود. بدين روي، مي توان گفت: جمهوري اسلامي در نوع تلقي خود از غرب و نهضت هاي اسلامي، منحصر به فرد است و اين تمايز زمينه ي ائتلاف و اتحاد را به شدت کاهش داده است.
در مورد هدف سوم، ايجاد يک جامعه ي اسلامي بر اساس مباني شيعي نيز اختلاف ها و تضادهاي جدي در ميان علماي اهل سنت و شيعه وجود دارد. در اينکه معناي جامعه ي اسلامي چيست و چگونه در ظرف و شرايط جهاني موجود، مي توان يک جامعه ي اسلامي بنا کرد، اختلاف هاي عمده اي وجود دارد. عمده ي اهل سنت دين را از سياست جدا مي دانند و صرفا به رعايت احکام فردي و بعضا عمومي اصرار مي ورزند و در عرصه هاي سياسي، اقتصادي و سياست خارجي دخالت نمي کنند. اين در حالي است که فرهنگ سياسي شيعه به حکومت اسلامي اعتقاد دارد و در تمامي زمينه ها، اسلام را جوابگوي مشکلات بشري معرفي مي کند. ساز و کارهاي پيچيده ي طولاني و پرمشقتي مي خواهد تا اجماع نظر ميان علماي ديني درباره ي تعاريف و معاني گوناگون حکومت اسلامي، چگونگي ايجاد وحدت و همفکري ميان مسلمانان و افزايش استقلال مسلمانان پديد آيد.
در چنين شرايطي، حتي در عرصه ي سوم، يعني ايجاد يک جامعه ي اسلامي، جمهوري اسلامي ايران تنهاست؛ زيرا عموم کشورهاي همسايه ي ايران، بخصوص کشورهاي عربي، به قدري در عرصه ي سياست، امنيت و فرهنگ وابسته هستند که هرگونه تحرکي براي تحول فکري، زمينه هاي بي ثباتي سياسي را به وجود خواهد آورد. البته بايد به اين نکته توجه داشت که اگر هدف جمهوري اسلامي در ايجاد يک جامعه ي ديني، صرفا يک حرکت داخلي باشد و نيروي کشور صرف بارور کردن نهادهاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي داخل بر اساس موازين اسلامي شيعي باشد، به نظر مي رسد محيط منطقه اي و بين المللي با توجه به استقلال سياسي ايران نتواند دخالت قابل توجهي بنمايد. به عبارت ديگر، ايران اين توانايي فکري، نظري و سياسي را دارد که در داخل کشور خود، نيروي لازم را براي بناي يک نظام اسلامي صرف کند، ولي بحران و تناقض، زماني حادث مي شود که ايران به موازات رشد و توسعه ي اقتصادي و بناي يک جامعه ي اسلامي، سعي کند مسائل سياسي و اجتماعي دنياي اسلام را حل و فصل نمايد و در اين مسير، به طور طبيعي با حاکميت کنوني در کشورهاي مسلمان نشين و حاکميت خارجي اين کشورها رويارويي سياسي پيدا مي کند. (5)
با اين اوصاف، لازم است براي درک فرصت ها و محدوديت هاي انقلاب اسلامي در سطح منطقه، براي دست يافتن به اهداف ايدئولوژيک خود، به وضعيت روابط کشورهاي منطقه با ايران اشاره اي داشته باشيم:
عربستان و مقابله با نفوذ سياسي و ديني ايران
مسائل مذهبي - ايدئولوژيکي يکي از منابع عمده ي منازعه در خليج فارس در مقطع پس از انقلاب اسلامي بوده اند. به عبارت ديگر، انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 موجب شد دو روند مذهبي و ايدئولوژيکي در منطقه احيا گردند و موجبات نگراني کشورهاي ديگر خليج فارس را فراهم سازند: از يک سو، ايران به عنوان اسلام شيعه مي توانست موجب بي ثباتي برخي کشورهاي منطقه گردد، به ويژه کشورهايي که داراي جمعيت شيعه بودند(اقليت يا اکثريت)- همچون عراق، بحرين و عربستان- و از سوي ديگر، ايدئولوژي تندروي ايران، که سمت و سوي ضد اقتدارگرايي و ضد غربي داشت، مي توانست موجب بي ثباتي کشورهاي منطقه گردد که همگي بدون استثنا، اقتدار گرا و همچنين متمايل به غرب بودند.(6)تعارض ايران و اسرائيل (فرصت ها، محدوديت ها)
افزايش قدرت اقتصادي و توانايي هاي منحصر به فرد اسرائيل در منطقه يکي از واقعيت هاي ساختاري منطقه است که انعکاس فراواني نه تنها بر روابط اعراب و اسرائيل، بلکه در روابط ايران با منطقه ي جنوبي خود دارد. در حال حاضر، مسئله ي اصلي اسرائيل در منطقه، ايران است؛ زيرا ايران کشوري است پهناور و داراي امکانات فراوان مادي، نيروي انساني و از همه مهم تر، اعتقادي که با منافع اسرئيل تعارض دارد. از اين منظر، ايران در چارچوب منطقه اي تصميم گيري نمي کند، بلکه با توجه به پويايي و سير تکاملي انديشه هاي داخلي خود ،عمل مي کند و در نتيجه، اصطکاک ميان اسرائيل و ايران باقي خواهد ماند و به همين دليل، موضوع ايران براي اسرائيل و امنيت آن بسيار جدي است. از اين رو، براي مقابله با ايران، اسرائيل استراتژي هاي گوناگوني را پيش گرفته است. در سطح منطقه اي، اسرائيل سعي کرده است ميان ايران و دنياي عرب فاصله ايجاد کند و زمينه هاي برقراري روابط استراتژيک و پايدار و همچنين روابط ايدئولوژيک، بخصوص ميان دو طرف خليج فارس، ايجاد نگردد. در اين زمينه، هر چند دو کشور مهم دنياي عرب- يعني عربستان و مصر - سعي کرده اند روابط پايداري با ايران پي ريزي کنند، ولي هم به واسطه ي مخالفت هاي داخلي و هم مخالفت هاي اسرائيل و آمريکا، هنوز به موفقيت محسوسي دست نيافته اند. (9)پي نوشت :
1- محمود سريع القلم، سياست خارجي ج.ا.ا، ص 55.
2- همان، ص 57.
3- همان، ص 58.
4- همان.
5- همان، ص 60
6- امير محمد حاجي يوسفي، سياست خارجي ج.ا.ا در پرتو تحولات منطقه اي، ص 168-169.
7- سيد عبدالقيوم سجادي، جامعه شناسي سياسي افغانستان، ص 253-254.
8- همان، ص 254.
9- محمود سريع القلم، سياست خارجي ج.ا.ا، ص 79.
10- همان،ص 75.
11- امير محمد حاجي يوسفي، سياست خارجي جمهوري اسلامي در پرتو تحولات منطقه اي، ص 254-255.
12- همان ص 254
13- رادولف پيترز، اسلام و استعمار، ص 82.
منطقه قفقاز در شمال غرب ایران از لحاظ ژئو پلیتیک، ذخایر انرژی و مسیر ترانزیت کالاها و خدمات برای جمهوری اسلامی ایران دارای اهمیت بسیاری است. صهیونیستها با درک این موضوع درصدد تاثیرگذاری بر حضور ایران در این منطقه و افزایش ارتباطات خود در سطوح مختلف با کشورهای قفقاز میباشند. نگاهی به تحرکات این رژیم در منطقه قفقاز به خصوص قفقاز جنوبی ما را با طرح صهیونیستها جهت نفوذ در حوزه استراتژیک ایران آشنا خواهد کرد.
قفقاز ناحیهای در مرز آسیا و اروپا است که از سمت شرق به دریای خزر، از سمت غرب به دریای سیاه، از سمت شمال به دشتهای جنوب روسیه و از سمت جنوب به دو کشور ایران و ترکیه متصل بوده و رشتهکوه قفقاز در آن واقع است. قفقاز از نظر سیاسی به دو بخش قفقاز جنوبی (ماورای قفقاز) و قفقاز شمالی تقسیم میشود. قفقاز جنوبی شامل کشورهای جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان بوده، اما قفقاز شمالی جزئی از روسیه و شامل جمهوریهای خودگردان چچن، داغستان، اینگوشتیا، کاراچای- چرکسیا، کاباردینو-بالکاریا، سرزمین کراسنودار، آدیغیه، اوستیای شمالی- آلانیا و سرزمین استاوروپول میشود.
حوزه قفقاز از لحاظ ذخایر انرژی بسیار حایز توجه بوده که بیشتر این ذخایر در کشور آذربایجان واقع شده است، گرجستان نیز از لحاظ ترانزیت جهت کشورهای منطقه آسیای مرکزی و دسترسی به دریای سیاه مهم تلقی میشود. قفقاز شمالی، بیثباتترین بخش روسیه بعد از شوروی بوده و ترکیبی از اقوام و قبایل و گروههای قومی متعدد مانند آبخاز، چچنی، اینگوش و ... در آن حضور دارند.
نقشه منطقه قفقاز شمالی و جنوبی
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر اهمیت ژئوپلیتیک این منطقه افزود و خلاء قدرتی که در نتیجه این فروپاشی به وجود آمد؛ فرصتی برای برخی از طرفهای خارجی از جمله رژیم صهیونیستی فراهم کرد تا در جهت حضور خود در منطقه از آن استفاده کنند. با توجه به اینکه اسرائیل از بدو تشکیل خود تاکنون از یک مشکل اساسی به نام انزوای سیاسی و عدم مشروعیت رنج میبرد، لذا در راستای پیگیری \"راهبرد اتحاد پیرامونی\"، از همان ابتدای فروپاشی و از سال 1992 میلادی به بعد، شروع به برقراری ارتباطات رسمی و دیپلماتیک با کشورهای این منطقه نمود. متعاقب تلاش برای برقرای رابطه میان تلآویو با این کشورها و اقدامات مختلف صورتگرفته، امروزه حضور رسمی و دیپلماتیک این رژیم در منطقه چشمگیر است. اما شاید بتوان به جرات گفت که مهمترین دلیل تحرکات صهیونیستها در منطقه قفقاز، مراقبت از منافع ایالات متحده در این منطقه و مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی ایران است.
در حال حاضر صهیونیستها در کشور های آذربایجان و گرجستان سفارتخانه داشته و در ارمنستان اسرائیل سفیر غیرمقیم و یا آکرودیته دارد. در اواخر سال 2008 میلادی وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی تحولی در ساختار بخشهای اروپای مرکزی و اوراسیای خود ایجاد نمود. بر طبق این تغییرات دو بخش اوراسیای 1 و 2 ایجاد گردید. اوراسیای 1 شامل بخشهای اروپایی اتحاد جماهیر سابق شوروی مانند اوکراین بوده و اوراسیای 2 شامل کشورهای قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی بود. نکته قابل توجه آن که تاکنون گزارشی از این تغییرات در سایت وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی منتشر نگردیده است.
طراحی صهیونیستها جهت دستیابی به اهداف خود در کشورهای منطقه در زمینههای مختلف اقتصادی، نظامی – امنیتی و فرهنگی ترسیم شده است.
حوزه اقتصادی
از دلایل عمده و اصلی
اقتصادی توجه تلآویو به حوزه کشورهای منطقه قفقاز، موضوع انرژی است. در میان
کشورهای منطقه، آذربایجان از ذخایر قابل توجه نفت و گاز برخوردار است. هم اکنون
خطوط لوله انتقال نفت و گاز آذربایجان از طریق خاک گرجستان و ترکیه در حال انتقال
انرژی بوده و یکی از مشتریان و مصرفکنندگان این محصول استراتژیک رژیم صهیونیستی
بوده است.
خط لوله انتقال انرژی باکو-تفلیس-جیهان
بر اساس برآورد شرکتهای نفت بینالمللی میزان نفت اثبات شده در آذربایجان بالغ بر 7 میلیارد بشکه و گاز طبیعی آن به میزان 85 تریلیون مترمکعب است. در سال 2008 واردات اسرائیل از آذربایجان در حدود 3.5 میلیارد دلار بوده و به همین خاطر تلآویو سومین شریک اقتصادی خارجی آذربایجان محسوب میشود .در سال 2012 حجم روابط اقتصادی میان دو طرف از مرز 4 میلیارد دلار در سال فراتر رفت و در سال 2013 بیش از یک سوم نفت اسرائیل از آذربایجان تأمین میشد.
ملاقات شیمون پرز و الهام علیاف در حاشیه اجلاس اقتصادی داووس سوییس
همچنین در سال 2012 اسراییل شروع به واردات گاز از آذربایجان نمود و مطابق اعلام صهیونیستها آنها قصد دارند تا در میان سالهای 2012 تا 2022 در حدود 12 میلیارد متر مکعب گاز از آذربایجان خریداری نمایند. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که پس از بیداری اسلامی در مصر و چندین نوبت انفجار در خطوط انتقال گاز از مصر به اسرائیل، صهیونیستها در فکر تامین منابع گازی خود از آذربایجان میباشند.
همچنین بازارهای جدید تجاری و اقتصادی در منطقه جهت فروش کالاها و خدمات صنعتی، مخابراتی، کشاورزی ، دارویی و ... هم یکی از هدفگذاریهای صهیونیستها در خصوص زمینههای اقتصادی بوده است.
مزیت نسبی اسرائیل در کشاورزی باعث شد که در سال 1988، همکاری ملی گستردهای میان این رژیم با آذربایجان و همچنین گرجستان صورت گیرد.ارمنستان نیز در سالهای 2005 و 2006، با استفاده از کمکهای اسرائیل به سرمایهگذاری در بخشهای کشاورزی و نیز صنایع شیمیایی و سموم دفع آفات، منابع دارویی و غیره پرداخت.
علاوه بر این، همکاریهای گستردهای در صنایع مخابراتی- ارتباطی میان اسرائیل و آذربایجان صورت میگیرد. در این زمینه شرکت صهیونیستی \"بکسل\" (Bakcell) اپراتور اول تلفن همراه در آذربایجان فعالیتهای خود را از سال 1994 میلادی آغاز کرده و در حال حاضر 92% خاک آذربایجان تحت پوشش مخابراتی این شرکت قرار دارد. این شرکت در اکتبر سال 2013 میلادی قراردادی با تیم فوتبال منچستر یونایتد منعقد نمود و بر اساس آن تبلیغات این تیم در حوزه کشور های قفقاز و مشترکالمنافع را بر عهده گرفت.
امضای قرارداد میان شرکت بکسل و تیم منچستریونایتد
در گرجستان نیز
صهیونیستها حضور اقتصادی گسترده داشته و سرمایهگذاری آنها در اوایل سال 2010
میلادی در این کشور در حدود نیم میلیون دلار بوده است. در مارس 2010 میلادی
قراردادی میان دو طرف به امضا رسید که به موجب تخفیفات مالیاتی ورود سرمایهگذاران
اسرائیلی را به گرجستان تسهیل مینمود. اتاق بازرگانی دو کشور نیز از سال 2010
فعالیت خود را آغاز نموده و شرکتهای مختلف اسرائیلی در گرجستان فعالیت دارند.
مطابق آمار منتشرشده در حدود 45 شرکت صهیونیستی در زمینههای مختلف از قبیل خدمات
مهندسی، کشاورزی، آبرسانی، نرم افزارهای رایانهای و... در این کشور حضور دارند. در
سال 2012 میلادی واردات گرجستان در حدود 285 میلیون دلار و صادرات این کشور به
اسرائیل در حدود 160 میلیون دلار بوده است.
حوزه امنیتی – نظامی
یکی از مهم ترین راهکارهای صهیونیستها جهت افزایش نفوذ خود در کشورهای مختلف جهان امضای قراردادهای نظامی – امنیتی است. منطقه قفقاز جنوبی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و اسرائیل از ایجاد پایگاههای شنود در منطقه تا صادرات تسلیحات برنامهریزی گسترده دارد. اکتبر 1996 هفتهنامه دفاعی Jane’s Defense در گزارشی از حضور شرکتهای اسرائیلی در تامین تجهیزات نظامی آذربایجان در زمینههای مختلف از قبیل تجهیزات هوایی، توپخانه، موشکهای ضدتانک و ... خبر داد. بودجههای نظامی آذربایجان نیز هر سال به صورت قابل توجهی افزایش داشته به طوری که از 175 میلیون دلار در سال 2003 میلادی به 2.3 میلیارد دلار در سال 2011 و 3.4 میلیارد دلار در سال 2012 افزایش پیدا کرده است. در سال 2009 میلادی شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی اولین دیدار خود از باکو پایتخت آذربایجان را در برنامه خود داشت. در این سفر \"آوی لیومی\" مدیر وقت شرکت تسلیحاتی \" Aeronautics\" شیمون پرز را همراهی میکرد. بعد از این دیدار روزنامه صهیونیستی هاآرتص خبر از ساخت کارخانهای نظامی توسط این شرکت در حوالی باکو داد، پس از آن در خصوص این کارخانه و سرنوشت آن گزارشی منتشر نشده است. شرکت صهیونیستی فوق در سال 1997 میلادی تاسیس و تخصص آن در حوزه ساخت پهباد است.
پهباد ساخت شرکت \" Aeronautics\"
برخی اخبار همچنین از فروش هواپیماهای بدون سرنشین از نوع \"ایتان\" توسط اسرائیل به آذربایجان خبر میدهند. این نوع از هواپیماهای بدون سرنشین از توانایی حمل بمبهای با وزن بسیار بالا و پرواز مستمر به مدت 24 ساعت برخوردارند.
پهباد اسرائیلی ایتان
در فوریه 2012 میلادی صهیونیستها از عقد قرارداد نظامی به ارزش 1.6 میلیارد دلار با دولت آذربایجان جهت صادرات پهپاد به این کشور خبر دادند. همچنین روزنامه معاریو اسرائیل از آموزش نظامیان آذربایجانی توسط مستشاران اسرائیلی پرده برداشت.
در زمینه نظامی صهیونیستها توافقاتی نیز با گرجستان در زمینه فروش پهپاد به این کشور دارند. شرکت صهیونیستی Elbit از سال 2001 میلادی در این خصوص همکاری نزدیکی با دولت گرجستان دارد.
یکی از زمینههای همکاری این شرکت عقد قرارداد نظامی با شرکت هواپیمایی تفلیس جهت به روزرسانی هواپیماهای Sukhoi Su-25 است.
هواپیمای Sukhoi Su-25
قراردادهای نظامی این رژیم با دولت گرجستان از سال 2000 میلادی تاکنون در حدود 200 میلیون دلار تخمین زده میشود.
وزارت دفاع روسیه در گزارشی که در سال 2008 میلادی منتشر نمود از همکاریهای نظامی گرجستان و اسرائیل پرده برمیدارد، در این گزارش آمده است: اسرائیل در خصوص تسلیحات جنگ الکترونیک، تجهیزات توپخانه و همچنین تامین خودروهای نظامی با گرجستان همکاری نزدیک دارد.
توانمندیهای نظامی ارتش گرجستان که با کمک رژیم اسرائیل ارتقاء یافته است
همچنین مستشاران نظامی اسرائیل از اواخر سال 2007 میلادی آموزش نیروهای نظامی گرجستان به خصوص در رستههای شناسایی را بر عهده دارند. وزارت دفاع روسیه در گزارش دیگری در این خصوص تخمین میزند که تعداد 100 تا نزدیک به 1000 مستشار نظامی اسرائیل در گرجستان حضور دارند. بر طبق این گزارش، آموزش جنگ شهری به نظامیان گرجی در دستور کار صهیونیستها قرار دارد.
کارشناسان نظامی اسرائیل در گرجستان در دره یانکیسی و پایگاه نظامی \"وازیانی\" فعالیت دارند .این پایگاه نظامی در 20 کیلومتری تفلیس قرار داشته و در حدود 10 هزار هکتار مساحت دارد.
نمایی از پایگاه نظامی وازیانی
روابط آذربایجان و رژیم صهیونیستی در زمینههای امنیتی نیز به طور ویژه در اوت 1995، با سفر هیأتی از کارشناسان امنیتی رژیم صهیونیستی به جمهوری آذربایجان برای آموزش نیروهای امنیتی این کشور افزایش یافت. این روابط با سفر 29 اوت 1997 نخست وزیر وقت اسرائیل بنیامین نتانیاهو به جمهوری آذربایجان گستردهتر گردید. روابط امنیتی دو کشور در زمینههای تبادل اطلاعات، جمعآوری داده و اطلاعات و تحلیل آنها ( به خصوص اطلاعات جمعآوریشده توسط ماهوارههای رژیم صهیونیستی) و آموزش نیروهای امنیتی آذربایجان به خصوص در تامین امنیت رییس جمهور آذربایجان در سفرهای خارجی بوده است. برخی منابع از ایجاد پایگاههای شنود توسط صهیونیستها در دریای خزر و نزدیک مرزهای ایران خبر میدهند.
در سال 2000 میلادی اسرائیلیها همچنین سیستمهای امنیتی فرودگاه بینالمللی باکو را نیز توسعه دادند.
فرودگاه بینالمللی باکو
یکی از شرکتهای صهیونیستی فعال در زمینه تامین تجهیزات شنود شرکت ELTA بوده که در خصوص ساخت سیستم ماهواره Tec SAR در سال 2009 میلادی با دولت آذربایجان همکاری نمود.
مشخصات ماهواره جاسوسی Tec SAR
حوزه فرهنگی
صهیونیستها دلایل و انگیزههای فرهنگی و اجتماعی هم در توجه به کشورهای منطقه قفقاز دارند. در این حوزه آنها از پتانسیل اقلیت یهودی در کشورهای منطقه استفاده میکنند. در قفقاز جنوبی کشورهای ارمنستان و گرجستان دارای اکثریت مسیحی و آذربایجان دارای اکثریت مسلمان و شیعه است و در قفقاز شمالی، اکثر جمهوریهای خودمختار روسیه نظیر چچن، اینگوش، داغستان و غیره مسلماننشین میباشند. در این راستا اسرائیل به حمایت و پشتیبانی از تاسیس انجمن ها و موسسات غیر دولتی توسط اقلیتهای یهودی مبادرت کرده و در قالب این تشکلها فعالیت میکند.
جمهوری آذربایجان با توجه به مسلمان بودن اما دارای جامعه بزرگ یهودی بوده و شمار زیادی از یهودیان شوروی که به اسرائیل مهاجرت کردند، از جمهوری آذربایجان بودند. مذهب یهودی نیز در جمهوری آذربایجان از آزادی عمل برخوردار است. یهودیان آذربایجان به سه دسته یهودیان کوهستان، یهودیان اشکنازی و یهودیان گرجستان تقسیمبندی میگردند. اقلیت یهودی با جمعیتی درحدود 16 هزار نفر که اکثراً در باکو ساکن هستند برای اسرائیل از اهمیت زیادی برخوردار است. در حدود 100 هزار یهودی آذربایجانی نیز در اسرائیل ساکن میباشند. اسرائیل برای تقویت این اقلیت در آذربایجان سرمایهگذاریهایی نموده که عمدتاً در رابطه با تجارت، صنعت و علیالخصوص کشاورزی است.
در سال 2007 میلادی 3
کنیسه در شهر باکو وجود داشت که هر کدام متعلق به گروهی از یهودیان کوهستان،
اشکنازی و یهودیان گرجی بود. کنیسه متعلق به یهودیان کوهستان در شهر باکو بزرگترین
کنیسه در منطقه قفقاز است.
کنیسه متعلق به یهودیان در شهر باکو که در سال 2003 میلادی افتتاح شد.
از جمله نهادهای متعلق به یهودیان در آذربایجان سازمان خیریه زنان در باکو است که در سال 1992 میلادی تاسیس شده و در زمینههای مختلف تامین اقلام دارویی و مواد غذایی برای خانوادههای یهودی نیازمند فعالیت دارد.
چهار مجله ماهیانه متعلق به یهودیان نیز در باکو منتشر میشود که مهمترین آن به نام \"اسرائیل ما\" توسط سفارت این رژیم در آذربایجان منتشر میشود. هشت انجمن متعلق به یهودیان نیز در این کشور ثبت رسمی دارند که پنج انجمن تنها در شهر باکو به فعالیت مشغول هستند.
انجمنهای دوستی دو کشور در زمینههای مختلف از قبیل پارلمانی، آموزشی و ... نیز به فعالیت مشغول بوده به طوری که در 8 می سال 2010 میلادی هیاتی از انجمن دوستی آذربایجان و اسرائیل خیابانی به نام \"حیدر علی اف\" را در اسرائیل افتتاح نمودند.
در سال 2010 الهام علی اف
دیداری با مدیر اجرایی کمیته یهودیان امریکا دیوید هریس در باکو داشت. وی در این
دیدار اظهار داشت: یهودیان و مردم آذربایجان برای قرنها در کنار یکدیگر با صلح و
آرامش زندگی کردهاند. در این دیدار هریس نیز با قول مساعد نسبت به توسعه همکاریها
میان جامعه یهودیان و دولت آذربایجان در زمینههای مختلف فرهنگی، آموزشی و ...
اعلام امادگی نمود.
دیدار الهام علیاف و مدیر اجرایی کمیته یهودیان آمریکا در باکو
در گرجستان نیز نفوذ اقلیت یهودی شایان توجه بوده به گونهای که در حدود 80 هزار یهودی گرجی در سرزمینهای اشغالی زندگی میکنند. از جمله اقدامات قابل توجه یهودیان برگزاری جشنواره کتابهای یهودی از سال 1996 میلادی به صورت سالیانه در گرجستان است.
مطابق قرارداد همکاری که میان انجمن یهودیان گرجستان و کلیسای ارتدوکس این کشور در سال 2001 میلادی به امضا رسید، این کلیسا دین یهود را به عنوان یکی از مذاهب این کشور مورد تایید قرار داد. همچنین دانشگاه تفلیس، مرکزی جهت مطالعات یهودی شناسی در سال 2000 دایر نمود.
جمعبندی
حوزه قفقاز به خصوص منطقه جنوبی آن شامل کشورهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان یکی از مهمترین مناطق در حوزه امنیتی جمهوری اسلامی ایران بوده و هرگونه حضور و تحرک دشمنان در این منطقه برای سیاستگذاریهای ما حایز اهمیت است. تمایلات داخلی کشورها، همراه با علاقه قدرتها برای حضور در این منطقه و تحولات ناشی از فروپاشی شوروی، از جمله عوامل تأثیرگذار در تحولات قفقاز جنوبی بوده است. رژیم صهیونیستی که در نوک پیکان تقابل با ایران قرار داشته با همکاری در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی – امنیتی با کشورهای منطقه در راستای کاهش تاثیرگذاری ما موثر بوده و طبیعتا تهدیدی برای امنیت ملی ایران به حساب میآید. نظامی کردن منطقه از سوی صهیونیستها و ایجاد ذهنیت منفی برای رهبران کشورها نسبت به ایران از جمله مجموعه اقداماتی هستند که به صورت آشکار و پنهان منافع و امنیت ملی ما را هدف قرار دادهاند.
آمریکا به دنبال تغییر مرزبندی های سیاسی موجود، جهت آسان تر کردن مدیریت خود بر جهان است. در این راستا،
پدیده «پان» و پانیست ها اغلب داعیه های جدایی و تجزیه طلبانه داشته و خواهان استقلال و خودمختاری می باشند
. با گزارش ویژه مشرق همراه باشید تا با ابعاد آشکار و پنهان این پدیده استعماری آشنا شوید.
**********************
دوستان علاقه مند به ایرانی سربلند و منسجم در زیر پرچم نظام مقدس جمهوری اسلامی
خواهش میکنم این مقاله و نوشته های از این جنس را که برای اطلاع رسانی از فعالیت های عناصر
قومیت گرا و یا خدای نکرده جدایی طلب بدخدمتتان عرضه میگردد را بدقت خیلی زیاد
مورد مطالعه قرار دید
پاینده رهبر
چکیده:
تشکیل دولت محلی و رویکردهای سیاسی-اجتماعی و اداری آن با توجه به بافت فرهنگی-اجتماعی هر کشور بازتعریف می شود. عدم توجه به مقوله دولت محلی به عنوان رویکردی که صرفا تمرکززدایی سادهی قدرت از حکومت مرکزی و واگذاری آن به نهادهای محلی اجرایی نیست، طبعا پیامدهای زیان باری برای کلیتهای فرهنگی-سیاسی نظیر ایران خواهد داشت.
در این مقاله تاکید عمده بررسی پیامدهای شکل گیری دولتهای محلی در فضای فرهنگی-اجتماعی ایران که ویژگی اصلی آن تکثر فرهنگی و قومیتی است، می باشد. تمرکز اصلی بر محلی گرایی و قومیت کرد و برآیند حاصل از تاثیرات متقابل این دو مقوله بر یکدیگر و در نهایت بر فرهنگ سیاسی-ملی کشور خواهد بود. با اذعان به این که نقش موثر واحدهای سیاسی محلی در ایران (نظیر بسیاری از کشورهای موفق در اتخاذ این رویکرد) در تطابق با قلمرو جغرافیایی و ساختار فرهنگی و قومیتی و توجه به فرایندهای حاکم بر فرهنگ سیاسی ایران شکل خواهد گرفت.
واژگان کلیدی
دولت محلی، ساختار فرهنگی-قومی، قومیت کرد
1. مقدمه:
بحث در بارهی دولتهای محلی و ضرورتهای سیاسی اجتماعی آن از بحثهای مهم حال حاضر است. اما نکتهی مهم تر در رابطه با دولت محلی و فرهنگ سیاسی میزان تطابق ساختاری این دو مقوله با یکدیگر است. دولت محلی به عنوان رویکردی نسبتا جدید در حوزهی مدیریت کشور و امور ملی دارای پیامدهای سیاسی اداری می باشد و در درازمدت بر فضای فرهنگی اجتماعی نیز تاثیر گذار خواهد بود. شکل گیری دولتهای محلی و توسعهی سیاسی اداری عمومی که از رسالتهای این رویکرد می باشد و باید باشد نیاز به آماده بودن بسترهای فرهنگی-اجتماعی و البته اقتصادی مرتبط با آن را دارد. روندی که در شکل گیری دولتهای محلی نقش اصلی را خواهد داشت. در واقع بین میزان تمرکززدایی از قدرت مرکزی و کارکرد دولت محلی ارتباط مستقیمی وجود دارد. هرقدر سطح تمرکززدایی در ساختارهای سیاسی متمرکز در عمل رشد کیفی و نه فقط کمی داشته باشد به همان نسبت با کارکرد و رسالت اصلی دولتهای محلی در توسعهی سیاسی و افزایش مشارکت عمومی در سطح ملی به ویژه در کشوری با شرایط خاص فرهنگی اجتماعی ایران مواجه خواهیم بود. این مقاله در پی بررسی مفهوم دولت محلی با توجه به قومیت کرد می باشد. اگر چه تا کنون بررسیهای متعددی راجع به دو مقولهی یاد شده به صورت متمایز انجام شده و حامل آن پژوهشهای ارزشمندی راجع به قومیت کرد و یا راجع به مبحث دولتهای محلی و ریشهها و مصداقهای آن در عصر حاضر می باشد. به همین خاطر در این مقاله ناگزیر از ارائهی تصویری نسبتاً روشن هر چند به اختصار از مفاهیم دولت و حکومت و محلیت و سپس شناسایی ویژگیهای برجستهی قومیت، می باشیم. ویژگی هایی که به خصوص از دورهی قاجار در پیوند با مفهوم دولت محلی و میزان انطباق ساختار این فرهنگ با روند محلی گرایی و عدم تمرکز می باشد ودر ادامهی این مبحث، جایگاه قومیت کرد در ارتباط با مقولهی محلی گرایی مورد توجه قرار می گیرد و تاکید بر شرایط جغرافیایی – فرهنگی این قومیت در عصر حاضر در ارتباط با مسایل بین المللی کنونی بی تردید روشن گر ابهاماتی در خصوص ضرورت یا عدم ضرورت محلی گرایی یا تمرکز گرایی خواهد بود. به خصوص که هویت قومی کرد برای کشور ما نظیر ترکیه و عراق جزوچالشهای سیاسی می باشد که اتخاذ اقدامات منطقی در این رابطه نیازمند شناخت این شرایط است.اگر چه باید بیشتر در مورد ایران به چالش از نوع فرهنگی و اقتصادی که در چارچوب مباحث توسعهی اداری و فرهنگی قرار می گیرد قایل بود تا چالش سیاسی از نوعی که کشورهای همسایهی ایران با آن روبه رو هستند.
2. روش شناسی
در این مقاله با توجه به محدودیتهای زمانی و مکانی، به صورت عمده از رویکردی توصیفی بهره گرفته شده هر چند در این رویکرد سعی بر این بوده تا در مورد دو مقولهی اصلی این تحقیق به منابع تحقیقاتی منحصراً مرتبط با آنها مراجعه شود و در واقع غرض نگارنده ارائه یک چارچوب مفهومی روشن از پدیدههای سیاسی – اداری نظیر دولت محلی، قومیت کرد می باشد تا در نهایت میزان هماهنگی و انطباق شرایط این پدیدهها بایکدیگر در سطح ملی مورد بازبینی قرارگیرد. که تا چه اندازه به آیندهی فرایند محلی گرایی در چارچوب فرهنگ سیاسی ایران می توان خوش بین بود.
3. سوالات تحقیق:
دو مورد از سوالاتی که در این مقاله مطرح می شود این است:
الف – دلیل عدم موفقیت طرحهای محلی گرایی اداری – سیاسی تا قبل از انقلاب اسلامی چه بوده؟
ب – ویژگیهای عمده رویکرد محلی گرایی پس از انقلاب چیست؟
4. فرضیه:
الف – به دلیل این که بحث محلی گرایی پیامدهای چندگانه سیاسی و فرهنگی در پی دارد با توجه به ساختار فرهنگ سیاسی – اجتماعی ایران موفقیتی کسب نکرد و تاثیری بر روند توسعهی اداری در قبل از انقلاب نداشته.
ب – نهادهای محلی شکل گرفته پس از انقلاب، بیشتر نقش نمایندگی دولت مرکزی را دارند تا محلی گرایی.
در ادامهی بحث نگاهی به مفهوم و سوابق دولتها و سازمانهای محلی در دنیا و ایران انداخته می شود.که به خوبی بسترهای لازم و ضروری برای شکل گیری دولتهای محلی و ایفای کارکردهای اداری عمدهی آن را نشان می دهد. چرا که مقولهی دولت محلی طبعا به عنوان پدیدهای سیاسی – اداری دارای بار سیاسی – فرهنگی – اجتماعی در جامعه خواهد بود. و یک سری شرایط لازم و ملزوم یکدیگر باید در نظر گرفته شوند تا با کارکرد عملی دولتهای محلی نسبت به توسعهی سیاسی و عمومی جامعه روبه رو شد.
5. حکومتهای محلی:
در رابطه با میزان تمرکز قدرت دو شکل اساسی از حکومت مورد توجه هستند. حکومت متمرکز وحکومت فدرال. در سیستم حکومت متمرکز مجموع قوای مجریه، مقننه و قضاییه در مرکز مملکت متمرکز بوده و تمام واحدهای تابعه از دستورات حکومت مرکزی تبعیت می کنند. انگلستان و فرانسه و ایران در زمرهی کشورهایی هستند که قوای سه گانه از یکدیگر مجزا بوده ولی قوای دولتی آنها در مرکز متمرکز است.(طاهری،93:1372)
در حکومت فدرال علاوه بر تفکیک قوای سه گانه حکومتی به موجب قوانین اساسی ملی و ایالتی و یا قوانین عادی اعمال قوای حکومتی بین مرکز و حکومتهای ایالتی و ولایتی و محلی تقسیم می شود و ایالات و ولایات و واحدهای کوچکتر کشوری حتی دهکدهها تا حدی که قانون اجازه دهد در امور داخلی خود آزادند و می توانند متناسب با اوضاع و رسوم محلی خود عمل کنند (همان، 94) در نوع حکومتهای متمرکز انگلیس و فرانسه و ایران، میزان تمرکز با توجه به شرایط متعدد داخلی فرق می کند. مثلاً در انگلستان این تمرکز خفیف تر است و اختیارات زیادتری به واحدهای کوچکتر مملکتی داده شده ولی در فرانسه و ایران تمرکز زیادتر و در ایران عملا اموری که واحدهای تابعه مملکتی می توانند به وسیله مردم محل خود انجام دهند تا سالهای اخیر بسیار محدود بوده و پس از آن ضرورت تشکیل انجمنها و شوراهای محلی بیشتر احساس شده. (نیامی،2:1344)
در سیستم فدرال، واحدهای کوچکتر به منزله لابراتواری هستند که بعضی برنامههای دولتی قبلا در آن به مرحله آزمایش گذاشته می شود و اگر نتیجه رضایت بخش بود در تمام مملکت اجرا می شود (به عنوان مثال پرداخت حقوق زمان بیکاری، که در آمریکا به این شیوه اجرا شد)علاوه بر این در این سیستم حکومت مرکزی میتواند بدون لطمه زدن به حق حاکمیت ایالات در ادارهی امور خود، قوانین متحد الشکلی برای یکنواخت کردن امور اداری به کار گیرد. (نیامی،2:1344) هدف اصلی از ارائه ویژگیهای سیستم فدرالی که مشخصا ساختار اداری آمریکا را در بر می گیرد بررسی ویژگیهای ساختاری این نوع از حکومت نیست.یشتر یادآوری این نکته است که به نظر می رسد اساسا در این نوع ساختار، شیوههای محلی در ادارهی امور بیشترین بازده را داشته باشند و در مقابل کمترین هزینه را از لحاظ اجتماعی – سیاسی.زیرا در این سیستم از تمرکز غیر مفید قوا جلوگیری و مانع محدود کردن و یا از بین بردن آزادیهای فردی می شود. و به نوعی این سیستم شبیه یک مدرسه است و اهالی کشور را آماده و آنها را به نظارت جدی تر و عینی تر در اداره امور کشور ترغیب می کند. (همان، 4)
مساله دیگر که باید به آن توجه نمود این است که روند دموکراتیک در ادارهی امور فقط مختص کشورهای فدرال که در آن قدرت حکومتی بین واحدهای تابعه توزیع شده نیست، حکومتهای متمرکز مثل انگلیس و فرانسه نیز دارای دموکراسی هستند و در واقع فرم و شکل حکومت به خودی خود دلیل دموکراسی نیست گو این که شوروی هم فدرالی بود (همان، 7-6)
اشارهای به ویژگیهای حکومت در انگلستان و آمریکا در این جا خالی از فایده نیست. به هر صورت نوع ساختار اداری این دوکشور تا حدود زیادی الهام بخش رویکرد اداری محلی در سایر کشورها بوده.
در انگلستان فقط دو سطح حکومت وجود دارد: حکومت ملی – حکومت محلی. ولی در آمریکا سه سطح: حکومت ملی – حکومت ایالتی و حکومت محلی. ایالات آمریکا دارای اختیارات قانونی بر حکومتهای محلی هستند. پارلمان انگلستان نیز این اختیار را در مورد سازمان و اداره حکومت محلی دارد. (همان، 34). در انگلستان علاوه بر این از 1832 م وظایف حکومت مرکزی عملا در چهار زمینه: اداره روابط خارجی، اداره و کنترل مستعمرات و سرزمینهای وابسته، نگهداری نیروی دریایی و زمینی و تامین درآمد از طریق تعرفه گمرکی و تنظیم تجارت برای آن، و نگهداری یک اداره پست درحال رشد محدود بود و بقیه مسئولیتها به عهده مقامات محلی بود. (همان، 33)
نکتهی دیگر در رابطه با حکومتهای محلی در انگلستان آن است که اگر چه از لحاظ قانونی امکان از بین بردن حکومتهای محلی وجود ندارد اما از جنگ جهانی دوم ماموران محلی بیشتر به صورت نمایندههای مرکز درآمده اند و در زمینهی کارکرد حکومت محلی محدودیت هایی ایجاد شد. (همان، 34)
5-1. ضرورت حکومت محلی
بر حسب تعریف حکومت محلی سازمانی است عمومی که در قسمتی از خاک یک کشور به موجب قانون ایجاد می گردد، تا در محدوده معینی خدمات کاملا محلی را برای مردم آن محل تامین نماید. حکومتهای محلی دارای محدوده معین، جمعیت معین و سازمان و امتیازات لازم برای انجام وظایف محلی میباشند و ویژگیهای دیگری نیز ممکن است داشته باشند که در هر کشوری بر اساس زمینههای فرهنگی و سیاسی متفاوت است. (قوام،146:1371)
به طور کلی مردمی کردن نظام اداری که فراهم کننده زمینههای رویکرد اداری – محلی باشد در دو بعد بیرونی و درونی مورد توجه است. در بعد درونی باید ساختار اداری از شکل هرمی و سلسله مراتبی خارج و از شکل گیری نخبه گرایی اداری جلوگیری شود. در بعد بیرونی بایستی نظام اداری در خدمت و متعلق به جامعه باشد و در فرهنگ ارزش ها، مشکلات و آرزوهای جامعه شریک باشد. (همان، 7-146)
یکی از ضرورتهای مورد نیاز در روند محلی گرایی و اجرای سیاست عدم تمرکز که تجلی آن در چالشهای قومیتی به خصوص قومیت کرد در ایران، قابل مشاهده است، آگاهی و دانش و اطلاعات لازم از سوی مردم می باشد که پیش شرط موفقیت اجرای سیاست عدم تمرکز در جهت تقویت مبانی سیاستهای اداری محلی میباشد. ضرورت دیگر در این راستا این است که مردم به طور نسبی از منابع و امکانات مادی و ذهنی و انسانی برخوردار باشند. (همان، 146)
5-2. حکومت محلی در ایران
با توجه به تعاریفی که از حکومت محلی و مصداقهای آن در برخی کشورها مانند انگلستان و آمریکا ارائه شد. با سطوح مختلفی از حکومتهای محلی رو به رو هستیم که بر اساس مبانی فرهنگی – سیاسی کشورها، بروز پیدا می کند. به همین خاطر با قطعیت نمی توان گفت که چه نوع حکومت محلی برای ایران مناسب تر است و امکان بازدهی مفید آن در حوزه سیاستهای اداری بیشتر است. انتخاب و به کارگیری حکومتهای محلی در ساختار اداری کشور به شناخت ویژگیهای فرهنگی – سیاسی ایران در طی سدههای گذشته بستگی دارد که در ابتدای این مقاله به مواردی از این ویژگیها که عمدتا از لحاظ ماهیتی شکل گیری و توسعه محلی گرایی را در مفهوم مدرن اداری اش، با محدودیت مواجه می سازد، اشاره شد.
البته ویژگیهای ذکر شده شاید در نگاه اول، مقولهی شکل گیری و توسعهی دولتهای محلی را کلافی سردرگم در ساختار پیچیده و متناقض نمای سیاسی – فرهنگی ایران، نشان دهد. اما فرض بر این است که قدم اول در تطبیق یک الگوی اداری – سیاسی در متن فرهنگ جامعه، شناخت همه جانبه از محدودیتهای سنتی برخاسته از ساختار فرهنگی – سیاسی دیر پای ایرانی ست. تا با رویکردی منطقی و عقلانی و منطبق بر زمینهی کلی فرهنگی ایران اقدام نمود و در چارچوبی ملی به اجرای تا حد امکان کمتر چالش برانگیز الگوی اداری مورد نظر پرداخت که قطعا پیامدهای سیاسی – اجتماعی زیادی در پی خواهد داشت. مثبت یا منفی بودن این پیامدها در سطح ملی تا حدود زیادی به مبنای رهیافت نخبگان سیاسی و اداری ملی و قومی به مقوله محلی گرایی وابسته است.
نکتهای که ممکن است به ذهن خطور کند این است که با توجه به شرایط خاص چند قومیتی ایران چه ضرورتی در اجرای طرحی چنین چالش برانگیز البته به صورت بالقوه می باشد. بایستی پاسخ داد که اگر ساختار سیاسی – اداری جامعه اساسا نیازی به ایجاد تغییرات در جهت توسعه سیاسی عمومی جامعه و بالا بردن سطح مشارکت محلی در اداره کشور، نداشته باشد. نیازی هم قطعا به اجرای سیاستهای تمرکز زدایی و محلی گرایی اداری نخواهد بود. اما نباید فراموش کرد که در بستر جدید مناسبات جهانی، کارکرد و کارآیی ساختارهای سیاسی – اداری در رابطه با موجودیتهای سیاسی دیگر ارزش گذاری می شود. تمرکز شدید امور در دست حکومت مرکزی به دلسردی مردم و سوء ظن شان به کارهای مامورین دولتی منتهی می شود و باعث می شود هر کس محیط فعالیت خود را تا پای دیوار منزل خود محدود کند و توجهی به امور فراتر از آن نداشته باشد. (نیامی،11:1344)
اگر چه شرایطی را که نیامی ذکر می کند مربوط به شرایط اداری – سیاسی جامعه ایران قبل از انقلاب سال 57 می باشد و در دورهی پس از انقلاب با اقداماتی که در جهت تمرکز زدایی در اشکال مختلف پیش گرفته شد، ضریب بی اعتمادی به اقدامات حکومت مرکزی در حوزهی اداری کاهش یافته. اما نباید فراموش کرد که اساسا عواملی که در دورهی قبل از انقلاب جزو چالش برانگیزترین مباحث در حوزه سیاستهای اداری بودند هنوز هم می توانند بنا به نوع ویژگیهای فعلی حکومت اداری متمرکز، کلیت جامعه را با چالش جدی مواجه سازند. مصداق عینی این وضعیت قوم کرد در نواحی غربی ایران می باشند که با توجه به برخی ویژگیهای متمایز خود و نسبت به تحولات بین المللی ضرورت توجه جدی به امر محلی گرایی اداری را دو چندان می سازد. اما بایستی خاطر نشان کردن که روند محلی گرایی همان طور که قبلا هم اشاره شد به عنوان رویکردی اداری – سیاسی نیاز به فراهم بودن زمینههای مناسب فرهنگی و سیاسی در بستر جامعه دارد، در غیر اینصورت بحث محلی گرایی چیزی جز لفاظی بیهوده نخواهد بود.
زمینه هایی که مبتنی بر شرایط دموکراتیک در روند ادارهی امور کشور باشد با توجه به قصای چند قومیتی ایران و به ویژه موقعیت بین المللی قوم کرد در نواحی غربی کشور حساسیت و ضرورتهای خاص خود را دارد. در این رابطه ناگزیر از ذکر این مطلب هستیم که اگر چه نهادها و رویکردهای سیاسی – اداری را میتوان به سرعت عوض کرد. اما فرهنگ سیاسی دیر عوض می شود و در واقع هزاران سال خودکامگی شرقی در ایران تاثیر همه جانبهای در نگرش مردم داشته است.
فرهنگ سنتی سیاسی دیرپای ایران باعث شده تا نهادهای دموکراتیک مانند انتخابات، تفکیک قوا و مجلس قانونگذاری و یا احزاب سیاسی نتوانند کار ویژهای را که در حکومتهای دموکراتیک دارند ایفا کنند. در واقع این نهادها به شیوهای به کار گرفته می شوندکه با اصول اقتدارگرایی سازگار است نه اصول دموکراسی (دال سیونگ یو،1:1381)
روشن است که آثار حکومتهای محلی در افزایش مشارکت عمومی و محلی در ادارهی امور ارتباط زیادی با نوع ساختار حکومتی دارد. در ساختارهای متمرکز و غیردموکراتیک قطعا کارکردی که از حکومتهای محلی انتظار می رود، به منصهی ظهور نخواهد رسید و فقط تقلید ناشیانهای خواهد بود از ساختارهای دموکراتیک که تجارب عملی موفقی از اجرای محلی گرایی داشته اند و در نهایت اتلاف انرژی مالی و فکری خواهد بود.
در همین راستا جالب است که اشاره شود در عصر مشروطه و تقاضای مردم در جهت تاسیس نهادهای مشروطه سازی حکومت و موافقتها و مخالفت هایی که با آن صورت گرفت، در نهایت حرکت مشروطه علی رغم برخی پیامدها، عملا با روی کار آمدن رضا شاه پهلوی به شکست انجامید. این امر به نظر میرسد بیشتر ناشی از کج فهمی ما از مقولات اساسی مانند مشروطه باشد.
برای نمونه وقتی از شیخ فضل الله نوری دلیل مخالفتش را با مشروطه پرسیدند در جواب نکتهی ظریفی را اشاره می کند که پرده از نوع نگرش سیاسی ما بر می دارد. وی در جواب می گوید: نه من مستبد بودم، نه سید عبدالله (بهبهانی) و سید محمد (طباطبائی) (از رهبران مشروطه خواهان) مشروطه خواه، آنها مخالف من بودند من مخالف آنها. (رجایی،82:1382)
غرض آنکه اگر برخورد کنونی ما با مقولهی دولتهای محلی از نوع برخورد نمونهی فوق درباره مشروطه باشد. ره توسعه سیاسی گروههای قومی جامعه و در نهایت توسعه سیاسی – اداری ملی، به ناکجاآباد منتهی خواهد شد.
5-3. حکومت محلی در دورهی مشروطه:
با وجود عدم موفقیت نهایی نهضت مشروطه در دستیابی به اهداف بنیادی خود در حوزههای ساختار سیاسی – اداری به ویژه، از بعد ایجاد گسستی در سنتهای اداری – سیاسی دیرپای ایران، بسیار مورد توجه است. در واقع با تحصیل مشروطه در اوایل قرن 20 م، در چند اصل از قانون اساسی (اصل بیست و نه 29 و اصول نود تا نود و سه 93-90)به بحث انجمنهای ایالتی و ولایتی و شرایط انتخابی این انجمنها به صورت محلی قید شده و این امر نشان دهندهی آگاهی پدران ما از اهمیت وجود سازمانهای محلی در رشد دموکراسی و توسعه شعور اجتماعی است. در واقع علاقه بانیان مشروطه به پی ریزی سازمانهای محلی از تعداد قوانینی که در دورهی اول مجلس شورای ملی به تصویب رسید ثابت می شود. دو سوم مجموع قوانین در مورد سازمان ایالات و ولایات و شهرها بوده (دانش خوشبو،1349: ب)
البته در این جا از بعد تاریخی باید گفت که تعدد قوانین مرتبط یا ایالات و ولایات با توجه به ساختار اجتماعی جامعه ایران در آن دوره، بیشتر محلی گرایی سنتی و ایلیاتی بوده تا محلی گرایی در معنای اداری مدرن آن. چرا که لازمه تقویت سازمانهای محلی در اداره کشور، ملزومات ضروری ساختاری نظیر دموکراسی و یا حکومت ملی منطقی می باشند که اساسا در بحبوحه بحرانهای عصر مشروطه به باد فراموشی سپرده شد. اما ضرورت ایجاد سازمانهای محلی هم چنان از دغدغههای اصلی در حوزهی سیاستهای اداری جامعه بود. از دلایل عدم موفقیت اتخاذ شیوههای نوین اداری و سیاسی در دوره مشروطه با وجود تغییرات نسبتا گستردهای که در حوزههای سیاسی و اجتماعی صورت گرفت (این تغییرات بیشتر صوری بود تا بنیادی) فرهنگ سیاسی در حد ایجاد امنیت یعنی منزل اول پیشرفت متوقف ماند و حتی روشهای کسب امنیت عمدتا خشونت آمیز بود. (سریع القلم،77:1389)
5-4. حکومت محلی در دوره پهلوی
با وجود تغییراتی که در مبانی فرهنگ سیاسی و نظام سیاسی خاص دورهی قاجار با روی کارآمدن سلسلهی پهلوی صورت گرفت و حرکتی که در راستای وحدت ملی و یکپارچگی نظام سیاسی ایران انجام شد. اساسا تحول چشمگیری در حوزههای اداری صورت نگرفت و با وجود تقلیل نقش بافت عشایری فرهنگ دوره قاجار در این دوره چون مبنای تمرکز ایجاد شده بر دیکتاتوری نظامی بود، ویژگیهای فرهنگ سنتی ایران مانند عدم اعتماد، فرهنگ حذف و دیگر ویژگی هایی که به آن قبلا اشاره شد تداوم یافت. (همان،100) به عبارتی هرچند شکل قدرت و پایههای طبقاتی آن متحول شد ولی فرهنگ سیاسی پهلوی اول تفاوت چندانی به لحاظ محتوایی با فرهنگ سیاسی قاجاریه نداشت. (همان،109) عدم اهتمام به نهادسازی سیاسی و ارتقا سطح عقلانیت در تفکر اجتماعی و فرهنگی باعث شد تا دورهی پهلوی دوم نیز تکرار تجربهی دو دورهی گذشته باشد. (همان،119)
هرچند یکی از دلایل عدم جدیت در مقولهی محلی گرایی اداری با وجود رشد بوروکراسی مدرن در ایران، در ویژگی اصلی آن از زمان شکل گیری اش در دوره رضا شاه که تمرکز زیاد بوده، باشد. و شاید یکی از دلایل این تمرکز شدید این باشد که عمدتا بوروکراسی مدرن ایران از روی الگوی بوروکراسی کشورهایی اقتباس گردید که سازمان اداری متمرکزی داشتند مانند فرانسه (صبوری،208:1380)
روند محلی گرایی یک بار دیگر پس از عصر مشروطه در اواخر دهه 1320 ه.ش مورد توجه قرار گرفت و دولت لوایحی تهیه کرد و به مجلس برد که از آن میان لایحه قانونی شهرداریها را باید نام برد اما تمرکز زدایی و ایجاد سازمانهای محلی انتخابی با مخالفت برخی جناحهای حاکم رو به رو گردید و به زودی به علت بروز تشنجات سیاسی عملا متوقف گردید.(همان، 210)
در سالهای پایانی دهه 1340 ه.ش به دنبال اصلاحات ارضی(2) برای سومین بار تمرکز زدایی از سوی دولت مطرح گردید و قوانینی برای تشکیل انجمنهای ده و شهر و شهرستان و استان به تصویب رسید و این انجمنها تشکیل شد اما قدرت واقعی به آنها داده نشده بود و در عمل این انجمنها نتوانستند در زمینه مشارکت مردم در اداره امور محلی تاثیر گذار باشند. (همان، 210)
ایجاد انجمنهای دهات و تشکیل خانههای اصناف در دوره محمد رضا شاه پهلوی به عنوان نمونهای پیشرو در اصلاح سازمان اداری و قضایی کشور از سوی صاحب نظران تعبیر می شد. ولی به دلایل مختلف هیچ گاه بحث محلی گرایی در دوره قبل از انقلاب اسلامی صورت جدی به خود نگرفت. (دانش خوشبو،1341: ج) این دلایل ریشه در مقولاتی مانند فرهنگ سیاسی و شرایط خاص فرهنگی ایران داشت.
5-5. روند حکومت محلی پس از انقلاب:
با پیروزی انقلاب اسلامی در 1357، موضوع تمرکز زدایی، عدم تمرکز اداری و نظام مشارکتی یا شورایی مورد توجه قرار گرفت. در قانون اساسی نیز تشکیل شوراهای محلی برای پیشبرد امور اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی و آموزشی با مشارکت مردم محل پیش بینی گردید. و در سال 1361 قانونی برای تشکیل شوراهای اسلامی روستایی به تصویب مجلس رسید. و وظایف آن شناخت نیازهای محلی و ارایه پیشنهاد به مقامات اداری و برقراری ارتباط میان مردم محل و سازمانهای اداری دولتی بود.اما وظایف آنها دقیقا روشن نیست و اختیارات تقریبا ناچیز به آنها داده شد. در سال 1378 شوراهای شهر تشکیل شد که آنها نیز با مسایل و دشواری هایی در زمینه اجرای وظایف خود که البته همیشه با صراحت و دقت تعریف نشده است. (به ویژه در ارتباط با سازمانهای اجرایی و بوروکراسی دولتی) رو به رو هستند و تا کنون در عمل نقش موثری در تمرکز زدایی و برآوردن خواستهای مردم نداشته اند. (صبوری،210:1380)
6. محلی گرایی و قومیت کرد در ایران:
در شروع این قسمت ناگزیر از ذکر این مطلب هستیم که اساسا تعریف دقیقی از امور محلی نمی شود ارائه داد و بیشتر مرتبط با نوع ساختارهای سیاسی – اجتماعی – فرهنگی هر جامعهای درباره دامنه معنایی آن، برداشتها و تعاریف مختلفی برداشت می شود. به صورت کلی اموری را محلی می گویند که مربوط به ناحیه یا محل معینی است. اما در هر صورت خط فاصل دقیقی بین امور ملی و محلی نمی توان ترسیم کرد گاه یک مسئلهی محلی، مثل امور بهداشتی در یک منطقه یا شهر در اثر گسترش پیامدهای این بیماری، جنبه ملی پیدا می کند. یا بحث آموزش پرورش که در خیلی از ساختارهای دموکراتیک، نهادی نسبتا محلی است و با مشارکت مردم بیشتر به ایفای نقش در جامعه می پردازد. اما در جوامعی مثل ایران با ویژگیهای سیاسی – فرهنگی خاص خود اساسا نهادی مرکزی و تمرکز گرا است.
یکی از مسائل اساسی بوروکراسی ایران تمرکز گرایی شدید آن است که نه تنها در ارتباط با قدرت دموکراسی بلکه در ارتباط با ساختار سیاسی است. اگر چه پس از انقلاب مشروطیت الگوی اداری کشورهای اروپایی برگزیده شد و قوانینی برای تمرکز زدایی به تصویب رسید اما در نهایت به دلایل فرهنگی – سیاسی راه به جایی نبرد. (صبوری،224:1380)
به هر حال به نظر می رسد مشکل اصلی در روند تمرکز زدایی و اجرای سیاستهای اداری محلی، به نگرشهای اصلی در فرهنگ سنتی جامعه ایرانی مربوط است که در قسمت فرهنگ سیاسی به تفصیل به برخی ویژگیهای این کلیت فرهنگی پرداخته شد. نگرش هایی که هنوز هم در حوزه رفتاری نفوذ زیادی دارند.
نگرشهای اقتدارگرایانه که باعث بی اعتمادی به نهادها برای پیش برد کارها می شود، یا نگرش پدرسالارانه در مناسبات سیاسی که بیشتر باعث شخصیت گرایی در اداره امور سیاسی می شود و یا رویکرد سلسله مراتبی به سیاست و حکومت و کنترل عمودی، به جای کنترل افقی که رواج بدبینی به سیاست را در پی دارد. (سیونگ یو،69:1381)
هنگامی که این شرایط رادر ارتباط با وضعیت قومیتهای ایرانی به ویژه قوم کرد در نواحی غربی ایران در نظر بگیریم بیش از پیش به ضرورت تلاش در جهت ایجاد تغییرات بنیادی در نگرههای فرهنگ عمومی جامعه و فرهنگ سیاسی در جهت افزایش مشارکت گروههای قومی در اداره امور محلی پی می بریم. راه اصلی در ایجاد چنین بستری از مشارکت، شکل گیری حکومتهای محلی در نواحی به ویژه از لحاظ فرهنگی متفاوت با سایر نقاط می باشد.
چون شکل حکومت در هر حال در درجه امکان دادن به مردم به ازدیاد رشد عمومی و آماده کردن آنها برای اداره امور کشور و شهرستان بی اثر نیست. اما مساله اصلی این است که حکومتهای محلی در واقع از نوع حکومتهای با شکل دموکراسی است. (نیامی،8:1344)
و یکی از اصول دموکراسی هم این است که قدرت نبایستی خیلی زیاد متمرکز باشد و مامورین حکومتهای محلی که در نقاط مختلف کشور پراکنده شده اند یکی از مهم ترین عوامل تضمین کننده اصول دموکراسی هستند. (نیامی،4:1344)
در شرایط کنونی بحث اتخاذ سیاستهای اداری مبتنی بر محلی گرایی به ویژه در مورد ایران ضرورت اجتناب ناپذیری است. تمرکز گرایی اداری با شکل یکنواخت در بستر خاص فرهنگی و چند قومیتی ایران بالقوه منبع ایجاد بحرانهای اداری – اقتصادی و در نهایت سیاسی خواهد بود.
یکی از وزرای پیشین انگلستان می گوید اگر قرار بود در انگلستان یک انقلاب و آشفتگی و آشوب و به هم ریختگی عمومی برپا کنیم قبل از هر چیز خواستار می شدم که در این کشور تمرکز اداری برقرار شود زیرا که مسئولیت تقصیرها به گردن دولت مرکزی می افتاد. (طاهری،140:1372)
البته این اشارات به این معنا نیست که ریشههای اصلی مسالهی کرد به مباحث محلی گرایی اداری، مربوط می شود. اما نمی توان رویکرد اداری محلی را در آرامش بخشیدن به فضای سیاسی – فرهنگی مناطق کردنشین نادیده گرفت. این رویکرد با افزایش مشارکت نهادهای محلی کردی در مناطق مورد نظر، ضریب اعتماد عمومی را به نظام سیاسی جامعه در کلیت آن افزایش خواهد داد. ضرورت جدی تر بودن در رفع موانع قانونی و ساختاری در راه ایجاد حکومتهای محلی متناسب با نیازها و ویژگیهای فرهنگی – اجتماعی مناطق مختلف و به ویژه کردها از آن جا بیشتر احساس میشود که نگاهی به پراکندگی جغرافیایی – سیاسی قوم کرد انداخته شود.
کردستان سرزمینی است که جنوب شرق ترکیه و شمال و شرق عراق، شمال غرب و غرب ایران، شرق و شمال سوریه و جنوب ارمنستان را در برمی گیرد. منطقهی که بین چند کشور تقسیم شده و مردم آن اشتراکات قومی، زبانی، اعتقادی و تاریخی دارند. (جلائی پور،6:1372)
این نوع از پراکندگی که بیشتر تحت تاثیر ضرورتهای سیاسی پس از جنگ جهانی اول 1918-1914 م ایجاد شد بالقوه در شرایط بین المللی حاکم بر منطقه و نقش قدرتهای مسلط جهانی در این شرایط، منبع ایجاد بحران است. برای نمونه بحران هایی که کشورهایی مثل ترکیه،عراق و یا سوریه در رابطه با کردها داشته اند، حاکی از تاثیر ساختار سیاسی این کشورها در فراهم نمودن بستر چالشهای قومی می باشد. اگر چه ایران در این مباحث نژادی و ملیت مشکلی با قوم کرد ندارد چون با ایرانیان هم خون و هم نژادند و عملا در جریان جنگ ایران و عراق این را به اثبات رساندند. (برویین سن،479:1378)
نکتهای که نباید از نظر دور داشت این است که برخوردهای خشونت بار و فیزیکی در رابطه با قومیت ها،صرفا بار سیاسی اعتراضات و نارضایتیهای قومی را افزایش خواهد داد. زمانی که صدام در پی کمک کردها به رزمندگان ایران برای تصرف حلبچه، به رویکرد بسیار ناجوانمردانه حمله شیمیایی که ازآن به فاجعه حلبچه یاد می شود روی آورد.(در 1988 م) که به کشته شدن هزاران تن در طی چند ساعت منجر شد. نقطهی عطفی شد که بسیاری از آن به تولد آگاهی مردم کرد تعبیرکردند. (همان جا) و در طی این سی سال یکی از معضلات سیاسی و اداری در عراق در رابطه با کردها و خودمختاری کردهاست. اگر چه تا حدود زیادی کردها در دستیابی به خود مختاری اداری در چارچوب کلیت عراق موفق بوده اند. و چشم انداز نسبتا امیدوار کنندهای از هم زیستی گروههای قومی مختلف در عراق با سقوط صدام ترسیم شد، نکته مهم در نوع برخورد حزب بعث با مساله کرد می باشد که میتواند تجربهای مفید از لحاظ اداری و سیاسی برای جامعه ایران باشد. در اساسنامه حزب بعث اساسا محلی از اِعراب و حقوق اجتماعی برای کردها در نظر گرفته نشده بود و در این اساسنامه آمده که هر گونه تجمع نژادی ضد عربی باید از میهن تبعید شود. (انصاف پور،223:1379)
این که گفته شد تجربه اداری – سیاسی، از جنبه نادیده نگرفتن تمایزات فرهنگی اقوام مختلف می باشد والا همان طور که اشاره شد کردستان همیشه عضو لاینفک ایران بوده و کردها ایرانی بوده و هستند و لازم نیست که در ایرانیت حل شوند. چنین عملی تحصیل حاصل است. عمومیت یافتن زبان مشترک در کنار زبان کردی برای حسن تفاهم بیشتر میان افراد و اقوام یک ملت است. (یاسمی،251:1369)
با وجود اشتراکات فوق به هر صورت نباید فراموش کرد که کردها تفاوتهای قابل ملاحظهای با دیگران دارند و عامل اساسی در این تفاوتها همانا شیوهی زندگی و از همه مهم تر مساله زبان است. (بلو،6:1379) اگر چه دمرگان و مینورسکی این زبان را جزء زبان فارسی می دانند. (همان، 12) نکته دیگر آن که حتی اگر با طرح مباحث نژادشناسی(3) و زبان شناسی(4)و مردم شناسی(5) نتوان قومیت مستقلی جدای از قومیتهای دیگر ایرانی تبیین کرد. اما تفاوت در لهجه و زبان و اعتقاد و شرایط جغرافیایی و تاریخ پر فراز و نشیب آن در ارتباط با همسایگان ترک و عرب یک هم بستگی ویژهای بین کردها ایجاد کرده که برخلاف ناسیونالیسم کردی، یک بحث کاملا واقعی است (جلائی پور،108:1372) در واقع غرض اصلی از تفصیل مطالب فوق، اذعان به این مطلب است که در راستای محلی گرایی و تمرکز زدایی باید با توجه به این همبستگی خاص بین کردها اقدام نمود. عوامل موثری در تقویت هم بستگی کردها موثر بوده اند. صرف نظر از مصایب سیاسی – اجتماعی که در کشورهایی مثل ترکیه و عراق با آن رو به رو بوده اند و اشاره خواهد شد. محرومیتهای فرهنگی و اقتصادی نیز نقش بسیار مهمی به ویژه در ایران داشته و دارد. این نکته از مصاحبهای که با یکی از کردها صورت گرفته به خوبی نشان داده می شود. وی اشاره می کند که ترکها از لحاظ اقتصادی حساس ترین مناطق کشور را در اختیار دارند و به خاطر اشتراک مذهبی با فارس چندان در رنج نبوده اند. اما کردها نه قدرت و اختیاری داشته اند و نه ثروت و اقتصادی در دستشان، از نظر زبان و فرهنگ و مذهب هم در فشار و اختناق بودند. (همان،146)
نمونهی دیگری از احساس محرومیت سیاسی و در نتیجه جدا انگاشتن خود از سایر قومیتها در بین کردها، منظومهای از احمد خانی مربوط به قرن 17 م است که درآن در قطعهای به نام مَموزین از تفرقهی کردها به نام دردمِه (دردما) یاد می کند که باعث شده از عثمانیان و صفویه اطاعت کنند. این منظومه به صورت وسیع در بین مردم کردستان خوانده می شود و از آن به حماسه ملی مردم کرد یاد می کنند (وان برویین سن،382:1378)
بسیاری از شرایط ذکر شده در این قسمت در صورت بی توجهی، به صورت بالقوه منبع ایجاد بحرانهای سیاسی – اداری خواهد بود. با وجود این شرایط ساختارهای متمرکز حکومتی که هیچ گونه اختیار قانونی واقعی به انجمنها و سازمانهای محلی منتخب مردم نمی دهند، خود از عوامل عمده ایجاد بحران و تنش در روند اجرای امور اداری محلی خواهد بود چرا که این تمرکز در نهایت باعث بدبینی بیشتر به کارهای حکومت می شود. (نیامی،10:1344)
ایجاد حکومتهای محلی البته اگر با جدیت و صمیمیت نخبگان اداری مرکزی و واگذاری اختیارات قانونی واقعی همراه شود. در دراز مدت و چه بسا کوتاه مدت ریشه بسیاری از عوامل جدا انگاری کردها و محرومیتهای سیاسی اقتصادی – فرهنگی را از بین خواهد برد. البته اگر اولویت، توسعه متوازن فرهنگی – اجتماعی و اقتصادی همه نقاط کشور باشد و توسعه متوازن هم به نظر می رسد به صورت عمده از مجرای دولتها و سازمانهای محلی عبور می کند. البته لازمه بروز کارکرد واقعی و اثر بخش سازمانهای محلی اتخاذ واقعی مبانی اداری دموکراتیک در روند اداره امور ملی و محلی است و در این روند دموکراتیک، فرایند انتقال قدرت از رأس هرم به پایین آن باید باشد. والا ظاهر سازی و تشبث به ظواهر دموکراسی نظیر انتخابات ملی و استفاده از شعارهای آن، چیزی را عوض نخواهد کرد. رویکردی که حسنی مبارک در پیش گرفته بود مؤید این نتیجه است. (زکریا،9:1385)
در رابطه با جدایی طلبی و ملی گرایی کردها البته مسائل سیاسی و نظامی منطقه نیز بسیار مهم بودند. در واقع تا الغای خلافت در 1924 م در ترکیه توسط مصطفی کمال آتاتورک، کردها بنا بر پیوندهای احساسی نیرومندی که با خلیفه اسلام داشتند علاقهای به بحث در مورد مسایل ملی کرد نداشتند، اما پس از آن و بنا بر سیاستهای پان ترکیستی مصطفی کمال موجی از شورشهای بیش و کم ملی، کردستان را فرا گرفت. (برویین سن،384:1378) و طبعا نخستین سازمانهای ملی گرای کرد هم در استانبول به وجود آمدند و در این بین خانوادههای سرشناسی که در دستگاه امپراتوی عثمانی صاحب مقام و متاثر از اندیشههای ناسیونالیستی اروپا بودند تاسیس شد. (همان، 394)
یکی از عواملی که دراین میان به تجدید حیات ناسیونالیسم کردی در دهه ششم قرن 20 م در ترکیه کمک کرد علاوه بر اقدامات بارزانی(6)– جریانات سیاسی – اجتماعی و اقتصادی خود ترکیه بود. به عبارتی در این دهه مهاجرت از روستاها به شهرهای بزرگ غرب ترکیه کردها را به تفاوتهای فرهنگی و توسعه اقتصادی نابرابر متوجه کرد. (همان، 51)
نکته جالب در مورد کردها در ترکیه این است که با قانون اساسی جدید ترکیه در 1961 م که نوید بخش آزادیهای سیاسی بود فعالیتهای کردها رشد پیدا کرد اما با سرکوب شدید آنها توسط نظامیان در 1971 م، خواستهای کردها که تا این زمان بیشتر توسعه اقتصادی استانهای کردنشین و شناخت حقوق ابتدایی فرهنگی از قبیل آموزش به زبان کردی بود، بیشتر بنیادگرا شد و خواستار جدایی طلبی شدند (همان، 51).
در واقع نوع برخورد دولت ترکیه با مسالهی کردها نه تنها بحران سیاسی را از بین نبرد، بلکه در پیچیده کردن این بحران نیز نقش اصلی را داشت. مانند برخوردی که در دهه 1920 م با کردها از سوی ایران صورت گرفت و دولت وقت ایران در پی سرکوب شدید کردها اعلام کرد که دیگر مسالهای به نام مشکل کردستان وجود ندارد و حتی ترکیه در این زمان پا را فراتر نهاد و کردها را ترکهای کوه نشینی خواند که زبان مادری خویش را فراموش کرده اند.(اُبالاس،2:1377) آیا پس از آن در طول حکومت پهلوی در ایران مساله کرد وجود نداشت و یا ترکیه دیگر بحران سیاسی قومی را تجربه نکرده؟ اگر چه یکی از دلایل ادامه بحران سیاسی اجتماعی کردها پس از انقلاب اسلامی فعالیتهای دو گروه سیاسی حزب دموکرات کردستان و حزب کوملهی کردستان هستند اما واقعیتهای تاریخی بر ریشه دار بودن این بحران دلالت دارند.(جلائی پور،4:1372) و لزوم توجه به این واقعیتها در برنامه ریزی ملی و محلی، انکارناپذیر است.
قبل از اختتام این بحث نمونهی دیگر از شرایط کردها در کشور سوریه آورده می شود. کردهای سوریه که در شمال شرق سوریه و نه درصد جمعیت سوریه را تشکیل می دهند اما فرهنگ آنها از سوی دولت سوریه به رسمیت شناخته نشده (دوئرتی،78:1385) در واقع این نوع برخورد پاک کردن صورت مساله است و اصل مساله هم چنان در بستر اجتماعی – فرهنگی جامعه حضور دارد.
نتیجه گیری
موضوع اصلی این مقاله بررسی ویژگیهای ساختاری دولت و حکومت محلی به ویژه در ایران و در ارتباط با مباحث و چالشهای قومیتی به خصوص قومیت کرد در ایران می باشد.
در بررسی سازمانهای محلی نگاهی کلی به سیر تحول و تطور رویکردهای اداری مبتنی بر محلی گرایی در کشورهایی مانند انگلستان و آمریکا پرداخته شد. و به زمینههای لازم در این بستر برای ایفای نقش دولتها و سازمانهای محلی در روند تمرکززدایی از قدرت مرکزی و توسعهی مشارکت همگانی در چارچوبی ملی اشاره شد.
در واقع توزیع قدرت و واگذاری بخشی از قدرت اجرایی به سازمانها و دولتهای محلی به معنای واقعی کلمه، از جلوههای نظامهای دموکراتیک است و با پراکندگی قدرت به معنای وجود مراکزی از قدرت که بیرون از نهادهای اساسی و ساختاری صاحب نفوذ است فرق دارد. پراکندگی قدرت به این شکل از شاخصههای عمده در فرهنگ سیاسی ایران در دورهی قاجار بود و در نگاهی کلی این مراکز قدرت عملکرد عادی نظام سیاسی را با اشکال مواجه می کرد.
در دورهی مشروطه تلاش هایی در جهت ایجاد سازمانهای محلی که ناشی از ضرورتهای سیاسی-اداری جدید بود صورت گرفت. اما نکتهی اصلی این بود که احساس این ضرورتها در بین نخبگان مشروطه انعکاس مشابهی نداشت و عدم آمادگی زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی جامعه که در نظام سیاسی این عصر متبلور است طرحهای محلی گرایی را با شکست کامل روبه رو کرد.
با وجود تغییراتی که در مبانی فرهنگ سیاسی ایران در دورهی پهلوی صورت گرفت و به تدریج کلیت نظام سیاسی به ساحتی هرچند ذهنی از مفهوم دولت و منافع ملی دست یافت. اما چون این نظام سیاسی بر مبانی اقتدارگرایی نوین نظامی قرار داده شده بود ذاتا تغییری در ویژگیهای فرهنگ سیاسی که از موانع عمدهی توسعهی مشارکت سیاسی اداری بود، صورت نگرفت.
و در پایان لازم است اشاره شود که اجرای سیاست تمرکززدایی از قدرت که در چارچوب دولتهای محلی مدنظر است علاوه بر نیاز به فراهم بودن بسترهای اجتماعی و اقتصادی دارای پیامدهای عمدهای در نظام سیاسی کشور در درازمدت خواهد بود. و نمی شود تنها بر اساس ضرورتهای پیش آمده داخلی و خارجی به اجرای سیاستهای اداری نوین پرداخت. لازمهی موفقیت دولتهای محلی در ایران در درجهی اول نیازمند توسعهی ساختارهای عقلانی و قانون مند در عرصهی فرهنگی-آموزشی و اقتصادی-سیاسی می باشد تا در مرحلهی بعد به شناختی منصفانه از ساختارچندقومیتی ایران و تاثیر و تاثرات آن در عرصه فرهنگ عمومی جامعه منجر شود. در غیر این صورت ایجاد رویکردهای نوین سیاسی-اداری با کلاس گذاشتن، برگزاری همایش و تحصیلات عالیه در ایران و اروپا نتایج مورد انتظار را درپی نخواهد داشت. نکتهی آخر آن که حلقهی مفقودهی ما در روند ایجاد دولتهای محلی واقعی، به نظر می رسد بیشتر فقدان فرهنگی سیاسی-اجتماعی باشد که بر ویژگیها و شاخصههای شکل دهندهی آن اجماع نظر وجود داشته باشد.
نویسنده: رضا ولی پور
پی نوشت ها :
1-دانشجوی مقطع دکترا تاریخ محلی دانشگاه اصفهانwww.valipourreza@yahoo.com
2- منظور از اصلاحات ارضی تغییری است که دولت در بنیانهای کشاورزی انجام می دهد.بنیانهای کشاورزی عبارت اند از:مجموعه روابط اجتماعی –حقوقی موجود میان مردم درباره تقسیم زمین،مشخصات ویژه موسسات کشاورزی(بزرگی،کوچکی و...)و درجه استقبال موسسات کشاورزی.(علی بابایی،49:1369)
3- ethnology
4- linguistic
5- anthropology
6- ملا مصطفی بارزانی(۱۴مارس ۱۹۰۳ - ۱مارس ۱۹۷۹)از رهبران جنبش ملیگرای کرد در عراق و نخستین رهبر حزب دموکرات کردستان عراق بود.
منابع :
اُبالاس، ادگار، ترجمه اسماعیل فتاح قاضی (1377) جنبش کردها، تهران، نگاه.
انصاف پور، غلام رضا (1379) تاریخ سیاسی و جغرافیایی مردم کرد، تهران، ارمغان.
بلو، ژویس، ترجمه پرویز امینی (1379) بررسی تاریخی و جامعه شناسی مساله کرد، تهران، شالوده.
دانش خوشبو، یوسف (1349) سازمانهای محلی، تهران، دانشگاه تهران.
دوئرتی، تری، ترجمه مهسا خلیلی (1385) سوریه، تهران، ققنوس.
رجایی، فرهنگ (1382) مشکله هویت ایرانیان امروز، تهران، نی.
زکریا، فرید، ترجمه امیرحسین نوروزی (1385) آینده آزادی؛ اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی، تهران، طرح نو.
سریع القلم، محمود (1389) فرهنگ سیاسی ایران، تهران، فروزان روز.
سیونگ یو، دال (1381) فرهنگ سیاسی و توسعه سیاسی؛ مطالعه تطبیقی ایران و کره جنوبی، تهران، خانه سبز.
صبوری، منوچهر (1380) بوروکراسی مدرن ایران، تهران، سخن.
طاهری، ابوالقاسم (1372) حکومتهای محلی و عدم تمرکز، چاپ 2، تهران، قومس.
علی بابایی، غلام رضا (1369) فرهنگ علوم سیاسی، ج 1، تهران، شرکت نشر و پخش ویس.
قوام، عبدالعلی (1371) توسعه سیاسی و تحول اداری، تهران، قومس.
کندال، عصمت شریف وانلی و مصطفی نازدار، ترجمه ابراهیم یونسی (1372) کردها، تهران، روزبهان.
نیامی، علی و یوسف دانش پژوه (1344) سازمانهای محلی تطبیقی، تهران، دانشگاه تهران.
وان برویین سن، مارتین، ترجمه ابراهیم یونسی (1378) جامعه شناسی مردم کرد (آغا، شیخ و دولت)، تهران، پانیذ.
یاسمی، رشید (1369) کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، چاپ 4، تهران، انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکترمحمود افشاریزدی
موفقیت الگوی مردمسالاری دینی در جمهوری اسلامی که مبنای مشروعیت
را قوانین اسلامی در نظر گرفته است،
چالشی جدی برای معرفتشناسی غربی به حساب میآید.
دانیل پایپس -
عضو ارشد شورای امنیت ملی آمریکا- معتقد است:
«امروزه مسلمانان به ایران نگاه میکنند و از آن الگوبرداری میکنند. اگر این تجربه موفق شود،
جسارت مسلمانان کشورهای دیگر بیشتر خواهد شد و این برای ما قابل تحمل نیست.»
آمریکا حداقل در ۱۲ سال اخیر سعی کرده تا با ایجاد جنگ روانی، فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران را در افکار عمومی دنیا طوری منعکس کند که گویی ایران در پی دستیابی به سلاح هستهای است و صلح و امنیت جهانی را تهدید میکند. ساکنان کاخ سفید با این تصویرسازی تاکنون کوشیدهاند که مشکلات بسیاری را در عرصهی بینالمللی برای جمهوری اسلامی ایجاد کنند.
در سالهای اخیر، حجم انبوه ادبیات تولیدشده ضد جمهوری اسلامی -بهویژه در حوزهی انرژی هستهای- به گونهای بوده که بسیاری از مردم و حتی کارشناسان مسائل سیاسی بر این گمانند که مشکل آمریکا و دنیای غرب با ایران تنها به برنامهی هستهای جمهوری اسلامی بازمیگردد. این در حالی است که نگاهی مبنایی به ایدئولوژی حاکم بر دستگاه سیاست خارجی آمریکا نشان میدهد که خصومتورزی واشنگتن با تهران ریشههایی عمیقتر از بهانههای طرحشده در گفتمان ایرانستیزی اندیشمندان غربی دارد.
از همین رو است که حتی پس از توافق ایران و کشورهای ۱+۵ برای پیشبرد «برنامهی اقدام مشترک»، ری تکیه۱ که کارشناس شورای روابط خارجی آمریکا در امور ایران است، طی یادداشتی در روزنامهی واشنگتنپست با اشاره به این نکته که هستهی اصلی اختلاف آمریکا با ایران ایدئولوژیکی است، تصریح کرده که سیاست کنترل تسلیحات برای مهار ایران کافی نیست.۲
جمهوری اسلامی؛ چالشی برای معرفتشناسی غرب
موفقیت الگوی مردمسالاری دینی در جمهوری اسلامی که مبنای مشروعیت را قوانین اسلامی در نظر گرفته است، چالشی جدی برای جهانبینی و معرفتشناسی غربی به حساب میآید. دانیل پایپس -رئیس سابق انستیتو پژوهشهای سیاست خارجی آمریکا و عضو ارشد شورای امنیت ملی آمریکا- معتقد است: «امروزه مسلمانان به ایران نگاه میکنند و از آن الگوبرداری میکنند.۱۰ اگر این تجربه موفق شود، جسارت مسلمانان کشورهای دیگر بیشتر خواهد شد و این برای ما قابل تحمل نیست.»۱۱
واقعیت این است که غرب پس از رنسانس، سعادت را در نفی خداوند از زندگی اجتماعی و عدم حاکمیت قوانین الهی منبعث از وحی در قوانین حکومتی دانست. در حالی که در حکومت اسلامی، راه سعادت فردی و اجتماعی مبتنی بر حاکمیت قوانین الهی و وحی در جامعه است. به عبارت دیگر، حکومتهای برخاسته از فلسفهی اومانیستی غرب و حکومت اسلامی مبتنی بر وحی، دو فلسفهی حکومتی هستند که موفقیت هر یک به معنی نفی دیگری است، زیرا یکی نفی قوانین الهی و وحی را از حکومت و زندگی اجتماعی، تنها راه سعادت محسوب میکند و دیگری حاکمیت قوانین الهی را. بنا بر این استراتژی، نظام سلطهی جهانی برای استحالهی نظام جمهوری اسلامی و شکست تئوری حکومت دینی، امری ریشهای و زیربنایی است، زیرا موفقیت نظام حکومتی مبتنی بر وحی و قوانین الهی زمینههای فروپاشی نظامهای مبتنی بر اومانیسم و اصالت انسان را فراهم میآورد.
برنارد لوئیس، شرقشناس شهیر غربی که تأثیر بیبدیلی در زیرساختهای سیاست خارجی آمریکا دارد، در کتابش به نام «اشتباه از کجاست؟ تأثیر غرب و پاسخ خاورمیانه» تأکید میکند: دو تمدن مسیحی و اسلامی در برخورد به رابطهی میان دولت و دین دارای دو نگاه ماهیتاً متفاوت هستند؛ اسلام دولت خود را نمایندهی خدا در روی زمین میداند، حال آنکه مسیحیت قلمروی کلیسا را از دایرهی نفوذ دولت جدا میسازد. وی در کتاب دیگرش «اسلام و غرب»، اسلام و بهویژه ایران را دشمن غرب معرفی میکند و معتقد است: «آنچه مسلمانان میفهمند، فقط زبان زور است.»
باری بوزان۱۲ در جولای ۱۹۹۱ و به دنبال فروپاشی بلوک غرب، در مقالهای سعی کرد تا تصویر الگوی جدید روابط امنیتی جهان را ترسیم کند که پس از نقل و انتقالات بزرگ سالهای ۱۹۹۰-۱۹۸۹ ظاهر شده بود. بوزان در این مقاله از «برخورد هویتهای تمدنی رقیب» یاد میکند که او آن را «صریحترین رابطهی بین غرب و اسلام» میبیند: «این موضوع، بخشی به خاطر تقابل ارزشهای مذهبی و سکولار، بخشی به خاطر رقابت تاریخی بین اسلام و مسیحیت، بخشی به خاطر حسادت قدرت غربی و بخشی هم به سبب تلخی و تحقیر ناشی از مقایسهی منزجرکننده بین دستاوردهای تمدن غرب و تمدن اسلامی در طول دو قرن است.»۱۳
این نوع نگاه باری بوزان و لوئیس بود که دکترین جنگ تمدنها را در ذهن هانتینگتون مفصلبندی کرد.۱۴ ساموئل هانتینگتون معتقد بود: «پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ در ایران میتواند به عنوان نقطهی آغاز جنگ پنهان تمدنهای غرب و اسلام در نظر گرفته شود.»۱۵
حد توقف غرب کجاست؟
بر خلاف آنچه که تصور میشود، رفتار غرب و بهویژه آمریکاییها در قبال جمهوری اسلامی ایران تحت تأثیر کنشهای ایرانی نیست و از یک استراتژی ثابت بهره میگیرد؛ هرچند که در حوزهی روشی میان دموکراتها و جمهوریخواهان، لیبرالها و محافظهکاران، اروپاییان و آمریکاییها اختلاف نظر وجود دارد.
به بیان دیگر، آمریکاییها به منظور حفظ تسلط سیستمیک خود کمتر به انگارههای رفتاری دیگر بازیگران توجه دارند و با مد نظر قراردادن تجارب تاریخی و فروپاشی قدرتهای بزرگ، عملاً با ذهنیت فلسفی و نظری، روابط آیندهی ایران و آمریکا را مورد تحلیل و واکاوی قرار میدهند. ریچارد پرل -مشاور سابق پنتاگون و طراح اصلی حملهی آمریکا به عراق- میگوید: به نظر من، حکومت فعلی ایران نه میتواند خود را اصلاح کند و نه میخواهد که اصلاح شود. تنها «تغییر رژیم» است که میتواند متضمن نهتنها دموکراسی، که احیای حقوق فردی باشد.
ماتیو مکینس -عضو پیشین پنتاگون- استراتژی و سیاست خارجی ایران را اینگونه توصیف کرده است: «استراتژی قدرت نظامی ایران، از جمله پیگیری توانایی سلاح اتمی امری فرعی است؛ اصل، تلاشهای ایدئولوژیک آنهاست.»
فرانک جی. گافنی -رئیس مرکز سیاست امنیتی- طی مقالهای در روزنامهی واشنگتنپست میگوید: «ایران از زمان انقلاب ۱۹۷۹ تاکنون با کشور ما در حال جنگ بوده است.» او توصیه میکند که آمریکا باید همهی امکانات خود را برای بیثباتکردن ایران و نهایتاً تغییر حکومت ایران به کار گیرد. این اقدامات شامل مواردی است همچون تحریمهایی که از سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز ایران جلوگیری کند، پایینآوردن قیمت نفت، کمککردن به مردم ایران برای سرنگونی حکومت ایران با استفاده از همهی شیوههای آشکار و پنهان و محفوظداشتن گزینهی حملهی نظامی به منزلهی راهبردی قابل استفاده. از نظر گافنی: «ما [آمریکاییها] نباید دچار تخیلات باشیم.»۱۶
توماس دانلی نیز که برای هفتهنامهی «استاندارد» مینویسد، توضیح میدهد که ما مشکل ایران را کاملاً اشتباه متوجه شدهایم و نیاز است که «ماهیت این تضاد را متوجه شویم.» او ادامه میدهد: «ما روی برنامهی هستهای ایران متمرکز شدهایم، در حالی که حکومت ایران به دنبال هدف واقعی است؛ یعنی تعادل قدرت در خلیج فارس و فراتر از آن یعنی خاورمیانه.»۱۷
مایکل آیزنشتات -مدیر برنامهی مطالعات نظامی و امنیتی مؤسسهی واشنگتن- در مقالهی منتشرشده در پایگاه اطلاعرسانی این اندیشکدهی آمریکایی، پس از امضای برنامهی اقدام مشترک مینویسد: «این تصمیم باید به تغییرات عمده در رفتار ایران در خارج مشروط شود. تا زمانی که ایران دست از حمایت از برخی گروهها برنداشته، سیاست بینالمللی باید بر اصل کاهش تحریمها در برابر کاهش زیرساخت هستهای ایران مبتنی باشد.»۱۸
خلاصهی این اظهار نظرها را شاید بتوان در این جملات هنری پرکت -مسئول پیشین میز ایران در وزارت خارجهی آمریکا- جمعبندی کرد که میگوید: «بیایید فرض کنیم که ایرانیان بگویند ما اشتباه کردیم و نیروگاه اتمی نمیخواهیم. این بسیار گران و مشکل است و ما میادین جدید نفتی کشف کردهایم و اصلاً احتیاجی به انرژی اتمی نداریم. ما این پروژه را فعلاً کنار میگذاریم. من به شما اطمینان میدهم که در آن صورت دستور کار این میشود که بله، ایران از تروریسم حمایت میکند. ایران با صلح اعراب و اسرائیل مخالفت میکند. ایران حقوق بشر را نقض میکند.» وی میافزاید: «عدهای هستند که اساساً ضد ایران هستند. این واقعیت است. مسألهی اتمی هماکنون مهمترین و مناسبترین موضوع است، اما بدون آن، مسألهی دیگری مطرح خواهد شد، زیرا هدف اصلی، تغییر رژیم ایران است و مادامی که حکومت اسلامی ایران از خاورمیانه محو نشود، آنها راضی نخواهند بود.»۱۹
مقدّمه
"هرگز با قيام بازي نكنيد، مگر اينكه كاملا آماده باشيد با نتايجي كه عمل شما به بار خواهد آورد روبرو شويد. قيام مانند معادلات جبري مقادير نامعيني اتخاذ مي كند كه ارزش آن هر روز در معرض تغيير قرار دارد." (1)
ماركس و انگلس، انقلاب و ضدانقلاب در آلمان
ناهمگني 1 قومي، ديني و اقتصادي، ويژگي ساختي عموم كشورهاي جهان سوم، به خصوص خاورميانه مي باشد. البته اين داوري، به مفهوم تصديق همساني كشورهاي پيشرفته نيست. به تعبير اوكانر از مجموع 132ملت - كشور موجود (1972) فقط دوازده تاي آن (1/9درصد) به طور قطع از نظر قومي همگن بوده اند. (2) اين نسبت با گذشت زمان تشديد هم گرديده است و در دهه 1990حدود 95درصد از مجموع 180ملت - كشور دنيا از ساخت ناهمگوني برخوردار بوده اند. (3) منتهي نكته قابل تأمل اين است كه در كشورهاي پيشرفته، وجود شكافهاي گوناگون، خاصيت هم افزا ندارند بلكه تمايزهاي موجود، همديگر را تعديل مي كنند، از اين رو پيامد امنيتي مهمي ندارند. در حالي كه جنگ قوميتها و استفاده از خرده فرهنگها و اقليتهاي موجود در جهان سوم به ويژه خاورميانه، فصل مهمي از تاريخ درگيريهاي اين ملتها را نشان مي دهد. واقعيت موجود با فرآيند نوين غلبه گفتمان خودگرداني و با استقلال جويي همه اقوام به جاي استيلاجويي يك قوم، عملا به مسأله اي 2 امنيتي تبديل گرديده و در بسياري مواردتماميت ارضي واحدهاي مختلف سياسي را تهديد مي نمايد.
به هر علت و شرايط، كشور ما نيز كشوري است متشكل از اقوام مختلف كه عناصر و مؤلفه هاي متفاوتي بين آنها و دولت مركزي پيوند يا گسست ايجاد كرده و احساس قومي در ميان طيف وسيعي از جمعيت كشور، كتمان ناپذير است. آنها در خارج از مرزهاي ايران، ايراني هستند ليكن به نظر مي رسد در داخل مرزها به همان اندازه كه ايراني هستند داراي تعلق خاص قومي يا مذهبي هم مي باشند.
تحقيق حاضر به تبيين نسبت امنيت ملي با جمعيت كرد مي پردازد و در صدد پاسخ بدين پرسش اساسي است كه تحقق يك دولت مستقل كرد كه به نحوي امنيت ملي ايران را متأثر مي سازد با چه امكان يا بازدارنده هايي روياروست؟ به عبارت ديگر با توجه به مقدمات پيش گفته و شرايط نوظهور در منطقه خاورميانه، جمهوري اسلامي ايران تا چه اندازه در مقابل يك خيزش از نوع كردي آسيب ناپذير است؟ در پرتو پردازش زمينه مربوط به پرسش اصلي، به سؤالات فرعي ديگري نيز پرداخته مي شود از جمله اينكه جمعيت كرد ايران و ساير كشورهاي منطقه از چه قوت و ضعيفهايي برخوردارند كه تلاشهاي آنان را به طور خودكار، يك مقوله امنيتي جلوه مي دهد؟ آيا مطالعه موردي اين موضع در يك محدوده خاص مثلا ايران امكان ناپذير است يا نه؟ راهكار اساسي ساماندهي اين مسأله امنيتي با توجه به سيطره خوانش (قرائت) و گفتمانهاي جديد امنيت و تحول موضوع و منطقه كلاسيك قدرت كدام است؟
فرضيه هايي كه در مقام پاسخ به پرسش اصلي پيش گفته، به آزمون نهاده مي شوند عبارتند از:
1) احساس خطر امنيتي جمهوري اسلامي ايران از ناحيه مسأله كردستان بيش و پيش از آسيب پذيري داخلي به تهديد خارجي مربوط مي شود. به عبارت روشن تر، اگر خطر امنيتي را مساوي با آسيب پذيري داخلي به اضافه تهديد خارجي بدانيم، موضوع كردستان ايران با تهديد خارجي، ربط وثيق تري دارد تا آسيب پذيري داخلي.
2) تدوام و فرجام منطقي فرضيه اول اين است كه سير تحول نقش آفريني كردهاي ايران، تابعي از وضعيت كردهاي ساكن كشورهاي همسايه يعني تركيه و عراق و يا طرح خواسته هاي قدرتهاي بزرگ و فرامنطقه اي است. در صورت فقدان فرآيند مذكور، عمل جذب، ادغام و تلفيق تمايزهاي موجود از طريق تقويت و تزريق مؤلفه هاي وحدت بخش، با موانع كمتري امكان پذير است.
3) جمهوري اسلامي ايران در مقايسه با ساير كشورهايي كه داراي جمعيت قابل توجهي از كردها هستند، در فرآيند ادغام و توسعه اجتماعي اقوام و خرده فرهنگهاي موجود، به مراتب با مشكلات و موانع كمتري روبروست؛ اين وضعيت بسته به "گفتمان مسلط سياسي" ديگرگونه مي گردد؛ بدين صورت كه اگر شيوه هدايت و تدبير عمومي، "مذهب محور" باشد يا "مليت محور"، درجه افتراق و اشتراك مركز با حاشيه ها (در اين فرضيه مشخصا كردستان) قبض و بسط مي پذيرد.
الف - ضرورت و فوريت شناخت وضعيت گروههاي جمعيتي متمايز
همان گونه كه گفته شد تعداد كشورهايي كه از لحاظ ساخت جمعيتي كاملا همگن هستند، انگشت شمارند. به تعبير هابز بائوم اصولا اداره كشور به وسيله يك قوم نه ميسر است و نه مطلوب؛ (4) از اين رو كندوكاو درباره عوامل ايجاد بحران قومي – ملي و تدوين راهبرد پيشگيري و جلوگيري از تكرار موارد مشابه، ضرورتي است گريزناپذير. به دنبال دستگيري عبدالله اوجالان در كنيا و به دست كماندوهاي تركيه (با همكاري سرويسهاي اطلاعاتي موساد و سيا) موجي از قيام كردها، سراسر دنيا را دربر گرفت. (5) در اين ميان كردهاي ساكن اروپا، سر به شورش برداشته و به سفارتخانه هاي يونان، آمريكا، اسرائيل و تركيه حمله كردند؛ ناآراميهايي هم در تهران و برخي شهرهاي كردنشين ايران نيز رخ داد. مردم اروميه طي يك راهپيمايي خواهان آزادي اوجالان شدند؛ (6) پنج هزار كرد در تهران در مقابل سفارتخانه تركيه و دفتر نمايندگي سازمان ملل، تجمع اعتراض آميزي برگذار كرده و همكاري آمريكا، اسرائيل و تركيه را در دستگيري اوجالان محكوم ساختند. (7) نماينده يكي از شهرهاي كردنشين در مجلس شوراي اسلامي خواستار اعطاي پناهندگي سياسي دولت ايران به اوجالان شد و شدت تظاهرات در سنندج به حدي رسيد كه قضيه با دخالت نيروهاي انتظامي – امنيتي فيصله يافت و نماينده مردم سنندج در مجلس شوراي اسلامي ابراز داشت كه: تظاهرات عادي، يكباره از كنترل خارج شد و عناصر مشكوكي، تجمع آرام را به خشونت كشيد. (8) همچنين نماينده مذكور طي نطقي در مجلس شوراي اسلامي خواهان تجديد نظر وزارت خارجه جمهوري اسلامي در رابطه با تركيه شد و از مردم خواست با تحريم اجناس ساخت تركيه، اعتراض خود را به دولت اين كشور اعلام دارند. (9)
رويدادهاي پنهان و پيداي فوق، گوياي قدرت احساس قومي - سياسي در منطقه و وجود ضريب آسيب پذيري جمهوري اسلامي ايران در اين زمينه است.
بديهي است احتمال دارد همان گونه كه از بروز يك رويداد منفي در وراي مرزها، ابراز ناخرسندي مي شود كه در جاي خود امري غيرقابل پيشگيري است، امكان اين هم وجود دارد كه با پيدايش يك اجتماع رسمي از قوميتي خاص، اين تشكيلات چون مغناطيسي كردهاي منطقه را به گرد خود جمع آورد و ضمن به مشكل انداختن امنيت پايدار منطقه، ساير اقوام موجود را كه چون موزاييكي سراسر ايران را دربر گرفته اند، تحريك نمايد و بدين وسيله تماميت ارضي، كشور، مشكله اي اساسي گردد. (جدول شماره 1و2)با عنايت به ضرورت مذكور، در اين باره به تبيين امكانات و موانع فراروي كردها مي پردازيم.
ب - توزيع كردها در خاورميانه
همان گونه كه در نقشه شماره 3 و 4 ديده مي شود جمعيت چشمگيري از كردها در كشورهايي چون تركيه، عراق، سوريه، ايران، ارمنستان، تركمنستان، آذربايجان، قزاقستان و لبنان زندگي مي كنند. ملاحظه نحوه توزيع كردها در كشورهاي مذكور بلافاصله اين سؤال را مطرح مي سازد كه اگر كردهاي استقلال طلب مستقل شوند امنيت منطقه اي چه مشكلي خواهد يافت؟ چرا كه كردها پس از تركها، عربها و فارسها، چهارمين جمعيت بزرگ منطقه هستند و از آنها همواره زير عنوان "اقليتي ناآرام" ياد شده است. (10) گراهام فولر اذعان دارد كه مسأله كردها بسيار پيچيده است و استقلال آنها پيامدهاي سنگيني دارد چرا كه: (11)
1) يك دولت كرد در عراق بخش اعظم ميدانهاي نفتي اين كشورراتصاحب خواهدكرد.
2) براي تركيه، يك دولت كرد به معناي از دست رفتن تقريبا تمامي قلمرو تركيه جنوبي خواهد بود.
3) دولت كرد اراضي كمتري از ايران خواهد داشت و اين اراضي كه در شمال غرب ايران قرار دارد گرچه پهناور است ولي از نظر اقتصادي، حاشيه اي محسوب مي شود. ليكن آن چه براي ايران مهم جلوه مي كند اين است كه جدايي كردها، ايران را با مسايل ساير اقوام جدايي طلب رويارو مي سازد.
نكته مهمي كه در سرنوشت فعلي كردها دخيل بوده است استقرار آنها در نقطه تلاقي سه حوزه فرهنگي و تمدني آريايي (ايراني)، سامي (عربي) و تركي است. منطقه اي كه به طور مشخص و انبوه محل زندگي كردهاست محل تقاطع رشته كوههاي البرز - زاگراس، توروس، قفقاز و كوهستانهاي حواشي است، هر چند بيشتر كردها در عمق رشته كوههاي زاگرس (در ايران) و توروس(در آناتولي شرقي تركيه) زندگي مي كنند.
در مورد وسعت كل مناطق كردنشين در خاورميانه، اختلاف نظر وجود دارد. قاسملو مساحت تقريبي اين مناطق را 650 / 409 كيلومتر مربع ذكر مي كند و گراهام پژوهشگر غربي،آنرا000/500 كيلومتر مربع مي داند. (12) در مورد جمعيت كردها نيز رقم دقيقي ذكر نشده است ولي جمعيت را مي توان با مشكل و انحراف كمتري نسبت به وسعت مناطق كردنشين خاورميانه برآورد كرد. محققاني چون ليزر 1 و گراهام تعداد كردهايخاورميانه را بيش از 25 ميليون نفر و برخي نخبگان كرد از جمله شخص اوجالان در جريان آخرين گفتگوهايش در ايتاليا، تعداد كردها را حدود 20 ميليون نفر ذكر كرده اند. (13) پژوهشگر ديگري، مجموع كردهاي ساكن تركيه، ايران، عراق، سوريه و جمهوريهاي شوروي سابق را 4/25 ميليون نفر (براي سال 1990)و 1/ 35 ميليون نفر(براي سال 2000) برآورد كرده و به نقل از مهرداد ايزدي پژوهشگر ديگر كردستان، از رشد بالاي جمعيت كردي (حدود 65/3درصد) خبر داده است و اذعان نموده كه با آهنگ فعلي طي دو نسل آتي، احتمال دارد تعداد جمعيت كرد تركيه از تعداد تركهاي اين كشور پيشي بگيرد. (14) سعيده لطفيان نيز در پژوهشي تحت عنوان "جمعيت كرد: از خودمختاري تا همزيستي"20درصدجمعيت عراق، 17 درصدجمعيت تركيه، 9درصد جمعيت ايران و يك درصد جمعيت لبنان را كرد برآورد كرده و جمعيت كرد كشورهاي سوريه و جمهوري آذربايجان را كمتر از 3ميليون نفر ذكر نموده است. حاصل جمع درصدهاي فوق گوياي وجود جمعيت حداقل 24ميليون نفري كرد در كشورهاي تركيه، ايران، سوريه، عراق و جمهوريهاي شوروي سابق است كه در مساحتي متجاوز از 400هزار كيلومتر مربع پراكنده اند. (15)
ابهام و اغتشاشي كه در خصوص وسعت منطقه زندگي و تعداد جمعيت كردها در خاورميانه وجود داشت در مورد زبان و نژاد آنها هم صادق است. برخي پژوهشگران زبان و نژاد كردها را فارسي و آريايي دانسته اند و در اين مسير تا حد زيادي ره به افراط پيموده و نوشته اند: "اگر زبان فارسي به يكباره محو و نابود شود مي توان آن را از روي واژه هاي ايراني خالص كه همان زبان كردي است، دوباره زنده نمود." (16) با اين حال محققان ديگري اين داوري افراطي را تعديل كرده اند. حميد احمدي در اين خصوص مي نويسد:
"زبان كردي عامل مهمي است كه به كردها هويت خاصي مي دهد واز جمله موارد نادري است كه كردها در آن تجربه مشترك دارند. زبان كردي از شعبات فرعي شاخه فارسي زبانهاي ايراني است كه همانند ساير زبانهاي ايراني در افغانستان، بلوچستان و تاجيكستان ريشه هند و اروپايي دارد. علي رغم شباهتهاي زبان كردي به فارسي، ايرانيان فارسي زبان كنوني، كردي را نمي فهمند. يكي از ويژگيهاي زبان كردي، فراواني كلمه هاي پهلوي و پارسي در آن است. به گفته هرودوت، مورخ يوناني، در دوران باستان، كردي و فارسي متقابلا براي گويندگان آنها قابل فهم بود." (17)
از اين رو مي توان گفت كه تعدد گويشها و تأثيرپذيري آنها از محيط اطراف به اضافه دور شدن زبان فارسي كنوني از ريشه پهلوي و اصيل آن وضعيتي را فراهم آورده كه در آن زبان كردي براي فارسي زبانهاي قابل فهم نمي باشد. اين تحول گويشي به اعتقاد مهرداد ايزدي ما را وامي دارد اذعان كنيم كه به جاي يك زبان واحد و سراسري كردي مي توان از زبانهاي كردي ياد نمود. هر چند ممكن است اين قضاوت، برخي ملي گرايان لاييك كرد را ناخشنود سازد. (18) مجددا تأكيد مي شود كه تعدد شعبات زبان كردي و غيرقابل فهم بودن آن براي فارسي زبانها به معني بي ارتباطي زبان كردي با فارسي نيست بلكه به گفته ارانسكي زبانشناس روسي، ناشي از گويشهاي كردي است كه چنان از هم متفاوت اند كه زباني مستقل را تداعي مي كنند و اين تفاوت ناشي از تأثير گويشها در همديگر، استخدام كلمات بيگانه و استفاده از حروف لاتين و عربي - فارسي در سرزمينهاي مختلفي است كه در آنها به كردي تكلم مي شود. (19)
درباب نژاد كردها نيز دو نظريه متمايز وجود دارد. براساس يك ديدگاه اسطوره اي كه در شاهنامه فردوسي هم آمده است، كردها اعقاب جواني هستند كه قرار بود مغزش طعمه ضحاك ماردوش بشود ولي مأمور تغذيه مارها، روزي به جاي مغز يك جوان، مغز گوسفندي را به ضحاك داد و آن جوان به كوهستان پناه برد و كردها اخلاف اين جوان به شمار مي آيند. (20) براساس ديدگاه مدرن كه ابداعي شرق شناسان است، كردها اعقاب مادها هستند كه همراه فارسها و پارتها به داخل فلات ايران كوچ كرده اند. مادها در شمال غرب و غرب )آذربايجان، كردستان و كرمانشاه(، فارسها در جنوب و مركز ايران و پارتها در شرق سرزميني كه بعدها ايران ناميده شد استقرار يافتند و كردها به اتفاق ساير اقوام ايفاگر نقش برجسته اي در تكوين و تدوام حيات امپراتوري ايران به ويژه در مسايل نظامي ايفاگر گشتند.
درگذر زمان و با فروپاشي ايران و عثماني، حدوث جنگهاي گوناگون بين دو امپراتوري مذكور و نهايتا ورود استعمارگران به منطقه، تقسيم بندي كردها صورتي عيني به خود گرفت و كردهاي ساكن هر كدام از كشورهاي منطقه، در وضعيت متفاوتي واقع گرديدند. تلاش براي ايجاد "كردستان بزرگ" متشكل از كردهاي منطقه، تاريخ پرفراز و نشيبي دارد و مبارزات كنوني كردها براي استقلال كه مهمترين آنها "حزب كارگران كرد" (K P.K.) به رهبري عبدالله اوجالان است، پس از قيام شيخ عبدالله در سال 1880، شيخ سعيد در سال 1925 و قاضي محمد در سال 1947، چهارمين نهضت مهم كردي درمنطقه است كه فعاليت خود را از سال 1984 با حمله به يك پايگاه ارتش تركيه آغاز كرد. (21)
اوجالان در آغاز عمليات خويش (1984) ايده تأسيس كشور بزرگ كردستان را در سر داشت ولي در اوايل دهه 1990، وي با ملاحظه موانع منطقه اي، بين المللي، خصوصيات جامعه شناختي و دموكراتيك مناطق كردنشين، با تغيير راهبرد خود خواهان خودمختاري و اعاده حقوق فرهنگي كردها شد. عبدالله اوجالان با تمام رهبران كردي كه تاكنون مبارزه كرده اند تفاوتي عمده داشته و آن اين كه ضمن بهره برداري از شكافهاي موجود بين همسايگان كردها، فريب هيچ حكومت خارجي را نخورده و نسبت خاصي با خاندانهاي متنفذ و فئودال كردستان نداشته و كوشيده است با رهيافتي نوگرايانه، ايده هاي ناسيوناليستي - ماركسيستي خود را صورت تحقق بخشد.
اوجالان بر آن بود تا جمعيت پخش و پراكنده كردها را در سراسر دنيا تحت پرچم واحدي گرد آورد و بدين وسيله به افتراق و جنگهاي طولاني چريكي خاتمه دهد. او در گفتگو با يالچين كوچوك همچون ديگر رهبران انقلابي و چريكهاي مبارز، خود را هنرمندي دانسته كه در پي زيبا كردن زندگي است. او مي گويد: من جنگجوي راه زيبايي و غيرتم. (22) به اعتقاد او سياست بايد در خدمت انسانيت باشد و انسانيت زنده نخواهد شد مگر اين كه سياست با صداقت تلفيق شود، انسانيتي كه او، مبارزه خود را براي نجات آن قلمداد مي كند نه فقط مردم كرد. اوجالان مي گويد كه او در پي آفرينش انسان كرد تازه اي است و اين كار را از زير صفر در تركيه آغاز نموده است؛ چرا كه اين كشور با سياستهاي ضدانساني اش، حقوق دولت و ملت كرد را پايمال كرده است. (23) فعاليتهاي عبدالله اوجالان در خلاء انجام نمي گرفت؛ وي در بستري تلاش خود را آغاز كرد كه موانع خاص خود را داشت. پيش از شناخت اين موانع، ابتدا مسايل و مشكلات مهم كردها را با تأكيد بر جمهوري اسلامي ايران بررسي مي كنيم تا ميزان تأثيرگذاري قيام رهبراني چون عبدالله اوجالان بر امنيت داخلي و منطقه اي تا حدودي شفاف شود.
ج - كردهاي ايران؛ واقعيتهاي منطقه اي و امنيت ملي
كردها بزرگترين اقليت خاورميانه و دومين اقليت ايران هستند. اغلب كردهاي ايران در سه استان كردستان، آذربايجان غربي و كرمانشاه زندگي مي كنند؛ البته در برخي مناطق ديگر از جمله استانهاي لرستان، ايلام، خراسان، گيلان و حتي قزوين، جمعيتي از كردهااسكان دارند كه به اجبار در زمان شاه عباس صفوي از كردستان به اين مناطق كوچ داده شده اند. (24) استان كردستان مهمترين و بزرگترين منطقه كردنشين ايران و با 28817 كيلومتر مربع وسعت، حدود 383 / 364 / 1 نفر جمعيت دارد. ( سرشماري سال 1375 ) برآورد تعداد دقيق كردهاي استانهاي آذربايجان غربي ( با 320 / 496 / 2 نفر جمعيت )، كرمانشاه ( با 596 / 778 / 1 نفر جمعيت )، لرستان ( با 434 / 584 / 1 نفر جميعت ) و ايلام ( با 886 / 487 نفر جمعيت )، بسيار مشكل است. (25) اما مطابق آخرين و كم خطاترين برآوردها، كردها به طوركلي 4 / 5 ميليون نفر جمعيت دارند كه 9 درصد كل جمعيت ايران را دربرمي گيرد. (26) اغلب آنها همان گونه كه گفته شد در استان كردستان سكونت دارند كه با 28817 كيلومتر مربع وسعت، 7/1درصد وسعت ايران را دربر مي گيرد. مساحت استان كردستان حدود ده برابر كشور لوكزامبورگ است اين وسعت مناسب، در كنار پيشينه مبارزاتي آن هر چند هم كه با دخالت عوامل خارجي (عمدتا ماركسيستي) صورت گرفته باشد به اضافه وجهه بين المللي يافتن مسأله كردها، تحركات مختلف را صبغه اي امنيتي مي بخشد.
جمعيت كردستان حدود 1/2درصد كل جمعيت ايران است و تراكم آن 6/43نفر در هر كيلومتر مربع مي باشد و از اين لحاظ در بين 24 استان كشور(منهاي استانهاي تازه تأسيس اردبيل، قم، قزوين و گلستان) مقام دوازدهم را داراست. مركز اين استان شهر سنندج است كه حدود 8/38درصد جمعيت استان در آن شهر سكونت دارند. براساس آخرين تقسيمات كشوري، استان كردستان شامل 12شهر، 8شهرستان، 23بخش و 79دهستان مي باشد و از 383/346/1نفر كل جمعيت استان، 715/705نفر يعني حدود 48درصد شهرنشين و 640668نفر يعني حدود 45 درصد جمعيت استان در مناطق روستايي زندگي مي كنند. (27) در حال حاضر اغلب جمعيت كردستان در 10 شهر و حدود 76 روستا به سر مي برند و با وجود مهاجرتهاي گسترده، رقم جمعيت روستانشين قابل توجه است.
استان كردستان يكي از استانهاي حاصلخيز ايران است، به خصوص كوهستانهاي شمالي اين استان منبع تأمين علوفه و غلات قابل توجهي است. علاوه براين، رودخانه هاي متعددي در استان كردستان جريان دارند و ظرفيت كشاورزي - صنعتي منطقه بسيار مطلوب است. در طول 20سال گذشته، حدود 000/32هكتار از جنگلهاي استان كردستان به مرتع و زمين كشاورزي تبديل شده است. جهاد سازندگي اقدامات چشمگيري را براي جلوگيري از نابودي منابع طبيعي و زيست محيطي استان به عمل آورده ولي عواملي چون امنيت، حمل و نقل و هزينه توليد، همچنان مانع اصلي توسعه استان قلمداد مي شود.
استاندارد زندگي در استان كردستان بنابه دلايل عديده اي پايين است. حدود 4 / 59 درصد جمعيت استان با سواد هستند كه در بين 24 استان كشور مقام بيست و سوم را داراست يعني فقط استان سيستان و بلوچستان است كه با 50 درصد باسواد، بعد از كردستان قرار مي گيرد. ميزان مرگ و مير در اين استان 18 به هزار است كه مقام پنجم را در بين استانهاي كشور داراست. براي هر هزار نفر در اين استان، 19پزشك وجود دارد كه مقام بيست و دوم را در سراسر كشور دارد و براي هر هزار نفر، يك تخت بيمارستان موجود است و از اين لحاظ استان كردستان حائز رتبه پانزدهم است. البته آمار، جامعيت سرشماري و برآوردها ممكن است محل ترديد باشد. (28)
اگر ملت را مجموعه اي تعريف كنيم كه "از لحاظ تاريخ، اصل و نسب ( تبار )، تجمع، ايدئولوژي، زبان، سرزمين و مذهب اشتراك دارند" و اقليت قومي را شامل گروهها و اقوامي بدانيم كه در كشوري به سر مي برند كه دولت آن تحت سلطه قوم ديگري است، (29) كردستان ايران يك منطقه اقليت نشين به شمار مي آيد و در صورت فقدان انسجام داخلي، به راحتي از ناحيه تهديدات خارجي، آسيب پذير مي باشد و حداقل تاريخ نيم قرن اخير شاهد اين مدعاست. توفيق نسبي شوروي سابق در كردستان، قيام سميتقو، تشكيل جمهوري مهاباد، فعاليتهاي احزاب دمكرات كردستان و كومله گوياي اين واقعيت است كه، عنصر اساسي تحريك افكار و گرايشهاي جدايي طلبانه در اين منطقه تلاش قدرتهاي خارجي بوده است و اين تلاش جدايي خواهانه خارجي هنگامي قرين توفيق گرديده كه گفتمان مسلط در مركز، در صدد حذف تمايزهاي ملي - مذهبي موجود بوده و به صورت آمرانه، قصد تسطيح عقيدتي و ملي را داشته است.
بنابراين در چنين شرايطي مؤلفه هاي شكاف خاصيتي هم افزا يافته و نهايتا وحدت ملي را دچار مشكل ساخته است. با همه اين توضيحات، خيزش اقليتها و قيام آنها محدود به بافت قدرت مركز و ميزان هژموني آن نيست بلكه متغيرهاي ديگري نيز در اين زمينه فعال هستند كه به سه مورد آنها اشاره مي شود: (30)
1) ظهور دولت مدرن
نفس پديده دولت مدرن دربردارنده ويژگيهايي طبيعي است كه با ساخت سنتي دولت متفاوت مي نمايد. دولت مدرن بيش و پيش از همه به آمريت همه جانبه مي انديشد؛ رضاشاه دقيقا مجري چنين فرآيندي بود. او براي انحصاري كردن سازوكار و كار بست اجبار، تمام خوانين، ايلات، شاهكهاي محلي و كانونهاي مهم مقاومت در مقابل دولت مدرن رضاخاني را از بين برد و ساختار غير متمركز و ملوك الطوايفي حكومت فروپاشيد.
در ابتداي اين فرآيند، رضاخان دولت محمدشاه را در بلوچستان، اسماعيل آقا شكاك را در خراسان و شيخ خزعل را در خوزستان از بين برد. در زمان مزبور، پادگانهاي جديد، ديوان سالاري مدرن و نظام آموزشي نويني پا گرفت كه نتيجه بلافصل آن خلع سلاح قدرتهاي محلي بود. مجموعه اين جريان موجب تراكم خواسته هاي پايگاههاي پيشين قدرت و نفوذ گرديد و آنها از مؤلفه هاي متمايز كننده نظير قوميت، مذهب، سطح توسعه و غيره چونان ابزاري سياسي براي مقابله با حكومت مركزي استفاده كردند و شكافهاي تاريخي موجود، يكباره چونان دستاويزي سياسي به كار گرفته شدند و با سرنگوني رضاشاه فرصت ظهور يافتند.
2) نخبگان سياسي و فكري
سه گروه اساسي در صبغه سياسي بخشيدن به شكافهاي ديني - ملي زمان رضاشاه فعال بودند كه عبارتند از: (31)
الف) رؤساي ايلات و خوانين كه بر اثر سياستهاي تمركزگرايانه رضاشاه، قدرت خود را از دست داده بودند.
ب) نخبگان تحصيلكرده جديد كه يا از وابستگان رؤساي ايلات بودند و يا به طبقه متوسط غير ايلي تعلق داشتند.
ج) نخبگان غير بومي فارسي زبان كه به منظور تحصيل و تدارك منابع لازم براي مبارزه بر ضد دولت مركزي، به مسايل زباني و مذهبي دست يازيدند؛ مانند تحركات نخبگان غيربومي چپ گرا در استانهاي كردستان و بلوچستان.
3) گفتمان مسلط در نظام بين الملل
قرن بيستم عرصه عمل دو ايدئولوژي مهم بين المللي بوده است، ماركسيسم و ليبراليسم. هر دو ايدئولوژي مذكور در تحقق منويات خود، از شكافها و تمايزهاي قومي بهره برده اند. ماركسيستها بر اين عقيده بوده اند كه با فروپاشي كشورهاي چند مذهبي يا چند زباني، مي توان قطعات جدا شده را بر قطار ماركسيستي سوار نمود و ليبراليستها بي ميل نبوده اند كه دشمنان خود را كه اغلب امپراتوريهاي بزرگ بوده اند، بشكنند و با بقاياي امپراتوريهاي بزرگي چون شوروي، عثماني، اتريش و به چانه زني پردازند. تسري "حقوق اقليتها"ي لنين، ويلسون و يا شعار "حق خلقها در تعيين سرنوشت خود"، عواملي بوده اند كه بر تماميت ارضي كشورهاي چند قوميتي تأثير جدي نهاده اند.
از مجموع آن چه آمد مستفاد مي شود كه نفس تمايز به مثابه يك متغير وابسته، همواره تالي و تابع نيات سياسي بوده كه جانب نخبگان سياسي يا قدرتهاي بين المللي مراد مي شده و امروزه با وجود گسترش ارتباطات و دانش فني به گستره و عمق تمايزها هم بذل توجه مي شود و مي توان گفت به اندازه جهاني شدن مفاهيم و موضوعات، سطح آگاهي و وجدان محلي و منطقه اي هم ارتقاء يافته است. جنگ قوميتها در افغانستان، يوگسلاوي، شوروي سابق و روسيه فعلي نمودهاي عيني اين مدعا به شمار مي آيد.
د - زمينه هاي امكان و امتناع ايجاد دولت مستقل كردستان
امروزه مسأله كردها به سؤالي بين المللي تبديل شده است امري كه طرح آن در ساخت جهاني، حاوي پيامدهاي مثبتي براي كردها مي باشد. اما بين المللي شدن يك مسأله، اين پيامد منفي را هم دارد كه ممكن است راهكار مهار يك بحران مطابق مقتضيات نيروهاي بومي عرضه نشود. تنش بين تركيه و اروپا بر سر مسايلي چون پذيرفته نشدن اين كشور در اتحاد اروپا و موضوع اعدام عبدالله اوجالان نمونه عيني اين پيچيدگي است.
اتحاديه اروپا سالهاست كه تركيه را پشت درهاي كلوپ مسيحي اتحاديه اروپا نگه داشته و عملياتهاي نظامي ارتش تركيه بر ضد كردها، بازده پايين صنايع توليدي تركيه، وجود مجازات اعدام در قانون مجازاتهاي تركيه و مخالفت برخي اعضاي اتحاديه اروپا، از علل آن به شمار مي رود؛ تا اين كه در روزهاي پاياني سال 1999،تركيه طي يك عمليات برق آسا، عبدالله اوجالان را دستگير و در دادگاه عالي تركيه به اعدام محكوم كرد. تركيه مطمئن بود كه ابزار چانه زني مهمي به دست آورده است كه مي تواند اتهام رعايت نكردن حقوق بشر را، بي اثر سازد. در اين باره مذاكرات آشكار و پنهان براي لغو مجازات اعدام در تركيه و موافقت اتحاديه اروپا با نامزدي عضويت تركيه در اين اتحاديه در آخرين نشست سران اروپا در قرن بيستم (اجلاس هلسينكي)، سرنوشت مبارزه كردها را حداقل براي ميان مدت تحت شعاع خود قرار داد. كردها از يك طرف رهبر بزرگ خويش را در دام تركها مي بينند و از طرف ديگر در صورت عضويت تركيه در اتحاديه اروپا، آنها حداكثر مي توانند به بخشي از حقوق فرهنگي شهروندي خود نايل آيند و ايده تشكيل كردستان بزرگ كه اوجالان آن را از تركيه آغاز نموده بود، براي مدتي نه چندان معلوم به تأخير مي افتد. با اين توضيح مي توان زمينه هاي نامساعد براي عينيت يافتن دولت كردي را به شرح زير برشمرد:
1) پراكندگي جغرافيايي كردها
كردهاي منطقه خاورميانه در شعاعي به مساحت بيش از 400هزاركيلومترمربع پخش و پراكنده اند و همين ناهمگوني و قرابت سرزميني، آنها را از داشتن پايگاهي واحد جهت هدايت امور، محروم مي سازد. اوجالان اين معضل را به خوبي شناخته بود و قصدداشت با تحصيل خودمختاري فرهنگي براي كردها، رهاسازي آنها از تركيه را آغاز نمايد. او همچون آدامز و عرفات واقف به اين اصل مهم بود كه كساني كه در جغرافياي طبيعي امروز جايگاهي نداشته باشند جايگاهي در جغرافياي سياسي فردا نخواهند داشت.
براي تكوين و تدوام توفيق آميز حيات يك ملت، صرف وجود قوميت يا علايق مذهبي مشترك كافي نيست و از پيش شرطهاي تعيين كننده پيدايش يك ملت، ارتباط خود به خودي، پيوسته و فزاينده ساكنان يك سرزمين مي باشد كه با گذشت زمان، روحيه ناسيوناليستي آنها تقويت مي گردد و علاقه به سرزمين از ساير علايق گذرا و عَرَضي متمايز مي شود. (32) نگاهي به توزيع جمعيت كرد در منطقه نشان مي دهد كه در كشور تركيه يعني مهمترين پايگاه و سرزمين كردها، آنها فاقد ارتباط مستمر و مستقل با همديگر هستند. كردهاي تركيه اغلب در مناطق و شهرهاي استانبول، دياربكر، جيرزه، سيرناك، ايديل، سيلوپي و به طوركلي در صفحات شرق و جنوب شرقي آناتولي در مرز مشترك با ايران، عراق و سوريه سكونت دارند.
اما ساكنان اين مناطق بسيار محروم بوده و فاقد توان و ظرفيت سياسي قومي براي كسب استقلال هستند. بنابه گزارش فيگارو حدود 40درصد از مردم دياربكر تركيه بيكارند و سطح زندگي آنها 10 تا 15 برابر پايين تر از استانبول و نواحي اطراف آن است. (33) اين ضعف با حملات پي در پي ارتش تركيه تشديد شده است. گفتني است يكي از تدابير ارتش تركيه براي سركوبي كردها، ويران سازي روستاها و مناطقي است كه مبارزان كرد در آن سكونت دارند، ارتش تركيه هشدار داده است هر روستايي كه پايگاه حمله كردها و اعضاي P.K.Kبه ارتش اين كشور قرار گيرد، با خاك يكسان خواهد شد و بر همين اصل، از ابتداي دهه 1990، حدود 4000 آبادي را ويران و خالي از سكنه ساخته است. شاهد ديگري كه براي پراكندگي كردها مي توان به آن استناد كرد، بررسي به عمل آمده در مورد فروش شماره اول يك هفته نامه كردي به نامه "روزنامه" است كه نيمي از آن در خارج از مناطق كردنشين به فروش رفته است. اين امر بيانگر پراكندگي حدود نيمي از جمعيت كردنشين تركيه و يا ادغام اجتماعي اجباري آنها در مناطق ترك نشين است. استانبول بزرگترين شهر كردنشين تركيه محسوب مي شود و حدود 800هزار نفر كرد در آن شهر سكونت دارند. ليكن كردهاي ساكن اين قبيل شهرها "كردنجيب" خوانده مي شوند و داراي تلاش عيني كمتري براي استقلال هستند.
پراكندگي جغرافيايي و فكري كردها در بقيه كشورها نيز وضعيت مشابهي دارد. (34) در ايران نيز [ چنان كه آمد]، كردها در استانهاي كردستان، آذربايجان غربي، كرمانشاه، لرستان، ايلام، خراسان و پراكنده اند. علاوه بر توزيع انساني، آنها از لحاظ بافت مذهبي و توسعه اقتصادي نيز وضع متفاوتي دارند. قدرت اقليت در هر كشوري معمولا به تعداد جمعيت اقليت،مساحت سرزمين، سطح توسعه اقتصادي و سهم اقليت در ثروت ملي بستگي دارد. تعداد جمعيت كردها همچنين سرزمين محل سكونت آنها در ايران و كل منطقه قابل توجه است اما اختلافات ديني، سرزميني و سطح توسعه اقتصادي مانع از انسجام آنها مي شود. به گفته مهرداد ايزدي، كردهاي استانهاي كرمانشاه و خراسان رنگ و جلاي ايراني دارند و در چارچوب دولت مركزي بيشتر قابل درك هستند تا يك فرهنگ پان كردي. (35) ضمن اين كه اغلب كردهاي كردستان سني مذهب اند. اين تمايز مذهبي موجب عنايت و توجه تاريخي كردهاي سني به تحولات مناطق سني نشين و اساسا تركيه گرديده است كه وضعيت آن در سطور فوق بيان شد. به تعبير لردكرزن، اين اختلاف مذهبي بود كه موجب گرايش شيخ عبيدالله به تركان عثماني در مقابل ايران شده بود.(36)
كردهاي عراق نيز وضعيت مشابهي دارند. آنها در شهرهاي مهم و بزرگي چون موصل، سليمانيه، اربيل، دهوك، عقره، زاخو و كركوك سكونت دارند و به طوركلي 18درصد جمعيت عراق را به خود اختصاص داده اند. منطقه زندگي كردهاي عراق از لحاظ آب و هوايي منطقه اي كوهستاني و معتدل است و درآمدهاي گمركي (سالانه دو ميليارد دلار)، واقع شدن در مسير عبود خطوط لوله نفت و گاز و عبور يك سوم از رودخانه هاي دجله ( 1851كيلومتر) و فرات ( 2696كيلومتر) اهميت و اعتبار استراتژيكي به آنها بخشيده است. اما آن چه مجموعه اين امتيازها را بي اثر ساخته است همانا اختلافات دروني و گرايشهاي درون ستيزانه است كه به صورت آگاهانه، سنجيده و ناسنجيده صورت مي گيرد. (37)
2) اختلافات دروني و فقدان انسجام سياسي
با وجود اشتراك اغلب كردهاي منطقه در نژاد، زبان و وضعيت نامساعد اقتصادي، انواع اختلافات قبيله اي و شخصي، وحدت پايدار آنها را به شدت آسيب پذير ساخته است. به اعتقاد مايكل كالينزدان.
"كردها طايفه هايي سخت كوش و مبارزند؛ آنها رزمندگان خود را پيش مرگها مي نامند. وجود يك چنين خصيصه هايي، حالتهاي نيمه فئودالي در ميان قبايل كردي به وجود مي آورد كه در مجموع باعث كاهش ميزان وفاداري و حتي قطع آن در جوامع بزرگتر مي شود. وجود برخي خصيصه هاي فرهنگي و نيز اختلافات موجود در بينشهاي سياسي ميان گروههاي مختلف، باعث حمايت دولتهاي موجود از گروههاي مقابل مي شود و رهبران كردها اغلب بازيچه اي بيش نيستند. حتي در منطقه اي كه در حال حاضر مورد حمايت غرب قرار دارد، معجوني از عوامل نژادي، مذهبي، قبيله اي، فئودالي و اختلافات منطقه اي باعث ايجاد اختلاف در ميان گروههاي متعدد شده و آتش جنگ داخلي را پيوسته شعله ور نگه مي دارد." (38)
اختلافات موجود بين حزب كارگران كردستان( (P.K.Kو حزب دمكرات كردستان عراق به رهبري بارزاني، تنش بين حزب دمكرات كردستان ايران و حزب دمكرات كردستان عراق، جنگهاي طولاني حزب دمكرات كردستان عراق با اتحاديه ميهني كردستان عراق، همكاري فعالانه بين شاه سابق ايران و جلال طالباني بر ضد رژيم صدام و بعدها تكرار همين همكاري بين سوريه و جلال طالباني در برابر صدام پس از توافق ايران - عراق در قرارداد 1975 الجزاير، و همگي حاكي از شكاف عميق بين گروههاي كردي است كه رهبري حدود 25 ميليوني كرد خاورميانه را عهده دار هستند.
برخي از اين تعارضها زاده اختلافات شخصي و قبيله اي بوده و بخش مهم ديگر به مديريت بازي قدرتهاي خارجي مربوط مي شود كه از گروههاي مختلف كرد، چونان ابزار چانه زني براي كسب امتياز و موقعيت بهره مي برند. در حال حاضر هم آن چه اوجالان را به چهره اي افسانه اي تبديل ساخته است، نداشتن ارتباط عملي با دولتهاي خارجي است. اوجالان با زيركي خاصي همواره مراقب بوده است كه مورد معامله قرار نگيرد. او كوشيده است ضمن استفاده از فرصتهاي مؤثر موجود، دست نشانده مطلق هيچ دولتي نباشد.
3) متغير نيروهاي خارجي
كردهاي ساكن در كشورهاي تركيه، عراق، سوريه و ايران همواره به مثابه "اقليت ناامن" قلمداد شده اند. از بين چهار كشور مذكور، جمهوري اسلامي ايران با مسأله كردستان مشكلات كمتري داشته است چرا كه كردها اساسا خود را آريايي و فارسي زبان مي دانند و در تحقق راهبردهاي ملي ايران، مشاركت جدي داشته اند. چنين وضعي قطعا با شيوه برخورد دولتهاي مختلف تركيه و عراق با كردها متفاوت است. ليكن ايران نيز پس از جنگ جهاني دوم تجربه هاي ناخوشايندي از مسأله كردستان در حافظه خود دارد و همواره از كنشهاي بيگانگان در مناطق كردنشين منطقه متأثر بوده است؛ حجم و عمق اين تأثر ناشي از نيات متفاوت و بعضا متعارضي است كه قدرتهاي خارجي پيگيري مي كنند. (39)
از آن جا كه پيدايش كشور مستقلي به نام "كردستان" با امنيت ملي و تماميت ارضي چهار كشور مهم منطقه يعني ايران، تركيه، عراق و سوريه تباين دارد هر گاه كه دامنه عمل كردها گسترش يافته و عمق پيدا كرده است چهار كشور مذكور همگرايي راهبردي پيشه كرده اند كه ناشي از پيچيدگي مسأله كردستان است. در حال حاضر گفته مي شود اسرائيل در پي اسكان بخشي از آوارگان فلسطيني در شمال عراق است، تركيه با استفاده از موقعيت فراهم آمده از ضعف عراق، كشورهاي عربي و همنوايي آمريكا سياست منسجمي را براي كشف و خلق تركهاي ساكن عراق و تركانيزه كردن شمال عراق در دست انجام دارد. (40)
و اروپاييها نيز از اصل خودگرداني كردها حمايت مي كنند. آمريكا در حال حاضر در انديشه ايجاد بديل متناسب عربي - كردي براي عراق پس از صدام است. هر كدام از كشورهاي سوريه، ارمنستان و يونان با فعال ساختن كردهاي مخالف تركيه هدفهاي خاصي را دنبال مي كنند. سوريه از همسويي راهبردي اسرائيل با تركيه در تنگناي بي سابقه اي قرار گرفته است و مي خواهد از خطر اين هم پيماني بسيار مهم بكاهد، به ويژه كه مذاكرات سازش بر سر اراضي اشغالي سوريه، اساسا وابسته به ميزان قدرت و نفوذ پايدار طرفين مذاكره است. ارمنستان با بسيج حدود 30هزار تن از كردهاي ساكن اين كشور و حمايت از پ.ك.ك بر آنست تا قدري از آلام ارمنيها را بكاهد كه از زمان كشتار ارمنيها به دست آتاتورك در 23آوريل 1915و اخيرا حمايت نزديك تركيه از جمهوري آذربايجان در قره باغ به شدت خشمگين هستند؛ مشي يونان هم جلوگيري از گسترش منطقه تحت نفوذ تركيه در قبرس و ممانعت از عضويت تركيه در اتحاديه اروپاست. يونان در آخرين روزهاي سال 1999در شرايطي به نامزدي عضويت تركيه در اتحاديه اروپا رضايت داد كه اين كشور (تركيه) به يمن بهره برداري از نفوذ اطلاعاتي - اقتصادي اسرائيليها در منطقه و جهان، پ.ك.ك را تا حدزيادي مهار كرده است و با تقويت احتمال عضويت تركيه در اتحاديه اروپا، تأسيس دولتي به نام كردستان براي مدت زمان بلندي معلق مي شود و در چنين شرايطي كردها، حداكثر خواهند توانست از حقوق متعارف فرهنگي برخوردار باشند.
4) موقعيت برتر تركيه پس از جنگ سرد در منطقه
به اعتقاد اسماعيل جم، وزير خارجه تركيه، اين كشور نيرومندترين نيروهاي مسلح منطقه، ديرين ترين دمكراسي، پوياترين اقتصاد منطقه و شانزدهمين اقتصاد بزرگ دنيا را داراست. طبيعي است كه در بين كشورهاي منطقه، كردهاي تركيه داراي قدرت، وسعت و جمعيت بيشتري هستند و ضعف دولت تركيه مي تواند فرآيند تشكيل يك دولت مستقل كردي را تسريع كند به خصوص كه اروپاييان از بسط نفوذ و عملياتهاي مخفيانه آمريكا در منطقه ناخشنودند. اما داوري اسماعيل جم هر چند اغراق آميز است ولي رگه هايي از واقعيت را نيز در بطن خود دارد. تركيه به يمن بهره برداري و برخورداري از منابع عظيم آبي كه در عراق و سوريه امتداد مي يابد، عضويت در ناتو )تركيه بزرگترين ارتش ناتو پس از آمريكاست(، عقد پيمان نظامي - امنيتي با اسرائيل، نامزدي براي عضويت در اتحاديه اروپا، درآمدهاي چشمگير از گردشگري، درآمدهاي ترانزيتي )تنگه هاي بسفر و داردانل و خطوط انتقال انرژي( و مشاركت در پروژه هاي متعدد جمهوري آذربايجان و جمهوريهاي آسياي مركزي توانسته است قوي ترين تشكل كردها در جهان يعني حزب كارگران كردستان( (P.K.Kرا منزوي سازد. شايد اگر تركيه قادر به مهار جدايي طالبان كرد نمي شد، امنيت منطقه به شكل ديگري رقم مي خورد. (41)
البته اذعان بدين مطلب به مفهوم تصديق اقدامات وحشيانه تركيه در مورد كردها نيست بلكه اعتراف به اين واقعيت است كه ديپلماسي فعال و كارآمد آنكارا در دهه 1990، ايده تأسيس "كردستان مستقل" را با معضل جدي مواجه ساخته است.
نتيجه گيري
تحقيق حاضر با اين پرسش آغاز شد كه زمينه هاي مساعد و نامساعد پيدايش دولت مستقل كردستان كدامند و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران، چگونه از چنين شرايطي تأثير مي پذيرد؟ در پاسخ بدين پرسش، زمينه هاي سه گانه، مورد پردازش اجمالي قرار گرفت و از عواملي چون پراكندگي و تنوع كردها در منطقه، اختلافات و كشمكشهاي داخلي، بازيگرداني قدرتهاي خارجي و قدرت ديپلماتيك مهمترين دشمن كردها يعني تركيه به منزله زمينه هاي بازدارنده استقلال كردها نام برده شد. تا آن جا كه به جمهوري اسلامي ايران مربوط مي شود، و اين استنتاج حاصل مي گردد كه ايران از دو وجه افتراق مهم در خصوص مسأله كردستان برخوردار است كه عبارتند از تمايز مذهبي و پيشينه مبارزه استقلال طلبانه در كردستان، با اين توضيح كه شكاف مذهبي موجود نيست و اين امر به خودي خود امري خطرزاست. همچنين تعارض بين دولت مركزي و برخي گروههاي كرد، پيشينه قابل توجهي دارد و در برخي موارد اين تعارض حتي تا مرز تشكيل جمهوري مستقل هم پيش رفته است. اين استقلال هر چند كه صوري و با كمك خارجي بوده اما به هر حال وجود داشته است. اين دو واقعيت گوياي حقيقت مهمتري است و آن اين كه با تحول تركيب قدرت در منطقه، تلفيق و جذب منطقي كردستان، ضرورتي اجتناب ناپذير است. با گسترش مرزهاي ناتو و اتحاديه اروپا به كناره هاي غربي و شمالي ايران، اقليتهاي قومي و ديني ممكن است به آساني دستاويز سياسي قرار گيرند. اين امر به صورت رسمي در مورد آذربايجان ايران جريان دارد و كنگره سالانه استقلال آذربايجان به صورت مرتب برگزار مي شود و كارت دعوت اين گردهمايي را سفارتخانه هاي باكو توزيع مي كنند.
در خصوص كردستان نيز، با اين كه مشكلات ايران براي تداوم انسجام و وحدت ملي نسبت به ساير همسايگان كمتر است و كاهش فعاليت استقلال طلبانه حزب كارگران كردستان در تركيه از حجم اين مشكل كاسته است، ليكن شاخصهاي توسعه در استان كردستان، مناسب نيست و تداوم اين وضع مي تواند قوام و ثبات مرزهاي غربي را در مقابل تحريك خارجي (متغير مستقل اين تحقيق)، متأثر و متزلزل سازد. هم اكنون مدار تهديد نويني در محيط امنيت جمهوري اسلامي ايران شكل مي گيرد كه شامل بخشي از شمال عراق، بخشي از جنوب شرقي تركيه، بخشي از ارمنستان و جمهوري آذربايجان و بخشي از شمال غربي ايران مي باشد. اين مدار حاوي تركيب پيچيده اي از مسايل امنيتي، فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي است كه در قرن آينده همچون كانون بحران، منشأ بسياري از رخدادهاي امنيتي، سياسي و نظامي خواهد بود.
تبعات همسويي راهبردي اسرائيل - تركيه، سرنوشت صلح خاورميانه، ثبات يا بي ثباتي عراق و تحولات داخل ايران هر كدام در حكم يك متغير، امنيت ملي ايران را متأثر خواهند ساخت. در چنين شرايط مهم و بحران انگيزي، عنايت به معيشت و سرنوشت اقليتهاي مذهبي و قومي، نيازمند تدقيق علمي و سياستگذاري مبتني بر شناخت مقدورات و محدوديتهاست. چرا كه به نظر مي رسد همسايگان آتي ايران، وضع فعلي را نخواهند داشت و هر كدام از آنها عضو يا متحد قدرتهاي معارض ايران خواهند بود و از كوچكترين آسيب پذيري امنيتي ايران، بيشترين بهره را خواهند برد.
يادداشتها
(1) نيك منش، بيژن (ويراستار)، گذشته چراغ راه آينده است، پژوهشي از گروه جامي، تهران، انتشارات توس، 1371،ص 499.
(2) ميسيون، ديويد. تي، "قوميت و سياست"، ترجمه پژوهشكده مطالعات راهبردي، فصنامه مطالعات راهبردي، پيش شماره اول، (بهار 1377)،ص 128.
(3) Lotfian, Saideh, "The Kurdish People: From Confrontation to Coexistence", Arab-Iranian Relation's, Edited by Khair el din Hasseb, (Beirut: Center for Arab unity Studies, 1998) P. 323.
(4) Ibid.
(5) (هفته نامه) ترجمان سياسي، سال چهاردهم، 18/12/1377، ص 21.
(6) (روزنامه) همشهري،29/11/1377.
(7) (روزنامه) همشهري،1/12/1377.
(8) در اسفندماه 1377، تظاهرات آرام مردم كردستان در اعتراض به دستگيري اوجالان، يكباره با انفجار و شليك همراه شد. گفته مي شود كه عناصر نفوذي منافقين دراين انفجارها دست داشته اند.
(9) (روزنامه) ابرار،2/12/1377.
(10) گانتر، مايكل، عامل كردي در سياست خاورميانه، علي كرمي، تهران، انتشارات مركز مطالعات استراتژيك خاورميانه، (شهريور 1372)،به نقل از:
Gunter, Michael, "The Kurdish Factor in Middle Eastern Politics", The International Journal of Kurdish Studies, Vol 8, No. 1-2, 1995.
(11) فولر، گراهام، قبله عالم: ژئوپليتيك ايران، عباس مخبر، تهران، انتشارات مركز، 1373، ص 51.
(12) احمدي، حميد، قوميت و قوم گرايي در ايران، تهران، نشر ني، 1378، ص 78.
(13) كوچوك، يالچين، خاطرات و انديشه هاي عبدالله اوجالان، محمد رئوف مرادي، تهران، انتشارات حميرا، 1378، ص 12.
(14) همانجا، ص 25.
(15) "The Kurdish People", op.cit.
(16) كندال، عصمت شريف وانلي و مصطفي نازدار، كردها، ابراهيم يونسي، تهران، انتشارات روزبهان، 1370، ص 9.
(17) قوميت و قوم گرايي در ايران، پيشين، ص 81.
(18) همان جا، ص81، به نقل از:
Izady, Mehrdad, "A Kurdish Lingua Franca?", Kurdish Times, II. no. 2 (Summe, 1998)
(19) براي اطلاع بيشتر از ريشه ها و شاخه هاي زبان كردي رجوع كنيد به: سنندجي، ميرزا شكرالله، كردستان، تهران، انتشارات اميركبير، 1366.
(20) قوميت و قوم گرايي در ايران،پيشين، ص 83.همچنين رجوع كنيد به: امين زكي، محمد، تحقيقي تاريخي درباره كرد و كردستان، (ترجمه و توضيح) حبيب الله تاباني، تبريز، انتشارات آيدين،1377، صص 67-49.
(21) تبيين مبسوط تاريخ قيام مبارزان كرد در منبع زير آمده است:
- نيكيستين، واسيلي، كرد و كردستان؛ بررسي از ديدگاه سياسي، جامعه شناسي و تاريخي، تهران، انتشارات كانون فرهنگي درايت، 1378.
- كوچيرا، كريس، جنبش ملي كرد، ابراهيم يونسي، تهران، انتشارات نگاه، 1377.
(22) خاطرات و انديشه هاي عبدالله اوجالان، پيشين، صص 96-95.
(23) همان جا، ص 245.
(24) در عالم آراي نادري آمده است كه شاه عباس صفوي قريب به 30هزار خانوار از كردها را كوچانيده و روانه خراسان نموده است. همچنين بارتولد در جغرافياي تاريخي ايران آورده است: شاه عباس براي صيانت مملكت از تاخت و تاز تراكمه و ازبكان تصميم بدان گرفت كه افراد جنگجو را از ولايت غربي بدين سامان كوچ دهد. رجوع كنيد به:
- نيك خلق، علي اكبر، جامعه شناسي عشاير ايران، تهران، انتشارات چاپخش، 1377، ص 88.
(25) مركز آمار ايران، سالنامه آماري كشور(1378)تهران، انتشارات سازمان برنامه و بودجه،1378، صص 9و 57.
(26) "The Kurdish People", op.cit.
(27) سالنامه آماري كشور (1378)،منبع شماره 25.
(28) "The Kurdish People", op.cit.
(29) بشيريه، حسين، جامعه شناسي سياسي، پيشين، ص 280.
(30) مطالب اين قسمت حاصل مصاحبه با دكتر حميد احمدي مي باشد. بدين وسيله از حسن همكاري ايشان سپاسگزاري مي كنم.
(31) قوميت و قوم گرايي در ايران، پيشين، صص 239-237
(32) ابوالمحمد، عبدالحميد، مباني سياست، تهران، انتشارات توس، بي تا، ص 288.
(33) (هفته نامه) ترجمان سياسي، سال چهارم، شماره چهاردهم، ص 12.
(34) براساس يك منبع، از كل جمعيت كشورهاي تركيه، عراق، ايران و سوريه به ترتيب 20درصد، 20-15درصد، 7درصد و 6درصد كرد آنها كرد هستند به نقل از:
- "A Kurdish Lindqua Franca", The Kurds: A Concise Hand Book, Washington, Cran Russak,1992, p. 208.
(35) قوميت و قوم گرايي در ايران، پيشين، ص 78.به نقل از:
- "A Kurdish Lindqua Franca", op.cit, p. 208.
(36) كاتم، ريچارد، ناسيوناليسم در ايران، احمد تدين، تهران، انتشارات كوير، 1371، ص 74.
(37) ديده بانان صهيونيست ها در شمال عراق؛ پژوهشي درباره فعاليت هاي پنهاني عوامل موساد در كردستان عراق، بولتن صدا و سيما، اسفند1376، ص 1.
(38) كالينز دان، مايكل، "مسأله كردها؛ كالبدشناسي يك بحران"، ديدگاه ها و تحليلها، شماره 99 (اسفند 1374)،ص 14.همچنين رجوع كنيد به: بروبين سن، مارتين وان، جامعه شناسي مردم كرد، ابراهيم يونسي، تهران، نشر پانيذ، 1378.
(39) براي اطلاع بيشتر از نقش منافع نامتقارن و متفاوت قدرتهاي خارجي در تطويل اختلافات منطقه اي رجوع كنيد به:
- سريع القلم، محمود، نظام بين الملل و مسأله صحراي عربي، تهران، انتشارات دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 13، ص 158.
(40) رئوف، عادل، "سياست تركيه در قبال شمال عراق پس از جنگ دوم خليج فارس"، فصلنامه خاورميانه، (بهار 1377)ص 219.
(41) براي اطلاع بيشتر از نقش و نفوذ نوين تركيه پس از فروپاشي شوروي رجوع كنيد به:
- انصاري، جواد، تركيه در جستجوي نقشي تازه در منطقه، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1373، ص 23.
**************
قدير نصري مشكيني
دانشجوي دكتري علوم سياسي در دانشگاه تربيت مدرس
معاون پژوهشي پژوهشكده مطالعات راهبردي
فصلنامه مطالعات راهبردي
شماره5و6پاييزوزمستان 1378
جمهوری آذربایجان و ژئوپلیتیک شیعی
چندی است که موضوع هلال شیعه و جلوگیری از شکلگیری آن به یکی از اولویتهای اصلی امریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی تبدیل شده است. صرفهنظر از بودگی و امکان تحقق این مسئله، آمریکا و اسراییل با ابراز نگرانی بیش از پیش از خطر اتحاد شیعیان و بهانه کردن این موضوع، سعی در همراه کردن سایر کشورها برای تأمین منافع توسعهطلبانة خود دارند. در این میان جمهوری آذربایجان به سبب جایگاه خاص آن در ژئوپلیتیک شیعه، یکی از اهداف اصلی امریکا، اسرائیل و برخی دول عربی برای نفوذگذاری در آن و ممانعت از افزایش پیوستگیهای این کشور با دیگر جغرافیاهای شیعه بوده، به نحوی که در برخی تحلیلها بعد از عراق از جمهوری آذربایجان به عنوان دومین هدف اولویتدار در این زمینه یاد میشود.
جمهوری آذربایجان با دارا بودن 97 درصد جمعیت مسلمان- که از این میزان بیش از 70 درصد دارای مذهب شیعه هستند- از دیرباز ودر پیوند با مناطق آذری نشین شمال غرب ایران پایگاه مهمی برای مذهب شیعه محسوب میشد. با جدایی این سرزمین از خاک اصلی کشور ایران در دوران قاجار، در ابتدا مردم این مناطق تحت فشار سیاستهای ضد اسلامی و مسیحی روسیه تزاری بودند.آزارواذیت شیعیان به ویژه روحانیون در آن زمان از برگ های سیاه تاریخ امپراتوری تزار روس شمرده میشود. مقاومتهای مردم در سرزمین آذربایجان و نیز تغییر سیاست امپراتوری تزار در برههای از تاریخ - که به سبب رویارویی با امپراتوری عثمانی سنی مذهب، تزارها دست از سرکوب مذهبی شیعیان آذری برداشتند – به پایداری مذهب شیعه منجر شد تا این که دومین ضربه به مذهب شیعه در دوران سلطه نظام کمونیستی وارد شد، ضربهای که شدیدتر و عمیقتر از جنایات تزار ها بود.
در مدت بیش از 70 سال حاکمیت ایدئولوژی کمونیسم، نسلی در آذربایجان و سایر نقاط اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمدند که تا حدود زیادی با دین و مذهب بیگانه بودند. پس از فروپاشی شوروی، به رغم اشتیاق همراه با حس نوستالژیک قویِ مردم جمهوری آذربایجان نسبت به احیاء ارزشهای دینی مذهب تشیع و پیوند عاطفی با ایران، وقوع جنگ قره باغ و نفوذ غرب دراین کشور، مانع از این شد کهاین علاقه وافر توده مردم به مثابه فرصتی طلایی، زمینه ساز توسعه مناسبات و پیوند با ایران شود و در این میان شیعهگری آذربایجان از کانون سیاسی – اجتماعی شیعهگری دور ماند وتلاشهای صورت گرفته در این زمینه بسیار اندک بود و نتیجه لازم را در پی نداشت.
پویایی و عدم پویایی شیعی در آذربایجان
در سالهای اخیر که به رغم تلاشهای صورت گرفته، مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان نتوانسته شکل واقعی خود را یافته و به حد مورد انتظار برسد، سیاستهای ضددینی دولت جمهوری آذربایجان که به نوعی بازتاب سرخوردگیهای سیاستمداران آذری از جهان اسلام وامید بستن غیرواقعی به جهان سکولار غرب است، فشار زیادی بر مذهب شیعه در این کشور وارد کرده است. در کنار رواج اندیشه سیاسی سکولار که منشاء آن از مناسبات گسترده آذربایجان با غرب و کشور ترکیه است، نوعی گرایش به سمت کشورهای سنی مذهب (مانند اردن ، عربستان، پاکستان و امارات متحده عربی) نیز در سیاست خارجی جمهوری آذربایجان مشاهده میشود. مشخصه دیگر این کشورها علاوه بر سنی مذهب بودن همسویی سیاستهای آنها با غرب و آمریکاست.
هر چند جمهوری آذربایجان در کنار این مناسبات با ایران و کشورهایی که هم راستایی در سیاستهای منطقهای با ایران دارند (مانند ترکیه و سوریه) نیز روابط در خور توجهی دارد، ولی مسالهاینجا است که توسعه روابط باکو با کشورهای مسلمان سنی مذهب در کنار حمایتهای آمریکا از این مناسبات و نیز نزدیکی باکو وتل آویو، این فرض را تقویت میکند که غرب، اسراییل و جهان اسلام سنی به دنبال نفوذ وایجاد پایگاه سیاسی- اجتماعی در منطقه شیعی واستراتژیک قفقاز هستند.
آنچه مسلم است، این که دنیای غرب به ویژه آمریکا و اسراییل از اسلام شیعی به سبب نگرشهای راهبردی در ایران و لبنان و نیز تحرکات نوپای شیعی در عراق به مراتب بیشتر از اسلام سنی هراس دارند. دنیای سنی یا مانند مصر، اردن، عربستان و امارات متحده در سازگاری با سیاستهای آمریکا و نوعی همراهی غیرمستقیم با اسراییل هستند ویا مانند ترکیه کنونی به دنبال قرائت جدید و میانهرو از اسلام سیاسی هستند که در عین داشتن مشی مستقل از غرب، در محورهای مهمی نه تنها تضادی با برنامههای غرب ندارد، بلکه سبب تعدیل گرایشهای افراطی اسلامی نیز میشود. از این رو طبیعی است که آمریکا و اسراییل به تقویت نظامهای سیاسی سنی محور در دنیای اسلام بپردازد و حتی از این طریق سعی در تضعیف دولتها و گروههای شیعی داشته باشند.
اما آنچه آمریکا و اسراییل را بیش از پیش نگران میکند، همگرایی نظامهای شیعی و سنی در منطقه است که محافل غربی و برخی دول عربی با پیش کشیدن خطر هلال شیعی، سعی در مقابله با آن دارند و افزون بر تقویت گرایشهای ضدشیعی در جهان سنی، به انشقاق در جغرافیای سیاسی شیعه نیز دست مییازند. در این میان جمهوری آذربایجان به سبب جایگاه خاص در ژئوپلیتیک شیعی همواره مدنظر این دو کشور است. جمهوری آذربایجان به سبب همجواری با ایران و روسیه، موقعیت مکانی ممتاز در کرانه دریای خزر و ذخایر غنی هیدروکربن هدف خوبی برای واشنگتن وتلآویو محسوب میشود. شاید بتوان گفت؛ آذربایجان بعد از عراق دومین هدف اولویتدار غرب در این زمینه است. برخی از محورهای برنامه آمریکا و همپیمانانش برای مقابله با تکمیل خانههای پازل زئوپلیتیک شیعی که جمهوری آذربایجان قطعه مهمی در این زمینه به شمار میرود، عبارتند از:
- رواج ایران هراسی و بیم ازحاکمیت اسلام سیاسی و دولت دینی در منطقه
- ترویج اختلافات قومی ونژادی بین شیعیان کشورهای مختلف و زمینهسازی شکل گیری هویتهای شیعی قوممدار و ظهور مفاهیمی چون شیعه فارس، شیعه ترک و شیعه عرب در امت شیعی
- ترویج نظام سیاسی سکولار در کشورهای شیعی
- انجام فعالیتهای مسیونری برای تضعیف باورهای اسلامی جوامع شیعی توسط نهادهای غیردولتی غربی نظیر بنیاد سوروس و... که اغلب با پوشش فعالیتهای آموزشی در زمینههای حرفهای و علمی صورت میگیرد.
- تاثیر کشورهای سنی مذهب که برخی نظیر کشورهای عربی در پی نفوذ مذهبی در این کشور هستند.
با اوصاف گفته شده، در شرایط کنونی شیعهگری در جمهوری آذربایجان - که به رغم بسترهای مناسب نتوانسته گفتمان غالب در سیاست و جامعهاین کشور درآید – از سوی عوامل زیر تحت فشار است:
- نظام سیاسی غیر دینی وتوتالیتر در کشور که محدودیتهای زیادی برای آزادی های دینی جامعهایجاد میکند.
- وجود یک الگوی پذیرفته شده خارجی به نام جامعه ترکیه که مروج لاییسم – کمالیسم از یک سو و اسلامگرایی میانهرو مبتنی بر آموزههای مذهب تسنن از سوی دیگر است. در این زمینه گفتنی است که اسلامگرایی و شیعهگری در ترکیه هیچگاه به هم پیوند نخوردهاند. شیعیان ترکیه (علویان) عمدتا" طرفدار لاییسم هستند و دین باوری آن ها بیشتر شکل و شمایل طریقتگرایی دارد. هرچند رویکردهای گشایش محور در دولت کنونی ترکیه باعث همگرایی شیعه وسنی در جامعه میشود، ولی تا تحقق این امر فاصله زیادی هست.
- تاثیر فرهنگی غرب که به جهت ضعف ساختارهای اجتماعی به جای مانده از تسلط کمونیسم، کارکرد اساسی در هویت بخشی نوین جامعه اذربایجان دارد.
- سوء تفاهمات روزافزون و حل نشده با ایران که در حال تبدیل به یک جریان ریشهدار اجتماعی – مدنی است و در صورت ادامهاین روند، آذری های آن سوی ارس با ایران به منزله کانون اصلی شیعهگری روز به روز بیگانه تر خواهند گشت.
ارزیابی و نتیجهگیری
ژئوپلیتیک شیعی را با گستره جغرافیایی از پاکستان تا دریای مدیترانه و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس، میتوان ژئوپلیتیک نوظهور و ممتاز قرن 21 نامید که سبب ایجاد تحولات بنیادین در ترتیبات برخی مناطق جهان به ویژه خاورمیانه، قفقازجنوبی و مدیترانه خواهد شد. این تحولات فرصتهای زیادی را پیش روی بازیگران منطقهای قرار می دهد که جمهوری اسلامی ایران در صورت استفاده صحیح و به موقع از این فرصتها، میتواند بزرگترین برندهاین دگرگونیها باشد. اما جمهوری آذربایجان که یکی از پتانسیلهای اصلی برای شکل گیری ژئوپلیتیک شیعی است، با ادامه روند کنونی به جای همافزایی و تقویت جهان شیعی به عاملی در جهت تضعیف جریان همگرایی اسلامی- شیعی و منطقهای تبدیل خواهد شد. در این میان مناقشه قرهباغ به عنوان کلید اصلی تصمیمات استراتژیک مقامات باکو تلقی میشود و آمریکاییها دقیقا" با استفاده از همین کلید به پیریزی همپیمانی- که خودشان آن را استراتژیک مینامند - دست زدهاند و اکنون که با توخالی درآمدن وعدههای غربی و برآورده نشدن انتظار آذری ها از دنیای غرب، نوعی خلاء در مناسبات آذربایجان – غرب مشاهده میشود، فرصت مناسبی برای سایر بازیگران است تا دایره نفوذ خود در این جمهوری ثروتمند شیعه را گستردهتر و عمیقتر نمایند.
شواهد حکایت از این دارد که روسیه در این زمینه دست به اقدامات موثری زده است، ولی از سوی ایران اقدام اساسی که تاکنون منجر به نتیجه روشنی شده باشد، دیده نشده است. باید به این نکته اساسی توجه داشت که جمهوری آذربایجان در موقعیتی قراردارد که برای کشوری مثل ایران نمیتواند حالت خنثی داشته باشد، ایران باید یکی از دو گزینه جذب جمهوری آذربایجان به طرف خود (حتی در صورت داشتن مناسبات گسترده با غرب)و یا رها کردن این کشور در دل ساختارهای سیاسی – امنیتی غرب وبلوک ضد ایرانی را انتخاب کند. در این خصوص علاوه بر روابط و مناسبات رسمی وبین دولتی، نقش نهادهای مدنی غیردولتی و رسانهها بسیار موثر است که در مورد اخیر تاکنون این نقش عمدتا" کارکرد منفی در نزدیکی دو کشور داشته است.رسانههای دو کشور باید دست به بازتعریفی مناسب از جوامع دوکشور بزنند. رسانههای و محافل ایرانی باید این جمهوری را به عنوان یک کشور مستقل دارای حق حاکمیت بر تمامیت ارضی خود و با نام رسمی آن بشناسند و رسانههای آذری نیز باید به این واقعیت برسند که با طرح مسایل تفرقه انگیز قومی و ارایه تصویری افراطی از سیاستهای دینی ایران طرفی نخواهند بست.
دیپلماسی رسمی کشور نیز باید در عرصههای اختلافی نظیر رژیم حقوقی خزر با نگاه گشایش گونه به تعامل بپردازد و در حوزههایی چون مناقشه قره باغ، ایران میتواند به سبب روابط اقتصادی راهبردی با ارمنستان، در تن دادن این کشور به قطعنامههای شورای امنیت و توافقات پیشین موثر باشد وبا توجه به رضایت آذربایجان به میانجی گری ایران،از این طریق وارد فرآیند حل مناقشه قره باغ که گرهگاه صلح وثبات و امنیت قفقاز جنوبی است، بشود.فرآیندی که حق مسلم ایران حضور موثردر آن است.البته مخالفت گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا به مثابه نهاد کهنه شده غربی با ورود ایران به این عرصه قابل پیش بینی است.
از این رو نقش ایران را نباید منحصر به عضویت رسمی در گروههای میانجی گر دانست. ایران در این زمینه میتواند، مانند ترکیه نقشی تاثر گذار و تسهیل گر داشته باشد. قدر مسلم این است که جغرافیای سیاسی نوین شیعه در دنیا شکل گرفته و ایران نمیتواند ونباید از فرصتهای این جغرافیای نوین غافل شود. اکنون برای همگرایی بین اجزاء این جغرافیا باید روشهای کهنه شده و خطاهای آزموده شده قبلی را به کنار نهد و در کسوت یک قدرت محور و عامل مرکزی در شکل گیری این قدرت منطقهای ظاهر شود.البتهاین به معنای نادیده انگاشتن سایر عوامل همگرایی به عنوان گزینههای مختلف و نگاه جامع به همه این گزینهها در راستای منافع ملی نیست.
سفیر پیشین ایران در عراق بر این نظر است که آمریکا سناریوی “آشوب بزرگ” را در منطقه و خاورمیانه دنبال می کند و رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه نیز از این سناریو استقبال می کنند. این در حالی است که دیر یا زود این آشوب متوجه آنها خواهد شد. وی معتقد است که آمریکا یک زمان با اشغال گری می خواست سراغ ایران بیاید اما نتوانست و امروز با جنگ نیابتی و استفاده از تروریست ها به دنبال پیاده کردن همان اهدافی است که در سال ۲۰۰۳ دنبال می کرد. در یک سوی این جنگ نیابتی ایران، کشورهای درحال استقلال و مقامت اسلامی و در سوی دیگر جریان خانمان برانداز تروریستی مثل داعش که دنبال تغییر ژئوپلتیک، تخریب، کشتار و از بین بردن مرزهای سیاسی در منطقه است قرار دارد. کاظمی قمی هم چنین با اشاره به درخواست آمریکا و اروپا از ایران برای کمک در مقابله با داعش در عراق با بیان این که مقابله با داعش در عراق “زمان بر” است تاکید کرد که ” اگر اروپایی ها واقعا به دنبال مقابله با داعش در عراق یا سوریه هستند باید به دولت مرکزی و قانونی این کشورها کمک کنند و ایران هم بنا بر درخواست دولت های بغداد و دمشق کمک خواهد کرد.” این دیپلمات با سابقه کشور هم چنین درباره احتمال رسیدن ایران و ۱+۵ به توافق جامع و تاثیر آن بر سیاست های منطقه ای ایران گفت: مذاکرات هسته ای هیچ تباینی با سیاست های حمایتی ایران از ملت ها در برابر متجاوزان در منطقه ندارد. همچنین ایران حاضر نیست به جز موضوع هسته ای در موضوعات دفاعی یا منطقه ای وارد گفت وگو با این کشورها شود.
وی با بیان این که داعش به دنبال تغییر ژئوپلتیک منطقه و تغییر مرزهای سیاسی خاورمیانه، هراس افکنی بین ملت های منطقه، از بین بردن تاریخ و فرهنگ و تمدن ملت ها، آواره کردن و شکستن مقاومت ملت ها در منطقه است تا مردم از رعب و وحشت ایجاد شده به سوی یک ناجی بگردند، افزود: آن منجی همان آمریکای شکست خورده در عراق است که امروز از داعش در نقاط مختلف حمایت می کند.
کاظمی قمی گفت: داعش به دنبال ایجاد یک هرج و مرج منطقه ای است نه این که آنها بخواهند در عراق یک نظام سیاسی را سرنگون و نظام جدیدی را برپا کنند.
داعش به دنبال تغییر ژئوپلتیک منطقه است
سفیر پیشین ایران در عراق درباره هدف داعش از تغییر ژئوپلتیک منطقه، گفت: داعش به محض این که به شمال غرب عراق وارد شد، به طرز وحشیانه ای با مردم آن منطقه برخورد کرد اما جامعه بشری در برابر اقدامات وحشیانه آنها سکوت مطلق داشتند و هیچ صدایی از آنها شنیده نشد تا جایی که داعش از خط قرمز آمریکا عبور کرد و وارد بخش های کردنشین و مسیحی نشین عراق شد که بعد از آن با تهدید و واکنش آمریکا مواجه شد.
وی درباره موضع آمریکا در مخالفت با داعش گفت: بر اساس آخرین مواضع آمریکا، خارج از اولتیماتوم هایی که درباره داعش داده است، هنوز آمریکا استراتژی اش درباره داعش را قطعی نکرده است.
سفیر پیشین ایران در عراق با اشاره به موضوع تشکیل حکومت “خلافت اسلامی” و جغرافیایی آن که به تعبیری همان منطقه نیل تا فرات مدنظر صهیونیست ها (شمال آفریقا تا مرزهای افغانستان) و سلطه بر مناطق نفتی است، تصریح کرد: بعد از آن که داعش ادعای خلافت اسلامی را مطرح کرد، بلافاصله نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس از تجزیه داعش در عراق استقبال می کند و استقلال کردستان را (به مفهوم تجزیه از عراق) نیز تایید کرد. خلافت مدنظر داعش باید در محدوده جغرافیایی عراق و سوریه شکل گرفته و مرزها برداشته شود. عملکرد و نوع رفتار حامیان داعش نشان می دهد تجزیه کشورهای اسلامی و عربی خواسته آنها و البته رژیم اشغالگر قدس است.
این دیپلمات با سابقه کشور در پاسخ به این پرسش که چرا عراق با پدیده داعش روبه رو شد؟ آیا درگیری های سیاسی داخلی به ویژه بر سر نخست وزیری مجدد نوری المالکی دلیل این امر بوده است؟ گفت: شروع حرکت داعش که داعیه خلافت اسلامی را دارد بعد از حمله به عراق آن هم به سبک وحشیانه که همه مذاهب و اقوام را در بر می گیرد بود. رفتار آمریکایی ها نشان داد آنها همسو با حرکت داعش بودند در عین حال که انتظار می رفت آمریکایی ها در چارچوب توافق های امنیتی در دو ماه اخیر به عراق کمک کنند. این که بگویند آن ها (اروپا و آمریکا) با نخست وزیر پیشین عراق مشکل داشتند، بهانه های واهی است. آمریکایی ها نه به خاطر منافع و ملت عراق و مبارزه با تروریسم، بلکه به خاطر منافع خودش و خطوط قرمزی که در عراق طرح کرده بودند از جمله اربیل که در آنجا اتباع آمریکایی هستند، وارد میدان عراق در مقابله با اقدامات داعش شدند.
کاظمی قمی افزود: آمریکایی ها در سه سال گذشته علیه رژیم سیاسی سوریه تلاش کردند و از نیروهای تروریستی حمایت و پشتیبانی مدنی و سیاسی داشته و جریان داعش یکی از جریان های تروریستی در سوریه بودند. هم چنین اعترافات مقامات ارشد آمریکا مثل وزیر خارجه سابق این کشور به روشنی می گوید که داعش را آنها ایجاد کردند.
وی با بیان این که داعش با هدف مورد حمله قرار دادن عراق به وجود نیامده است، افزود: یکی از دلایل ایجاد این گروه ها قرار دادن آنها در برابر موج بیداری اسلامی در منطقه و به انحراف کشاندن این مسیر بوده است. حرکت و موج مردمی علیه نظام های دیکتاتوری وابسته به آمریکا و صهیونیست ها به سمت استقلال، آنها را به سمت جبهه مقاومت سوق می دهد که محوریت این جبهه جمهوری اسلامی است.
سفیر پیشین ایران در عراق در پاسخ به این پرسش که داعش در سال های ۲۰۰۷ توسط آمریکا ایجاد شده است و متعلق به امروز نیست، گفت: هر اقدام و حرکتی به زمینه سازی نیاز دارد و شرایط پیرامونی و منطقه ای باید این فرصت را ایجاد کند که بتونند اقدام مطلوب را صورت دهند. در عین حال در ایجاد داعش و جریان تروریسم تکفیری آمریکا، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب و برخی از کشورهای منطقه مسوول اصلی هستند.
وی افزود: باور من این است که آمریکا می خواهد انتقام ناکامی ها و شکست هایش در منطقه از ناحیه مقاومت ملت ایران که در برابر زیاده خواهی او سر خم نکرد، ناکامی در عراق، ناکامی در شکستن مقاومت اسلامی لبنان و نظام سوریه با استفاده از اقدامات تروریستی و جنگ نیابتی توسط گروه های تروریستی و در آخرین مرحله در غزه که هم زمان با حرکت داعش در عراق بود، شکست خورده است. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران مستحکم ایستاده است و کشورهای استقلال طلب در منطقه در حال اوج گیری هستند که عراق و سوریه از این کشورها هستند. امروز نظام سوریه نسبت به سه سال قبل در موقعیتی است که پس از مقاومت مورد حمایت بخش قابل توجه مردمش است و این ها خوشایند آمریکا نیست.
آمریکا اهداف ۲۰۰۳ خود درباره منطقه و خاورمیانه را با جنگ نیابتی از سوی جریان تکفیری داعش دنبال می کند
وی ادامه داد: آمریکا در سال ۲۰۰۳ اهدافی را ترسیم کرد و همین اهداف را در ۲۰۱۴ نیز دنبال می کند، اما مسیر رسیدن به آنها در هر مقطع و شرایطی متفاوت بوده است. در ۲۰۰۳ که آمریکا عراق را اشغال کرد هدفش از اشغال این بود که یک خاورمیانه جدید شکل دهد که در حقیقت سلطه کامل آمریکا بر نفت ایجاد شود و رفتار قدرت های بزرگ دنیا را تنظیم کند. وقتی هژمونی آمریکا بر نفت منطقه صورت گیرد چین که به انرژی منطقه نیازمند است را سخت تحت تسلط خود می گیرد. از اهداف دیگر آمریکا در سال ۲۰۰۳ پایدار ساختن امنیت اسرائیل، برخورد با جمهوری اسلامی و مقابله جدی با مقاومت در منطقه و غیره بود. این اهداف با حضور نظامی آمریکا در کشورهای جنوب خلیج فارس، اشغال عراق و پرداختن به موضوع دموکراسی در میان کشورها و ملت های منطقه محقق می شد. اما اجرای این سناریوها از سوی آمریکا با مشکل مواجه شد. حمله ۲۰۰۶ اسرائیل به لبنان، ۲۰۰۸ به غزه، فتنه سال ۸۸ و تحریم ها علیه ایران، اقدام علیه دولت سوریه و در آخرین مرحله حرکت جریان تکفیری داعش و تجاوز به غزه، این ها در حقیقت سناریوهایی است که در چارچوب رسیدن به اهداف آمریکا در سال ۲۰۱۴ و سال های قبل از آن دنبال شد.
آمریکا در منطقه سناریوی “آشوب بزرگ” را دنبال می کند
کاظمی قمی گفت: اگر در ۲۰۰۳ آمریکا با اشغال عراق می خواست به اهدافش برسد، این بار در ۲۰۱۴ از طریق یک جنگ نیابتی وارد شده است، چون امروز امکان حضور نظامی برای آمریکا در منطقه وجود ندارد و این درگیری ها به نیابت از آمریکا و رژیم اشغالگر و ارتجاع عرب در منطقه است. سناریو این است که منطقه ما دچار یک “آشوب بزرگ” شود. با این تفاوت که در سناریوی جدید دیگر آمریکا تلفات نظامی هم نخواهد داشت و از سویی وقتی در کشورهای منطقه و اسلامی جنگ و درگیری است خطری هم متوجه اسرائیل نیست. فضای ناامن در منطقه امنیت انرژی را به خطر می اندازد و بعد از آن چین که قرار است در سال ۲۰۲۰ اولین قدرت اقتصادی جهان باشد دیگر امکان این کار را نخواهد داشت. علاوه بر این نگاه آمریکا بر تداوم تحریم ها علیه کشورهای منطقه از جمله ایران تاکید دارد.
تحریم های آمریکا علیه ایران با حرکت داعش مشابهت هایی دارد
وی در ادامه این گفت وگو با بیان این که تحریم های آمریکا علیه ایران با حرکت داعش مشابهت هایی دارد، گفت: یک زمان آمریکا از تحریم ایران به دنبال تغییر رفتار دولت ایران بود، اما از بهمن ماه ۱۳۹۱ تحریم های بیشتری را به طور یک جانبه اعمال کرد که عمدتا متوجه مردم در بخش دارو و غذا بود تا به مردم فشار آید و مردم به دولت و نظام فشار آورند. درست مثل رفتار داعش که با کشتار فجیع مردم می خواهد مردم به این سمت بروند که بگویند دیگر مقاومت و نظام سوریه و عراق را نمی خواهیم، فقط ما را نجات دهید.
سفیر پیشین ایران در عراق در بیان موفق بودن یا نبودن آمریکا در اجرای سناریوهایش از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴، گفت: تجربه حداقل از ۲۰۰۳ تا امروز نشان می دهد که تمام سناریوها اگرچه اهداف تغییر نکرده، به شکست انجامیده است. آمریکا از بحران عراق، افغانستان، ایران و فلسطین پاسخی نگرفته است. آثار شکست در عراق هم بعد از ورود مرجعیت برای دفاع کفایی مردم در مواجهه با داعش و آزاد کردن آمرلی که نماد مقاومت ملت عراق و پیام بخش برای آمریکاست، چرا که یک جریان کوچک ترکمن شیعی در محاصره مقاومت کرد و داعش نتوانست از این منطقه عبور کند.
مقابله با داعش در عراق زمان بر است
این دیپلمات باسابقه کشور با بیان این که در عراق مقابله با داعش کمی زمان بر است، افزود: با حمایت هایی که بازماندگان رژیم صدام از این گروه دارند و حمایت برخی از کشورها از آنها حل موضوع داعش کمی زمان بر است، اما مقاومت و آزادسازی آمرلی نقطه عطفی در بازگشت امنیت به عراق بود و باید آن را به فال نیک گرفت.
ایران بنا به درخواست دولت عراق در مقابله با داعش همکاری می کند
وی در خصوص درخواست غربی ها از ایران برای همکاری در مقابله با داعش در عراق با بیان این که بر اساس وظیفه همه باید با این پدیده تروریستی خطرناک مقابله کنند، اظهار کرد: الان خطر در عراق و سوریه است و اگر کنترل و مهار نشود به مناطق دیگر هم تسری پیدا می کند و به خاطر ماهیت تفکر تروریستی و حضور اتباع اروپایی و آمریکایی در این گروه تروریستی این خطر به اروپا و آمریکا هم راه پیدا خواهد کرد. کشورهای منطقه، فرامنطقه ای و مجامع و سازمان های بین المللی باید به دولت دمشق و بغداد کمک کنند. اگر اروپا امروز نگران است برای رفع نگرانی هایش باید در همکاری با دولت سوریه و عراق وارد شود. ایران هم بنا به درخواست دولت عراق این کار را انجام می دهد. اما جامعه جهانی باید سکوتش را در برابر این جنایات بشکند.
وجود سه هزار اتباع اروپایی در جریان داعش یک خطر بزرگ امنیتی برای آنهاست
اگر اروپا واقعا دنبال مقابله با تروریسم است باید به دولت قانونی و مشروع عراق و سوریه کمک کند
کاظمی قمی گفت: از آنجایی که آمریکا بر رفتار و اراده سیاسی اروپایی ها در بسیاری موارد سلطه دارد، در خیلی از موارد اروپایی ها رفتاری از خود نشان می دهند که این رفتار با خاستگاه آمریکا هماهنگی دارد نه منافع اروپایی ها. نگرانی امروز اروپایی ها از داعش و اوضاع در منطقه و عراق واقعی است. وجود سه هزار اتباع اروپایی در جریان داعش یک خطر بزرگ امنیتی برای آنهاست.
اگر جلوی داعش گرفته نشود ژئوپلتیک، نظام ها و مرزهای سیاسی در منطقه بر هم خواهد خورد
سفیر پیشین ایران در عراق تاکید کرد: امروز اروپا اگر بخواهد به طور واقعی با تروریسم مقابله کند باید به دولت قانونی و مشروع عراق و سوریه کمک کند. در این نوع همکاری جمهوری اسلامی ایران همیشه مدافع دولت و ملت سوریه و عراق بوده است و می تواند نقش خود را بر اساس خواسته عراقی ها و سوری ها ایفا کند. تجربه من در عراق و در سال های گذشته نشان داده است که عراقی ها در یک انسجام دولت_ ملت با حمایت مرجعیت و همکاری کشورها می تواند بر تروریسم در عراق فائق آیند و اگر این اتفاق نیفتد ژئوپلتیک و نظام ها و مرزهای سیاسی را بر هم خواهند زد و این خطر فراتر از خطری است که یک گروهک تروریستی دارد.
گسترش ناآرامی در لیبی بعد از سه سال یک علامت سوال بزرگ است
وی اضافه کرد: گسترش ناآرامی در لیبی بعد از سه سال یک علامت سوال بزرگ است و نشان می دهد که این ناآرامی حقیقتی است که از سوی اروپا و آمریکا در چارچوب سناریوی استمرار ناامنی و درگیری دنبال می شود.
کاظمی قمی درباره برخی نگرانی ها از گسترش خطر تروریسم به ایران با بیان این که “ایران پاسداری می کند که جبهه ای از جریان افراط که مورد حمایت نظام سلطه، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب است در مقابل ایران قرار نگیرد”، اظهار کرد: یکی از اقدامات این است که این سناریو و هدف را در نطفه خفه کرد و برای این کار همه باید به دولت های عراق و سوریه کمک کنند و از منظر محیط امنیت ملی ایران این مساله فوق العاده مهم و حساس است. در همین حال آمریکا و اسرائیل می خواهند که ایران را درگیر مسائل منطقه کنند.
وی در پاسخ به پرسشی درخصوص اینکه برخی تحلیل ها بر این اساس است که آمریکا و اروپا برای مقابله داعش در عراق خواستار کنار رفتن نوری المالکی بودند، گفت: این که حیدر العبادی به جای نوری المالکی مامور تشکیل کابینه شد، خاستگاه داخلی دارد. رفتار آمریکایی ها در دو دوره گذشته برای انتخاب نخست وزیر در عراق به همین شکل بود اما عراقی ها در مقاطع قبل مقاومت کردند و بدون توجه به فشارهای خارجی روند طبیعی انتخاب نخست وزیر را طی کردند.
چرا مالکی تغییر کرد؟
مرجعیت عراق بر “تغییر” در دولت تاکید داشتند
سفیر پیشین ایران در عراق با بیان این که در شرایط بحرانی سعی می شود شرایط حفظ شود نه تغییری صورت گیرد، درباره دلایل تغییر مالکی به ایسنا گفت: دلایل درونی است. قبل از انتخابات خواسته مرجعیت بر این قرار داشت که مردم در انتخاب اصلح کمک کنند، مشارکت حداکثری صورت گیرد و دولت جدید یک دولت “تغییر” باشد و این مسایل در شعارهای انتخاباتی مردم هم دیده می شد. بعد از انتخابات و روشن شدن نتایج انتخابات با وجود این که لیست دولت قانونی ۹۸ درصد کرسی ها را داشت اما دولت قانون در داخل تحالف وطنی بود و نظر فراکسیون شیعه بر این بود که تغییر لازم است. بنابراین خاستگاه اولیه تغییر به مقتضای شرایط در داخل عراق بود. هم چنین گروه های سیاسی در عین حال که یک رقیب جدی در برابر لیست دولت قانون بودند اما در پرونده امنیتی همبستگی داشتند.
این دیپلمات با سابقه کشور تاکید کرد: انتخاب عبادی در چارچوب خواسته مرجعیت، قانون اساسی و نتایج انتخاباتی است. آقای عبادی از حزب متعلق به نوری المالکی است که مالکی نیز در دولت قانون است و حتی حزب مالکی از مرجعیت استفتا کرد و تایید شد که “تغییر” ضروری است.
کاظمی قمی در پاسخ به این پرسش که برخی تحلیل ها بر این اساس است که داعش با حمایت آمریکا و برخی کشورهای منطقه برای این وارد عراق شد که برای تغییر مالکی به ایران فشار وارد کند، با بیان این که “تهدید خارجی موجب همبستگی میان عراقی ها شد”، گفت: ایران همیشه از فرآیند دموکراسی و دولت منتخب حمایت کرده است. این که ایران از طیف خاصی بخواهد حمایت کند با ظرفیت بزرگی که ایران دارد همخوانی ندارد. این حرف منطقی نیست و از سویی با واقعیت همخوان نیست. ایران همواره از آراء مردم عراق حمایت کرده است. از سویی ایران با همه گروه های شیعی، کرد، سنی و مسیحی در عراق در ارتباط است و در جاهایی که این گروه ها به ایران مراجعه کردند بر اساس مشکلات شان ورود پیدا کرده است. بنابراین این که داعش آمد تا به ایران فشار آورد که کسی کنار گذاشته شود با واقعیت صحنه همخوانی ندارد چون مساله “تغییر” خواسته ای درونی قبل از انتخابات بود.
وی با اشاره به اختلاف نظرها میان گروه های مختلف بر سر تشکیل کابینه، گفت: سهم خواهی ها یک امر طبیعی و دموکراتیک است و خوشبختانه برنامه کار دولت نهایی شده است و در چارچوب این برنامه فراکسیون ها و لیست های مختلف وزرایی که دولت می خواهد را معرفی کرده است.
اینکه گفته می شود ایران انتقام ورود داعش به عراق را در غزه گرفت با واقعیت هم خوانی ندارد
سفیر پیشین ایران در عراق در پاسخ به این پرسش که برخی بر این نظرند که حوادث غزه انتقام ایران از حمایت آمریکا و اسرائیل و کشورهای اروپایی و برخی کشورهای عربی منطقه در ورود داعش به عراق بود؟ با بیان این که این مساله واقعیت همخوانی ندارد اظهار کرد: ایران حامی ملت های منطقه از جمله فلسطین و غزه است. در غزه تجاوز اسرائیل علیه ملت غزه هم زمان با حرکت داعش در عراق صورت گرفت و این بار حمله اسرائیل فقط به حماس و جهاد نبود، بلکه حمله به ملت مظلوم غزه بود تا آنها را وادار کنند در برابر مقاومت موضع بگیرند. نوع کشتارها، تخریب ها و مسدود کردن مرزها برای وارد کردن فشار به طور مستقیم به مردم غزه بود، مثل کاری که آمریکایی ها در تحریم ظالمانه علیه ملت ایران کردند تا ملت را علیه دولت بشورانند.
وی ادامه داد: بعد از ۵۱ روز مقاومت مردم غزه، اسرائیل مجبور به پذیرش خواست های مردم غزه شد. این که این را ایران می خواست واقعیت ندارد، اما ایران با افتخار حمایت از مردم غزه را اعلام می کند و شاهد بودیم یک همبستگی منطقه ای و بین المللی در دفاع از مردم غزه و مقاومت شکل گرفت که در این مساله ایران تاثیرگذار بوده است.
سفیر پیشین ایران در عراق با بیان این که خطر داعش خطری است که اگر مهار نشود به همه مناطق تسری پیدا می کند و این امری بدیهی است، افزود: آن چه در افغانستان و پاکستان اتفاق می افتد یک خطر جدی است و این خطرات امروز گریبان کسانی که روزی از این تحولات در این کشورها حمایت می کردند را گرفته است.
اگر عربستان به جمع مقابله کنندگان با داعش در عمل برخواسته باشد، امری مبارک است
هیچ کشوری در منطقه نمی تواند در برابر بر هم خوردن آرامش داخلی اش مثل عراق و سوریه مقاومت کند
کاظمی قمی گفت: عربستان سعودی هم شامل این مساله می شود؛ فتواهایی که علما و مفتی های سعودی در تربیت نیروهای افراطی و داعش می دهند در این امر که آنها به گسترش تروریسم کمک می کنند، کاملا بدیهی است و اگر رویکردی که امروز در کلام دیده می شود مبنی بر این که کشورهایی مثل عربستان هم به جمع مقابله کنندگان با داعش برخواستند در عمل دیده شود، امری مبارک است.
وی تاکید کرد که امنیت پایدار منطقه حساس خاورمیانه به ویژه خلیج فارس در گرو امنیت دسته جمعی است که کشورهای منطقه باید دور از اشغال گری ایجاد کنند و مقابله با تروریسم امکان پذیر نیست مگر با همکاری منطقه ای. اگرچه آرامشی در ظاهر در برخی کشورهای منطقه خلیج فارس وجود دارد اما این آرامش می تواند در شرایط حساس به سرعت از بین برود و هیچ کشوری در منطقه نمی تواند در برابر بر هم خوردن این آرامش مثل عراق و سوریه مقاومت کند.
ایران باید تهدید داعش را جدی بگیرد
او درباره برخی نگرانی ها از ورود یا نزدیک شدن داعش به ایران نیز تصریح کرد: ایران نباید با این نوع پدیده و تهدید که فرامرزی است خیلی با اطمینان برخورد کند. ما باید تهدید را جدی فرض کنیم و برای آن برنامه ریزی بازدارنده داشته باشیم. در محیط امنیتی ما وجود این تهدید جدی است و اگر کنترل و مهار نشود به همه مرزها از جمله جمهوری اسلامی ایران تسری می یابد. این که مرزهای ما امن است و سرویس های اطلاعاتی و امنیتی ما قوی است دلیلی بر نداشتن یک برنامه ریزی دقیق برای مقابله با داعش نیست. یکی از این برنامه ریزی ها همکاری های امنیتی منطقه ای است و این بحث تعارف ندارد.
پایه های مصالح و منافع کشور بر مذاکرات هسته ای قرار گرفته نشده است
سفیر پیشین ایران در عراق در پاسخ به این پرسش که اگر به هر دلیلی توافق هسته ای جامع صورت نگیرد و شاهد تشدید فضای تحریمی، تقابلی و تهاجمی بین ایران و کشورهای منطقه و دنیا باشیم چه روندی را پیش رو خواهیم داشت؟ گفت: آن چه در تدابیر مقام معظم رهبری است، پایه های مصالح و منافع کشور بر موضوع مذاکرات هسته ای قرار گرفته نشده است. آمریکا دنبال اجماع بین المللی کاذبی است که به بهانه بحث هسته ای علیه ما ایجاد کند و آن را تداوم دهد و ما می خواهیم این فضا را بشکنیم و اگر شد از قبل آن تحریم های ظالمانه از بین برود. آن چیزی که پایه و اساس تبیین منافع و مسایل کشور است اتکاء به خود و مقاومت در برابر زیاده خواهی هاست و در بعد اقتصاد توجه به اقتصاد مقاومتی و درونی مورد تاکید است. بارها گفته شده است که تحریم ها چه از طریق مذاکرات شکسته شود و یا نه، اقتصاد مقاومتی مسیر خود را باید برود.
تعارض بسیاری از قدرت ها با آمریکا جدی است و این کشورها برای همکاری با ایران آمادگی دارند
وی با اشاره به تجربه ایران در جنگ تحمیلی و مقاومت در برابر فشارهای اقتصادی و عبور از بحران های امنیتی گفت: ضمن این که باید از تجربیات دنیا برای پیشرفت استفاده کنیم اما اتکا به خود و استفاده از ظرفیت های داخلی باید اولویت ما باشد. علاوه بر این، خیلی ها در دنیا علاقه مند به تعامل با ایران هستند که در این چارچوب اگر تحریم ها ده ها برابر شود هم می توانیم در قالب اقتصاد مقاومتی پیش برویم. ما الزامی نداریم در چارچوبی که آمریکا برای ما محدودیت ایجاد کرده است، حرکت کنیم. تعارض بسیاری از قدرت ها با آمریکا جدی است و این کشورها برای همکاری با ایران آمادگی دارند. مهم این است که باور کنیم از طریق اقتصاد مقاومتی می توانیم مسیر توسعه را دنبال کنیم، و این هیچ منافاتی با پیگیری مذاکرات در چارچوبی که مقام معظم رهبری تعیین کرده اند، ندارد.
مقاومت اسلامی لبنان قدرتمندتر شده است و قدرتش روزافزون است
سفیر پیشین ایران در عراق در پاسخ به این پرسش که برخی معتقدند در صورت تفاهم بر سر توافق هسته ای جامع با ۱+۵ برای مدت زمانی حداقل هشت سال نیازمند ایجاد فضای آرام در منطقه و خاورمیانه به ویژه از سوی ایران در رابطه با مقاومت، حزب الله و یا در عراق و سوریه هستیم و دخالت نکردن حزب الله در درگیری های اخیر در غزه و فلسطین را در این چارچوب تفسیر می کنند؟ گفت: شکی نیست که امروز مقاومت اسلامی لبنان نسبت به سال ۲۰۰۶ در حد بسیار زیادی قدرتمندتر شده است و قدرتش نیز روزافزون است. رژیم اشغال گر قدس امکان یک حمله مجدد به لبنان را ندارد. اگر در غزه موفق می شد حتما برای حرکت به سمت لبنان و سوریه برنامه داشت.
وی افزود: مقاومت اسلامی لبنان به اذعان سران رژیم اشغال گر قدس قدرتش امروز چندین برابر شده است، بنابراین دخالت نکردن آنها در بحث غزه به معنای شکنندگی آنها نیست، ضمن این که مقاومت امروز در لبنان با ارتش و نیروهای مسلح انسجام بیشتری پیدا کرده است و خاستگاه مردمی اش نیز بسیار رشد داشته است. علاوه بر این تجربه ۵۱ روزه درگیری در غزه نشان داد که غزه و مقاومت در این منطقه توانست کار خود را به خوبی انجام دهد و نیازی برای ورود نیروهای دیگر نبود. این در حالی است که اگر اسرائیل به لبنان حمله می کرد حزب الله باید پاسخ می داد.
مذاکرات هسته ای هیچ تباینی با سیاست های حمایتی ایران از ملت ها در برابر متجاوزان در منطقه ندارد
کاظمی قمی با اشاره به ارتباط موضوع هسته ای با بحث حمایت از مقاومت اسلامی در منطقه از سوی ایران، گفت: بهانه های همکاری منطقه ای در زمینه مقابله با تروریسم، امنیت منطقه ای، مقابله با جریان تکفیری، محیط زیست و … وجود دارد و ایران هم در سرلوحه سیاست خارجی اش، ایجاد آرامش و توسعه همکاری به ویژه در رابطه با همسایگانش را دنبال می کند. موضوع هسته ای در چارچوب مذاکرات میان ایران و ۱+۵ در فضای بین المللی انجام می شود و این مساله هیچ تباینی با سیاست های حمایتی ایران از ملت ها در برابر متجاوزان ندارد.
سفیر پیشین ایران در عراق ادامه داد: این که به جامعه جهانی و کشورهای منطقه از سالیان گذشته اسلام هراسی، ایران هراسی و شیعه هراسی را القا کرده اند، امر تازه ای نیست و الان این القا در حال شکل گیری است که ایران و آمریکا در حال رسیدن به یک تفاهم هستند و به خاطر آن موقعیت کشورهای عربی به خطر می افتد. اما تاکید می کنم سیاست ایران از ابتدای شکل گیری نظام جمهوری اسلامی بر پایه برادری، دوستی و احترام متقابل با همسایگان و کشورهای منطقه بوده است و مذاکرات هسته ای میان ایران و ۱+۵ هیچ تاثیری بر نوع نگاه و رفتار ایران نسبت به کشورهای منطقه نخواهد داشت، چرا که ایران می خواهد روابط خود را با همسایگان و کشورهای منطقه در چارچوب تعامل سازنده حفظ و گسترش دهد فارغ از این که موضوع هسته ای، موضوع مذاکره با ۱+۵ باشد یا خیر.
ایران به جز موضوع هسته ای در موضوعات دفاعی یا منطقه ای با ۱+۵ وارد گفت وگو نمی شود
این دیپلمات پیشین کشور خاطرنشان کرد: اساسا مذاکرات هسته ای مربوط به موضوع هسته ای است و موضوعات منطقه ای را شامل نمی شود که اگر غیر از این بود اصلا ایران وارد مذاکره نمی شد. با محوریت آمریکا درباره مساله هسته ای یک بهانه گیری صورت گرفته است و ایران حاضر نیست به جز موضوع هسته ای در موضوعات دفاعی یا منطقه ای وارد گفت وگو با این کشورها شود.
قطر ممکن است کوچک باشد، ولی تاثیر زیادی بر سراسر جهان عرب دارد. این کشور در حالی که جهادگرایی خشونت آمیز در خاورمیانه و آفریقای شمالی را ترویج داده است، از تلاش های آمریکا برای مقابله با آنها هم حمایت می کند. این کشور ثروتمند گازی، بالاترین میزان درآمد سرانه در جهان را دارد و از نقش یک خرمگس منطقه ای تبدیل به فیل سرکش بین المللی شده است. قطر با استفاده از منابع گسترده و جاه طلبی های بسیار توانسته تبدیل به مرکز جنبش های اسلامی افراطی شود. مسجد جامع دوحه تبدیل به محل تجمع شبه نظامیانی شده است که برای جهاد به یمن، تونس و سوریه می روند. در نتیجه قطر تبدیل به رقیب عربستان سعودی دیگر دولت وهابی در صدور اسلام گرایان افراطی شده است.
اما تفاوت های مهمی میان قطر و عربستان سعودی وجود دارد. وهابی گری قطر سخت گیری کمتری در مقایسه با عربستان سعودی دارد. به طور مثال زنان قطری می توانند رانندگی کنند و به تنهایی سفر کنند. در قطر با وجود این که مفتی ها به طور آشکار برای شبه نظامیان خارجی کمک مالی جمع آوری می کنند، ولی پلیس دینی برای اجرای احکام وجود ندارد. این درحالی است که کادر رهبری عربستان سعودی به دنبال سیاست های ارتجاعی برگرفته از اسلام بدوی هستند، اما شاهزادگان جوان قطری به دنبال یک رویکرد آینده نگر هستند.
تناقضات مشابهی در سیاست خارجی قطر وجود دارد. در واقع رابطه این کشور با ایالات متحده در تضاد با ارتباطش با جنبش های افراطی اسلامی می باشد. پایگاه هوایی العدید در قطر قرار دارد. در این پایگاه 8 هزار نفر پرسنل ارتش آمریکا و 120 هواپیما حضور دارند و حملات کنونی ایالات متحده به عراق و سوریه از این پایگاه صورت می گیرد. همچنین پایگاه السیلیه هم مقر فرماندهی مرکزی ایالات متحده می باشد. در ماه جولای قطر با خرید تسلیحات از آمریکا به مبلغ 11 میلیارد دلار موافقت کرد.
علاوه بر این قطر با استفاده از اهرم کمک به اسلام گرایان توانسته به آزادی گروگان های غربی کمک کند. همچنین قطر میزبان مذاکرات محرمانه میان ایالات متحده و طالبان بوده است. قطر به منظور تسهیل مذاکرات، با حمایت آمریکا یک ساختمان به عنوان پست دیپلماتیک به طالبان داده است. همچنین پنج تن از سران افغان طالبان که اوایل سال جاری از زندان گوانتانامو آزاد شدند، وارد این کشور شدند.
به عبارت دیگر، قطر متحد مهم ایالات متحده می باشد، همچنین تامین کننده سلاح و حامی مالی اسلام گرایان افراطی می باشد. علاوه بر این قطر بزرگترین تامین کننده گاز مایع جهان می باشد و کاملاً مشخص است چون دارای نفوذ بین المللی است، می تواند در حوزه های مختلفی مانور دهد. به طور مثال دولت آلمان مجبور شد وزیر توسعه اش را به خاطر این که گفته بود قطر نقشی محوری در تسلیح و تامین مالی داعش ایفا می کند، برکنار کند.
افزایش نفوذ قطر، تاثیر مهمی بر توازن قدرت در جهان عرب داشته است، به ویژه این که این کشور در رقابت با عربستان سعودی است. این فضای رقابتی که اخیراً به وجود آمده است، بعد از همکاری طولانی مدت برای صدور افراط گرایی اسلامی بوده است. هم قطر و هم عربستان سخاوتمندانه سلاح و کمک مالی به افراطیون سنی در سوریه اعطا کردند که این مسئله درب ها را به روی ظهور داعش باز کرد. هر دو کشور، طالبان افغانستان را تقویت کرده اند. هر دو کشور در تبدیل لیبی به کشوری شکست خورده که توسط شبه نظامیان اداره می شود، نقش داشته اند. در جریان حمله ی ناتو به لیبی در سال 2011 به منظور سقوط سرهنگ معمر قذافی، قطر حتی نیروی زمینی هم در لیبی مستقر کرد.
رهبران قطر در حال حاضر با یک دلیل ساده همسایگان خود را به چالش کشیده اند: آنها معتقدند که جنبش های اسلامی ای که آنها پشتیبانی می کنند و از نظر آنها آرمان سیاسی اکثریت مردم می باشد، در نهایت پیروز خواهند شد. آنها پیش بینی کرده اند که این گروه ها شکل سیاست جهان عرب را تغییر خواهند داد و موجب سقوط رژیم های قدرتمند خواهند شد. برای این منظور، قطر چندیدن کشور را بی ثبات کرده است و امنیت دموکراسی های سکولار خارج از منطقه را هم تهدید می کند. برای تامین امنیت منطقه ای و بین المللی، باید این فیل سرکش رام شود.
برادران بسیجی و اگاه و غیور ،خواهش میکنم این مقاله و کلا این دست نظریه پردازی ها را بدقت خیلی زیاد
مورد مطالعه قرار دید
....................................................................................................................................................
درباره ترکیه و سیاستهای آن ابهامات زیادی وجود دارد. «ترکیه اردوغان»
بیش از هر زمان دیگر هیجانی، پرتب و تاب، کم حوصله و عصبانی است.
انتقاد همزمان مقامات ترکیه از رئیس جمهور سوریه، وزیر خارجه آمریکا
ارتش عراق، جمهوری اسلامی ایران و دولت فرانسه و…
از این وضع ناآرام حکایت میکند. ناآرامی در عرصه سیاست […]
درباره ترکیه و سیاستهای آن ابهامات زیادی وجود دارد. «ترکیه اردوغان» بیش از هر زمان دیگر هیجانی، پرتب و تاب، کم حوصله و عصبانی است. انتقاد همزمان مقامات ترکیه از رئیس جمهور سوریه، وزیر خارجه آمریکا، ارتش عراق، جمهوری اسلامی ایران و دولت فرانسه و… از این وضع ناآرام حکایت میکند. ناآرامی در عرصه سیاست خارجی به عرصه داخلی ترکیه هم کشیده شده است. درگیری دولت اردوغان با کردهای ترکیه که قصد کمک به کردهای کوبانی- عینالعرب- داشتند یک نمونه از ناآرامی روانی حاکم بر دولت اردوغان میباشد. در مورد چرایی عصبانیت این روزهای ترکیه گفتنیهایی وجود دارد:
۱- دولت اردوغان برای دستیابی به تغییر در دو کشور عرب همسایه خود- عراق و سوریه- مطابق الگوی ترکیه طی ۴ سال گذشته تلاش بیوقفهای داشته و هزینه زیادی را پرداخت کرده است. پیش از این طی ۴ سال اخیر، اعتبار ترکیه و اعتبار حزب عدالت و توسعه قربانی تحول مورد نظر اردوغان شدهاند و این در حالی است که در دوردستهای ترکیه نیز از احتمال تحقق آنچه اردوغان و اوغلو میخواهند، خبری نیست.
پیش از شروع بحران ۲۰۱۱ سوریه، آنکارا روابط بسیار مستحکمی با دمشق داشت به گونهای که از روابط اردوغان و اسد به عنوان نمونهای از روابط خوب دو رهبر منطقهای یاد میشد. ترکیه ضمن آنکه در مرزهای جنوبی خود احساس امنیت بالایی داشت در دریای مدیترانه نیز از روابط خوب با اسد بهره میبرد. دولت آنکارا در پروندههای مرتبط با سوریه، همیشه به عنوان یک طرف مطمئن و مورد اعتماد دمشق مطرح بود کما اینکه بیشترین مراوده بازرگانان سوریه با ترکیه بود و هتلهای ترکیه در آنکارا، اسلامبول و… پر از تجار سوری بود. سوریه بخش بزرگی از چرخ اقتصادی ترکیه را به حرکت در میآورد.
در این بین سیاست منطقهگرایی که در سال ۲۰۰۴ از سوی داوود اوغلو وزیر وقت امور خارجه اعلام شد سطح روابط میان ترکیه و سوریه را به بالاترین نقطه ممکن سوق داد. جنگ ۳۳ روزه که نقش سوریه در آن پر رنگ بود و حمایت دولت اردوغان از حزبالله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی هم روابط ترکیه و سوریه را قوت بیشتری بخشید و دو سال بعد وقتی جنگ ۲۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه آغاز گردید، مواضع مشترک سوریه و ترکیه علیه اسرائیل یادآور منافع مشترک استراتژیک میان دو کشور بود.
با شروع بحران امنیتی در سوریه از اواخر سال ۲۰۱۱ – اواسط ۱۳۹۰- ترکیه دچار یک خطای استراتژیک گردید، داوود اوغلو گمان کرد دوستی با بشار اسد برای آینده منافع ترکیه فایدهای ندارد چرا که آینده از آن اسد نیست. کما اینکه اوغلو و اردوغان گمان کردند انقلابهای عربی سال ۲۰۱۱ به تغییر کلی و کامل نقشه منطقه منجر میشود و از این رو باقی ماندن بر نقشه قبلی منطقه از دوراندیشی به دور بوده و منطقی نیست! از این رو دولت ترکیه همزمان با در پیش گرفتن ادبیات و رویه جدیدی در مواجهه با دولتهای شمال آفریقا و منطقه خاورمیانه تلاش کرد تا بر این روندها اثر گذاشته و دولتهای جدید را به خود گره بزند. اردوغان در همان ایام در سفری به قاهره و در سالن تئاتر این شهر خطاب به اخوانیهایی که اکثریت کرسیهای پارلمانی را بدست آورده بودند گفت که «الگوی ترکیه در مصر میتواند تکرار شده و به سؤالات پاسخ دهد» که البته با واکنش منفی مخاطبان مواجه گردید.
وقتی بحران سوریه شروع گردید، اردوغان به روابط گرم آنکارا- دمشق پشت پا زده و راه خصومت علیه اسد را برگزید به گمان اینکه میتواند با دولت آینده سوریه رابطه استراتژیک برقرار نماید. این در حالی بود که برخلاف ترکیه، ایران از همان آغاز بحران هیچ تردیدی در حمایت از متحد استراتژیک به خود راه نداد و قاطعانه به حمایت از مردم و دولت سوریه در برابر تروریزم تحمیلی روی آورد و در نهایت موفق شد مردم و دولت این کشور را از خطر نابودی نجات دهد و این موضوع رابطه ایران و سوریه را که پیش از این نیز استراتژیک بود، استحکام ویژهای بخشید. این در حالی بود که ایران برای دست کشیدن از حمایت از سوریه از سوی بخش وسیعی از کشورهای غربی و عربی تحت فشار شدید قرار داشت و همین فشارهای بیسابقه بود که بعضی از متحدین سابق اسد- جنبش حماس و…- را به تجدید نظر در روابط با دولت دمشق وادار کرد. همانهایی که امروز برای برقراری دوباره رابطه با بشاراسد به تکاپو افتادهاند.
امروز ترکیه در رابطه با سوریه فقط هزینه میپردازد و با هر هزینهای از هدف استراتژیک خود دورتر میشود. کوبانی طی هفتههای اخیر عجز شدید اردوغان را در مواجهه با پرونده سوریه بر ملا کرد، تعداد کسانی که در ترکیه به هواداری از کردهای کوبانی کشته شدند از تعداد کشتههای کوبانی بیشتر بود! کوبانی کوچک، ترکیه را به دو بخش تقسیم کرد و روی در روی هم قرار داد! ترکیه نمیخواست در پرونده کوبانی خود را درگیر کند و از این رو هر وقت بحث حمایت از کردها در کوبانی مطرح میگردید، اردوغان از روی این بحث پریده و به بحث دیگری- لزوم تغییر دولت در سوریه- دعوت میکرد در نهایت تلاشهای اردوغان به جایی نرسید و علاوه بر آن وی ناچار شد کریدوری را برای ورود گروهک شبهنظامی «جیشالحر» به کوبانی باز کند. ترکیه در سوریه راه فرار ندارد و در تله مقاومت گیر افتاده است و از این رو عملکرد ترکیه از چند ماه قبل بیش از آن که تحت یک برنامه خاص و اشراف استراتژیستهای ترکیه صورت گیرد، عملکردی انفعالی است که دیگران برای ترکیه ترتیب دادهاند.
۲- عملکرد ترکیه در عراق هم از جنس عملکرد این کشور در سوریه است. پیش از شروع تحولات در منطقه عربی، روابط آنکارا- بغداد، روابط گرم و موثر بود، ترکیه اولین شریک تجاری عراق محسوب میشد و سهم عراق در اقتصاد ترکیه از ۱۶ میلیارد دلار در سال فراتر میرفت و اردوغان در جریان سفری که در ماه دسامبر ۲۰۱۰ به عراق داشت اعلام کرد که طی یک سال حجم مبادلات تجاری میان دو کشور به ۳۰ میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. در این مقطع اگر چه روابط سیاسی میان دولتهای ایران و عراق در سطح استراتژیک قرار داشت، اما مبادلات تجاری بین دو کشور، کمتر از ۳ میلیارد دلار در سال بود که البته مهمترین دلیل آن فلج بودن سیستم تجاری ایران در دو بخش دولتی و خصوصی بود که هنوز هم هست. به هر روی روابط اقتصادی دولت اردوغان با دولت نوری مالکی قبل از شروع بحران در کشورهای عربی در سطح بسیار خوب ارزیابی می شد. دولت اردوغان پس از آغاز انقلابهای عربی با علامتهای فریبدهندهای در داخل عراق مواجه گردید. حزب اسلامی عراق به رهبری طارق هاشمی و جریان متحدون و پارهای از گروههای دیگر در استان الانبار به گمان اینکه تحولات منطقه عربی میتواند به عراق هم سرایت کرده و سرنوشت مشابهی را برای دولت نوری مالکی رقم بزند، اعتراضاتی را علیه دولت مرکزی سامان دادند. این احزاب با نصب خیمههایی در فلوجه و رمادی تلاش کردند تا جمعیت این استان را تا برکنار شدن نوری مالکی در میادین نگه دارند. دولت ترکیه موضوع تغییر دولت در بغداد را جدی گرفت و به یک باره به روابط خوب تجاری و سیاسی خود با دولت مرکزی عراق پشت کرد و راه خصومت با این دولت را در پیش گرفت. روابط گرم اردوغان و اوغلو با مخالفان دولت مالکی- شامل طارق هاشمی و…- نشان میداد که از نظر دولت آنکارا، کار دولت عراق ساخته است و لذا ترکیه نباید خود را صرف دولتی در حال انقراض کند.
یک سال پس از شروع این تحولات دولت اردوغان تلاش کرد تا یک تحول عمده در روابط خود با کردها به وجود آورد و برای این منظور دو ابتکار را دنبال کرد:
ابتکار اول دولت ترکیه این بود که با دولت اقلیم کردستان عراق وارد گفتوگو و معامله مستقیم شد در حالی که چنین رابطهای غیرقانونی و مداخلهجویانه و خصومتآمیز علیه دولت مرکزی به حساب میآمد. در این بین ترکیه متعهد شد که حجم وسیعی از نفت عراق را بطور مستقیم از حکومت اقلیم کردی به رهبری مسعود بارزانی بخرد و در اجرای پروژه های بزرگ صنعتی و عمرانی، دولت اربیل را کمک نماید. در این میان اعتراضات فراوان دولت بغداد تاثیری در عزم دولت ترکیه بر جای نگذاشت. ابتکار دوم ترکیه این بود که با کردهای ترکیه به رهبری عبدالله اوجالان- رهبر زندانی کردهای ترکیه در جزیره ایمرالی- توافق کند و وعده دهد که در یک پروسه زمانی حقوق آنان را به رسمیت میشناسد.
توافق اردوغان و اوجالان این سؤال را مطرح میکرد که هدف ترکیه از تلاش برای عبور از حساسترین پرونده خود چیست و خیلیها هم پاسخ میدادند که ترکیه برای ایفای نقش موثر منطقهای درصدد رها شدن از پروندههای تاریخی داخلی است.
اردوغان با ورود به پرونده عراق عملاً شرایط را میان دوکشور سخت کرد. روابط ترکیه و اربیل نه تنها بدگمانی شدید دولت عراق را در پی داشت بلکه ایران را نیز نسبت به سیاستهای ترکیه ظنین و نگران کرد و این تاثیر عمدهای در سرعت مناسبات ایران و ترکیه برجای گذاشت و حال آنکه روابط دو کشور در حد بالایی قرار داشت و بیش از ایران به نفع ترکیه بود.
دولت آنکارا در بحران سوریه و عراق نشان دادکه از بلوغ لازم برخوردار نیست. اردوغان یک بار دیگر فریب آمریکا را خورد و گمان کرد که واشنگتن میتواند مسیر تحولات را در منطقه تعیین کرده و «خاورمیانه جدید» را تحقق بخشد. آنکارا با گره زدن آینده خود با سیاست منطقهای آمریکا درصدد تقویت موقعیت منطقهای و تبدیل شدن به قدرت کانونی این منطقه بود ولی در محاسبه شرایط دچار خطای استراتژیک گردید و به همراه آمریکا دچار موقعیتهای ضعیفتری شد. این در حالی است که ایران بر عدم اعتماد به آمریکا پای فشرد و با چشم باز روند تحولات را پیگیری کرد و بدون آنکه متحمل هزینه هنگفتی شود به موقعیتهای بهتری که امروز خود ترکیه هم به آن اذعان میکند، دست یافته است. وزیر خارجه اسبق ترکیه- یاشار یاکیش- در اجلاس مشترک دفتر مطالعات وزارت خارجه ترکیه و ایران در استانبول در بهمن ماه گذشته در این رابطه گفت: «سیاست خارجی ایران در منطقه موفقتر از ترکیه است چرا که ایران منطقه را به خوبی میشناسد ولی ما اطلاع دقیقی از مسائل منطقه نداریم.»
این مقاله در ۵ آبان ۱۳۹۳ در " گاردین” منتشر شده است.
.............................................
ابوالحسن بنی صدر از پناهگاه خود برای ایران نسخه میپیچد و دایه حرامزاده مهربان تراز مادر شده
برادران بسیجی و اگاه و غیور ،خواهش میکنم این مقاله و کلا این دست نظریه پردازی ها را بدقت خیلی زیاد
مورد مطالعه قرار دید -که شناخت و اگاهی و فهمیدن استراتژی دشمن را ابتدا باید از قلم و دهن
شغالهای که برای قبول ان اندیشه تلاش زیادی میکنند و همه نوشته های حاوی نظریه های ضد اسلامی و ضد ایران تحت امر ولی فقیه زمان
حضرت ایت الله خامنه ای-جانم بفدایش
را کاملا به دقت وافر و علاقه مندی زیاد ، مطالعه فرمایید . چون چالش بعدی امت
حزب الله دراینده بطور مستقیم یا غیر مستقیم با عصاره نجس وهابیت یعنی با داعش
و داعشیان با هر پرچم و لباسی خواهد بود.
و امیدوارم این را خیلی جدی بگیرید و حتما در برنامه های اموزشی خود قرار دهید
که وظیفه جدی است برای بسیج زیر فرمان حضرت ایت الله العضمی خامنه ای(جانم بفدایش باد)
مطالعه جدی دشمن و سهل نگرفتن برنامه های پیچیده انها برای ضربه زدن
به ساختار روانی و مذهبی
و سیاسی اجتماعی ما و گسیختن پیوندهای میان امت اسلام که تنها رهبری است
تار و پود و مایه انسجام ان
************************************
داعش بدون پشتیبانی قدرتهای غربی و هم پیمانان منطقهای اش نمیتوانست ایجاد گردد.
اینها انتقال جهادگرایان از ۸۰ کشور دنیا به سوریه را تسهیل و امکانات مالی را فراهم نمودند،
سپس آنها را آموزش دادند و مسلحشان کردند.
مادامی که این جهادگرایان در برابر مردم سوریه و رژیم اسد (روشن بگویم که مسئول فاجعه کنونی در آنجاست) جنایت میکردند، کشورهای غربی
چشمان خود را میبستند. داعش در حال اجرای طرحی مشابه طرح اتخاذ شده توسط نئومحافظه کاران و لیبرالهای مداخله گر برای سرنگونی مستبد
لیبی، قذافی بود که باید با براندازی اسد ادامه مییافت. این امر آنها را قادر به اقدام برای جایزه اصلی یعنی براندازی رژیم ایران میسازد. با این حال،
داعش هنگامی که الگوی پیاده شده توسط القاعده و طالبان را دنبال کرد، به مشکلی برای غرب تبدیل شد، آنها اسلحه هایشان را علیه منافع غرب در منطقه بکار گرفتند و برای تصرف میدانهای نفتی مناطق کردنشین تلاش کردند، اقدامی که جزئی از طرح نبود.
اگر چه داعش محصول سیاست سلطه جویانه غرب است، نسخه سنی خمینیسم نیز هست. آیت اله خمینی خشونت را در لباس دین تقدیس و ستایش
نمود و جنایات سبوعانه رژیمش، الگوی داعش شد. جنایاتی که گردن زدن سران مخالفین و دیگران، اعدام زندانیان و مجروح ساختن آنها را شامل میشود
(اعدامها بعد از کودتای ژوئن ۱۹۸۱ علیه من به ۳۰۰-۴۰۰ نفر در هر شب رسید و اوج آن در ۱۹۸۸ بود، زمانی که رژیم بیش از ۴۰۰۰ زندانی که در حال سپری نمودن احکام شان بودند را اعدام نمود).
خامنه ای، رهبر کنونی رژیم ایران، دکترین “پیروزی از راه ایجاد وحشت” (النصر بالرعب) را اجرا کرد. ایدوئولوگ رژیمش، مصباح یزدی گفته است: «اگر
خشونت تنها راه دستیابی به هدف اسلام است، کاربرد آن لازم است». وی همچنین گفته است: «اگر جایی در بیابان خلوتی دور از چشم پلیس کسی به
خدا و پیغمبر و اسلام اهانت کرد و شما دسترسی به پلیس در بیابان ندارید، اهانت به مقدسات اسلامی حکمش اعدام است و در جایی که تشکیل دادگاه
برای چنین فردی میسر نباشد هر فرد مسلمانی موظف است شخصا اقدام کند.». این حکم، دقیقا همان چیزی است که البغدادی رهبر داعش در حال انجام آن است.
نیازی به گفتن نیست که خمینی نمیتوانست و داعش نیز نمیتواند جنایت هایش را حتی با یک آیه از قرآن توجیه نماید. آنها را به این چالش فرا میخوانم
که حتی به یک آیه از بیش از ۶۶۰۰ آیه قرآن استناد کنند که حتی چنین توحشی را تحمل کند، چه رسد به اینکه اجازه آنرا بدهد. از دید قرآن، جنگ عملی
شیطانی است و صلح و حقوق انسان نعمت هستند که با تجلیل جنگ و خشونت توسط خمینی (و همتایان سنی وی) در تضاد است. با این حال، در آینه
داعش میتوانیم رابطه ارگانیک میان بنیادگرایی اسلامی و عملکرد قدرتهای غربی را ببینیم. حال چه میبایست صورت پذیرد؟
تروریسم، محصول روابط سلطه است. مادامی که به اینگونه روابط پرداخته نشود، پایانی بر آن نخواهیم دید. داعش، یک پدیده داخلی برای سوریه و عراق
نیست بلکه یک پدیده بین المللی است. ایالات متحده، اروپا، ترکیه، عربستان سعودی، قطر و سایر رژیمهای عربی حاشیه خلیج فارس، مجرمان ایجاد این هیولا هستند که هم اکنون منافع خودشان را تهدید میکند. راه حل را نیز باید در همکاری این بازیگران دید.
در حال حاضر، شهر کرد نشین کوبانی در سوریه تحت تهدید نیروهای داعش قرار دارد. داعش بخاطر دینشان، بعنوان اینکه آنها سنی هستند، درصدد
نابودی آنها نیست، بکه بدین خاطر که میگوید: «کردها قومی ایرانی هستند بنابرین مرتد هستند»، درصدد نابودی آنها است. در اینجا شاهد پاکسازی
مذهبی همچون پاکسازی “ایزدی ها” در عراق توسط داعش نیستیم بلکه شاهد پاکسازی قومی هستیم. ترکیه ترجیح میدهد که این شهر سقوط کند تا
این امر باعث تضعیف “پکک” و ایجاد امکان برای دستیابی به سیاست دیرینه خود یعنی احیای امپراطوری عثمانی شود. رژیم اسد نیز میخواهد که شهر
توسط داعش سقوط کند تا بتواند به این منطقه حمله نظامی کند و خود را به عنوان قهرمان با تروریست به تصویر بکشد و بقای رژیمش را تضمین کند.
هدف ایالات متحده نیز سر پا نگاه داشتن رژیمهای فاسد عربستان سعودی و دیگر پادشاهیهای نفتی است. رژیم ایران هم میخواهد که شهر سقوط کند
تا بتواند پناهجویان را نجات دهد تا خود را بعنوان مدافع مردم کرد به تصویر بکشد. در تمامی موارد میتوانیم ببنیم که چگونه منافع ملی میتواند حقوق بشر را نقض میکند و زندگی انسان را بی ارزش بشمارد.
با این حال، ما همچنین در یکی از لحظات نادر تاریخی هستیم که دفاع از حقوق بشر در تضاد با منافع ملی هیچیک از این کشورها نیست. تمامی
کشورهای دخیل در فاجعه سوریه که داعش مولود آن شد و تمام کسانی که مسئول فاجعه کنونی اند، نیازمند همکاری و توافق جمعی برای پایان دادن به
کمک مالی و تسلیحاتی به طرفین درگیر هستند. ترکیه باید مرزهای خود را بر روی جهادگرایان ببندد و زمانی که کلیه کمکهای تسلیحاتی و مالی خشکید،
سازمان ملل میتواند نیروهای حافظ صلح را از کشورهایی که منافعی در سوریه ندارند به این کشور گسیل کند. این امر نه تنها آغازی بر پایان یکی از
سبوعانهترین جنگهای قرن ۲۱ ام است، بلکه میتواند جلوی افزایش خشونت بنام جنبش اسلامی را که حتی جوامع غربی را نیز به طور جدی تهدید میکند، را بگیرد.
جهان اسلام این فرصت را بدست خواهد آورد که از اسلام بیان آزادی که معرف اصول کرامت انسان و حقوق بشر است، درس بیاموزد.
+++++++++++++
چشم دشمنان ایت الله خامنه ای کور باد
رييس سازمان بسيج مستضعفين گفت :
با راه اندازي ۱۵۵۰۰ واحد توليدي بدون حمايت
دولت با شيوه مردمي توسط بسيجيان
در يك سال گذشته حركت عظيم بسيج سازندگي در عرصه اقتصاد مقاومتي انجام شد.
،سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج مستضعفین در اجتماع کارکنان سازمان بسیج مستضعفین که در سالن 5 آذر برگزار شد گفت: سال 93 با سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و شهادت شهید علی خلیلی آغاز شده است.
بیان مظلومیت شهدا در جهان برای رسوایی منادیان دروغین حقوق بشر
وی تلاش گسترده دشمن و برخی عوامل داخلی را برای ایجاد تفرقه بین مردم یادآور شده و افزود: وحدت رکن اصلی برای دوام و پیروزی انقلاب اسلامی می باشد همانطور که بعد از اسلام و توحید کلمه، وحدت کلمه مهمترین امر می باشد.
فعالیت های بسیج در سال 92 موجب پیشرفت نظام در عرصه های مختلف، روشنی چشم مومنین و رضایت رهبری
جانشین فرمانده کل سپاه در امر بسیج ضمن تشکر از همه کارکنان به خاطر تلاش های ارزنده در سال 92 ادامه داد: فعالیت های بسیج در سال 92 موجب پیشرفت نظام در عرصه های مختلف، روشنی چشم مومنین و رضایت مقام معظم ولایت شد.
وی عبور تعداد اعضای بسیج را از مرز 20 میلیون بسیجی طی سال 92 یادآور شده و خاطرنشان کرد: کسی که در بسیج ثبت نام می کند یعنی با آمریکا مخالف است و مطیع امر ولایت می باشد.
سردار نقدی به خلق حماسه سیاسی با برگزاری پرشور انتخابات در سال گذشته اشاره نموده و افزود: برگزاری انتخابات با آن عظمت با توجه به تلاش دشمن برای ترویج ناامیدی در انتخابات؛ با ده ها هزار سخنرانی روشنگری در میان همه اقشار در سراسر کشور باعث شد تا حضور گسترده ی 72 درصدی دشمن را کور و ناامید کند.
وی به تشکیل 277 هزار حلقه تربیتی تعریف شده در پایان سال گذشته اشاره نموده و اظهار داشت: با راه اندازی 15500 واحد تولیدی بدون حمایت دولت با شیوه مردمی توسط بسیجیان در یک سال گذشته، حرکت عظیم بسیج سازندگی در عرصه اقتصاد مقاومتی انجام شد.
رییس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به برگزاری اردوهای راهیان نور با جمعیت عظیم و کیفیت بالا و ظرفیت 102 هزار تخت برای اسکان زائران تصریح کرد: ظرف 48 ساعت منطقه شرق کارون که مکانی ناشناس و بیابانی است برای سخنرانی امام خامنه ای آماده شد و بیش از 50 هزار نفر از زائران سرزمین های نور حضور یافتند.
وی همچنین به دیدار 50 هزار فرمانده بسیجی از سراسر کشور با امام خامنه ای در قلب تهران بدون هیچ گونه مشکلی اشاره نموده و بیان کرد: برگزاری بی سابقه 30 رزمایش چند هزار نفری الی بیت المقدس در طول یک سال با تایید کیفی بازرسان ستاد کل نیروهای مسلح روبرو شده است.
جانشین فرمانده کل سپاه در امر بسیج با بیان اینکه امروز بسیج در فضای مجازی بالاترین مخاطب را دارد تاکید کرد: تا پایان سال 92، 1500 سالن ورزشی با بودجه و امکانات بسیار کم و محدود ظرف دو سال و نیم به بهره برداری رسید.
اگر 72 یار سید الشهدا در کربلا باشند و سایر مردم با ولایت نباشند، واقعه کربلا اتفاق می افتد
وی توسعه پایگاه های و حوزه های مقاومت بسیج را برای افزایش بستر فعالیت بسیجیان دانسته و افزود: ماموریت اصلی بسیج، جذب، آموزش و سازماندهی کمیت می باشد که اگر 72 یار سید الشهدا در کربلا باشند و سایر مردم با ولایت نباشند، واقعه کربلا اتفاق می افتد و حاکمیت به دست کفار می افتد.
سردار نقدی به سخن امام خامنه ای در دیدار سال 91 که فرمود کیفیت برای بسیج خوب است ولی کمیت نیز لازم است اشاره نموده و گفت: امام راحل که بنیانگذار بسیج است، بسیج را با کمیت 20 میلیونی تشکیل دادند و کمیت جزء ماموریت بسیج می باشد و فعالیت های ناب در عرصه های مختلف مقدمه ای برای سازماندهی نیروهاست.
حرکت و فعالیت بسیج را باید در عظمت راهپیمایی 22 بهمن مشاهده کرد
رییس سازمان بسیج مستضعفین با بیان اینکه حرکت و فعالیت بسیج را باید در عظمت راهپیمایی 22 بهمن مشاهده کرد اظهار داشت: در اغلب کشورهای اروپایی در سه سال گذشته به خاطر مشکلات اقتصادی شاهد تظاهرات هستیم، ولی با وجود مشکلات بیشتر اقتصادی در ایران، انتخابات با حضور گسترده، ایمن و امن برگزار شد.
وی حضور 300 گروه جهادی بسیج در نوروز 93 در مناطق محروم کشور را یادآور شده و ادامه داد: هر چه وزارت ارشاد جشنواره در عرصه های مختلف هنری با اهداف خاص دارد، بسیج نیز در همان عرصه ها با برگزاری جشنواره به ترویج اسلام و انقلاب و ولایت می پردازند.
سال 93، سال فرهنگ و اقتصاد با تفکر بسیجی
جانشین فرمانده کل سپاه در امر بسیج به شعار سال 93 از سوی امام خامنه ای اشاره نموده و تاکید کرد: دو ماموریت فرهنگ و اقتصاد که هم جنس نیستند با دو خصوصیت عزم ملی و مدیریت جهادی اعلام شده است که این دو خصوصیت یعنی بسیج.
وی در همین خصوص خاطرنشان کرد: عزم ملی یعنی همه ی مردم برای فعالیت حضور داشته باشند و مدیریت جهادی نیز یعنی تفکر بسیجی، پس امسال یعنی سال بسیج که باید با همت مضاعف و کار مضاعف فعالیت کنیم.
سردار نقدی به بیانیه اخیر اتحادیه اروپا علیه ایران اشاره نموده و گفت: امروز دشمن بسیار درمانده و عاجز شده است که حرکت های بچه گانه انجام می دهد مانند بیانیه اتحادیه اروپا که ار بهائیت، قاچاقچیان مواد مخدر، همجنس بازان، فتنه گران و ... حمایت کرده است.
اروپائیان مصداق آیه "کالانعام بل هم اضل"
وی با اشاره به بیان خود در گیلان که اروپائیان را مصداق آیه "کالانعام بل هم اضل" دانسته اشاره نموده و بیان کرد: حیوان وحشی فقط به اندازه خوراک خود می کشد ولی اگر انسانی درنده شد، میلیون ها انسان بی گناه را می کشد مانند استکبار جهانی؛ همچنین اگر هزاران حیوان همجنس را چند سال در کنار هم بگذارند، با وجود شهوت فراوان و نداشتن درک و عقل، هیچگاه با هم آمیزش نمی کنند پس آنها که از همجنس بازی حمایت می کنند بل هم اضل هستند.
اگر حزب الله و بسیج مردمی در سوریه نبود، یک مسیحی در سوریه و لبنان زنده نمی ماند
رییس سازمان بسیج مستضعفین در ادامه خاطرنشان کرد: اگر حزب الله و بسیج مردمی در سوریه نبود، یک مسیحی در سوریه و لبنان زنده نمی ماند و تروریست های غربگرا برای غرب نیز مشکل ساز شده اند.
وی الزامات مطرح شده از سوی رهبری را برای بسیج یادآور شده و ادامه داد: پرهیز از تنبلی و سستی آخرین نکته ی مطرح شده توسط ایشان بود.
جانشین فرمانده کل سپاه در امر بسیج مخاطب حضرت زهرا (س) در خطبه ی حضرتش را رزمندگان سست شده دانسته و تاکید کرد: بسیج باید روحیه خود را بالا نگه دارد و با وجود یاس پراکنی دشمن که برخی در داخل نیز آن را تکرار می کنند، فعالیت بیش از پیش داشته باشد.
صدای انفجار خمپاره های فرهنگی دشمن در جامعه شنیده شود
وی ماهواره ها را بزرگترین خطر امروز در کشور دانسته و تاکید کرد: صدای انفجار خمپاره ها و بمب های تهاجم فرهنگی دشمن که از ماهواره ها به جامعه، خانه ها، دانشگاه ها و... علیه فرهنگ و اعتقادات شلیک می شود باید شنیده شود چرا که تلفات بسیاری از جوانان و مردم می گیرد.
سردار نقدی با بیان اینکه بسیج باید برای توجیه و اقناع مردم برای جمع آوری ماهواره تصریح کرد: در ماهواره حتی کانال آشپزی وجود دارد که با زبان فارسی برای عادی سازی مشروب و گوشت خوک در غذای خانواده ها تلاش می کند.
پیشنهادات اجرایی بسیج به دولت برای اقتصاد مقاومتی
وی حضور مردم و گفتمان سازی توسط بسیج را لازمه اقتصاد مقاومتی دانسته و خاطرنشان کرد: بسیج 10 پیشنهاد قابل اجرا و عملیاتی در راستای اقتصاد مقاومتی به دولت داده است و برای اجرای آنها نیز اعلام آمادگی کرده است که حتی اگر یکی از آنها عملی شود شاهد تحول چشمگیر اقتصادی خواهیم بود و با کمترین هزینه ها بزرگترین پیشرفت ها حاصل می شود.
رییس سازمان بسیج مستضعفین در ادامه بیان کرد: این طرح ها توسط مسئولان دولتی تایید شده است ولی هنوز دولت جوابی نداده است، همانطور که طرح واکسن فلج اطفال با حضور گسترده و عملیاتی بسیج و هدایت و پشتیبانی و مدیریت تخصصی دولت با موفقیت انجام شد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: امسال با افزایش کمک هزینه پایگاه های بسیج، فعالیت های شبکه ای توسط بسیجیان انجام خواهد شد
یک کارشناس مسایل تربیتی گفت:
اگر امروز یک دختر ایرانی از پوشش و حجاب اسلامی
استقبال نمی کند
به دلیل کم کاری نهادهای فرهنگی در مقابل تبلیغات گسترده غرب است.
معصومه فراهانی در گفتگو با خبرنگاران با اشاره به آیات قرآن کریم مبنی بر اجباری نبودن انجام احکام در جامعه اسلامی گفت: اوایل انقلاب برخی با اجبار سعی داشتند تا حجاب و پوشش کامل را در کشور رواج دهند و این رویه تا جایی ادامه پیدا کرد که حتی به مردان اجازه پوشیدن پیراهنی با آستین کوتاه داده نمی شد.
مدیر حوزه علمیه زینب شاهد ادامه داد: این گونه برخوردهای سلبی و نادرست موجب شد تا بسیاری از مردم مسیر خود را از انقلاب جدا کرده و حتی بر خلاف آن حرکت کنند.
وی با تأکید بر اینکه تنها با کار ایجابی می توان حجاب را در جامعه نهادینه کرد، افزود: اگر امروز یک دختر ایرانی از پوشش و حجاب اسلامی استقبال نمی کند به دلیل آن است که با محاسنات آن آشنا نیست و این موضوع دلیلی جز کم کاری نهادهای فرهنگی در مقابل تبلیغات گسترده غرب ندارد.
فراهانی تصریح کرد: در بحث امر به معروف و نهی از منکر برخورد سلبی در اخرین مرحله قرار دارد که بسیاری در کشور ما امر به معروف را تنها با برخورد زننده می شناسند. امر به معروف یعنی دعوت به خوبی ها که جامعه را متعالی و ارزش ها را رواج می دهد.
وی با اشاره به نقش مؤثر خانواده در تربیت فرزندانی صالح، گفت: خانواده بهترین محل برای تربیت صحیح فرزندان است. رفتار و اعمال پدر و مادر الگوی زندگی فرزندان خواهد شد پس توجه به کانون خانواده امری مهم در تربیت فرزندان می باشد.
این کارشناس مسایل تربیتی یادآور شد: با ارایه الگوهای مناسب و برنامه ریزی برای فرهنگ سازی در جامعه می توان ارزش هایی همچون حجاب را در میان قشر جوان ترویج کرد. ما بارها شاهد این بوده ایم که طرح های فرهنگی با استقبال مردم همراه نبوده است و این نتیجه عدم فرهنگ سازی بوده است.
وی در پایان با اشاره به نقش رسانه در تبلیغ عفاف و حجاب در جامعه، افزود: متأسفانه امروز برخی رفتار غیر اسلامی از گروهی از رسانه ها ترویج می شود که این کار یا با هدفی خاص انجام می شود و یا از روی نادانی است اما نکته مهم این است که در جامعه امروزی رسانه ها می توانند نقشی مؤثر در ترویج اخلاق اسلامی داشته باشند.
دفاع مقدس نشان داد میتوان با عزم راسخ و توکل به خدا در مقابل زورگویی و
توقعات بیجای قدرتها ایستاد/ ایستادگی ملت ایران بسیاری از شخصیتهای دنیا را به
«دفاع مقتدرانه با دست خالی» معتقد کرد
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار
جمعی از فرماندهان عالیرتبه نظامی و انتظامی، دوران دفاع مقدس را مایه آبرو برای
ملت ایران دانستند و تاکید کردند: تجربه هشت سال دفاع مقدس نشان داد که با وجود همه
تنگناها و فشارها و نبود اعتبارات مالی و مشکلات فراوان، می توان با عزم راسخ و
توکل بر خدا، در مقابل زورگویی و توقعات بی جای قدرتهای جهانی ایستاد.
در این
دیدار که به مناسبت هفته دفاع مقدس برگزار شد، رهبر انقلاب اسلامی، دوران دفاع مقدس
را یک مسئله مهم و دارای ابعاد گوناگون برشمردند و گفتند: خاطرات و واقعیات و درس
های هشت سال دفاع مقدس، یک فرهنگ ساری و جاری و سرچشمه ای است که اگر بدرستی درک و
فهم شود، قطعاً بسود ملت ایران و آینده کشور خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنه ای
با اشاره به تشکیل جبهه گسترده نظامی متشکل از غرب و شرق و کشورهای وابسته آنها در
منطقه، در مقابل جمهوری اسلامی ایران در زمان جنگ تحمیلی، افزودند: قصد این جبهه
گسترده، تضعیف و بی آبرویی نظام اسلامی و گرفتار کردن آن به مشکلات داخلی و در
نهایت زمینه سازی برای فروپاشی جمهوری اسلامی بود اما نظام اسلامی و ملت ایران، با
وجود کمبود امکانات و تجهیزات و مشکلات فراوان آن زمان، در مقابل این جبهه ایستاد و
سربلند از میدان خارج شد.
ایشان خاطرنشان کردند: بواسطه ایستادگی ملت ایران در
هشت سال دفاع مقدس، بسیاری از شخصیت های اثرگذار و ذهن های فعال در کشورهای اسلامی
و غیراسلامی، به دفاع مقتدرانه با دست خالی، اعتقاد راسخ پیدا کردند.
رهبر
انقلاب اسلامی با اشاره به هزینه های جنگ تحمیلی بویژه شهدای گرانقدری که تقدیم
انقلاب اسلامی شد، افزودند: با وجود آنکه هزینه های مادی و معنوی جنگ تحمیلی بالا
بود اما دستاوردهای ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس، در مقابل هزینه ها، بسیار عظیم
است.
حضرت آیت الله خامنه ای در پایان همه فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس را به
ثبت خاطرات و واقعیات این دوران سفارش و خاطرنشان کردند: به لطف خداوند آثاری هم که
تا به امروز از هشت سال دفاع مقدس منتشر شده است، آثار خوبی است.
در ابتدای این
دیدار سردار سرلشکر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در سخنان کوتاهی، ضمن
سپاسگزاری از موافقت با عیادت فرماندهان نظامی از رهبر معظم انقلاب و همچنین اظهار
خرسندی از سلامتی کامل ایشان، با گرامیداشت هفته دفاع مقدس، بر آمادگی نیروهای مسلح
برای دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی تأکید کرد.
فرمانده هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت:اگر کمکی لازم است باید کمکی از جنس ایران باشد، اگر ایران نبود داعش کردستان عراق را می گرفت، سردار سلیمانی با ۷۰ نفر جلوی داعش را گرفت و نگذاشت وارد اربیل شوند
سردار امیرعلی حاجیزاده فرمانده هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شب گذشته (سهشنبه) در برنامه گفتوگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما حضور یافت.
سردار حاجیزاده با بیان اینکه حدود 20 ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که جنگ تحمیلی بر ملت ایران تحمیل شد، گفت: هنوز پایههای انقلاب و ارکان کشور کامل نشده بود و هنوز انقلاب نهالی بیش نبود و با آن شرایطی که ما در ارتش داشتیم و سپاهی که هنوز به وضعیتی که امروز هست شکل نگرفته بود.
وی ادامه داد: ملت ما در عدم آمادگی جنگ را متحمل شدند، بیش از 30 کشور از صدام حمایت کردند و آن روز تنها موضوعی که غرب و شرق، شوروی و آمریکا روی آن توافق داشتند ــ مثل مثالی که شهید بزرگوار مطهری زدهاند ــ هر دو مثل دو تیغه قیچی عمل کردند و اروپا و کشورهای عربی همه به حمایت صدام آمدند. چنین جنگی را علیه ایران راه انداختند و هدف آن دو مسئله اساسی بود، یکی مقابله با انقلاب و اصل اسلام و دیگری جدا کردن بخشهایی از کشور بود.
فرمانده هوافضای سپاه تصریح کرد: پایمردی، استقامت و پایداری این ملت و حفظ انسجام مردم مسلمان و پیروی از رهبری خودشان باعث شد که برای اولین بار این معادله به هم بخورد و ما در تاریخ سراغ نداریم که یک عده قلیل با آن شرایط تحریم و مشکلات و حمایت یکطرفه از طرف مقابل بتواند پیروز باشد.
سردار حاجیزاده با بیان "دفاع مقدس در طول تاریخ کشور ما همواره خواهد درخشید و امروز برای ما عزت به وجود آورده و این عزت و امنیت مخصوص دیروز نبوده، امروز هم است و در آینده هم ادامه پیدا خواهد کرد" اظهار داشت: اینکه میبینیم ما بعد از آن دوره امنیت خوبی در کشور داریم و دشمنان ما دیگر نتوانستند ما را بهراحتی محاصره کنند و علیه ما جنگی راه بیندازند، مرهون دفاع مقدس است.
وی اضافه کرد: اگر در آن دوره ملت ما خوب عمل نمیکرد ما بارها و بارها شاهد جنگ بودیم و آن حرکت مقتدرانه ملت شریف و مسلمان ایران و پیروی از ولایت فقیه کشور را بیمه کرد و این شرایط ادامه دارد و ما باید دائماً آن را تکرار کنیم؛ ملت ما، جوانان ما و آن خاطرات را تکرار کنیم و به یاد بیاوریم و بدانیم نقطه قوت کجاست.
فرمانده هوافضای سپاه خاطرنشان کرد: دو مأموریت اصلی کل سپاه و بهتبع آن نیروی هوایی آن زمان عهدهدار بود. ما هم وظیفه دفاع داشتیم هم وظیفه تشکیل سپاه را داشتیم، یعنی در حین جنگیدن باید سازماندهی میکردیم، آموزش میدادیم، تجهیزات تهیه میکردیم، اینها کارهایی بود که معمولاً در ارتشهای کلاسیک از قبل آماده میکنند و سازماندهی میکنند و بعد وارد مأموریت میکنند. ما در حال مأموریت این کار را میکردیم. رزمندگان ما در طول و پایان جنگ این روش را عهدهدار بودند.
سردار حاجیزاده با اعلام "در آن مقطع یکی از مأموریتهای ما در بخش موشکی زمین به زمین بود که تا آخرین روزهای جنگ وظیفه مقابله به مثل و کاهش شرارتهای صدام را داشت" یادآوری کرد: باید از شهید حسن تهرانی مقدم که پایهگذاری موشکهای زمین به زمین را در سپاه عهدهدار بودند یاد کنیم که از ابتدای سال 63 تا پایان جنگ این روال سازماندهی و تشکیل موشکی و اجرای مأموریتها ادامه داشت و نتایج آن بر کسی پوشیده نیست.
"بخش دوم در زمینه پدافند بود که کنار ارتش جمهوری اسلامی ایران ما وظیفه هم تشکیل و هم اجرای مأموریتهای پدافندی در مناطق عملیات خود سپاه و در سراسر جبهه را عهدهدار بودیم و رزمندگان ما تعداد زیادی از هواپیماها را مورد اصابت قرار دادند. با اجرای این مأموریتها، سازماندهی و تشکیل و توسعه یگانها ادامه پیدا کرد تا پایان جنگ و بعد از آن با سرعت بیشتر ادامه داشت".
سردار حاجیزاده با بیان اینکه عملکرد نیروهای مسلح در هشت سال دفاع مقدس و بعد از دفاع مقدس گویای این توانمندی است، گفت: سه جنگ بزرگ اطراف ما شکل گرفته و اتفاقاتی بعد از این جنگهای بزرگ در سوریه و عراق و ناامنیهایی در پاکستان و افغانستان رخ داده است اما ایران مثل جزیرهای بین ناامنیها حضور دارد. چه در مرزهای آبی و چه خشکی و چه فضای کشور اگر رزمندگان ما نبودند و اقدامات مؤثر نبود مطمئناً این حرکات آمریکاییها در منطقه در واقع بهانهای بوده که ناامنی به داخل کشور کشیده شود.
فرمانده هوافضای سپاه تصریح کرد: آمریکاییها مطمئن هستند که با ورود مستقیم در جنگ با ایران موفق نخواهند شد چون هشت سال را دیدهاند، لذا با ایجاد ناامنی مثل جنگهای نرم و جنگ اقتصادی بهدنبال تضعیف ما هستند که نهایتاً بتوانند صدمه بزنند اما این تلاش مؤثر نیروهای نظامی و انتظامی ما باعث شده که این ناامنیها به هیچ وجه به داخل کشور ما رسوخ پیدا نکند و شاهکلید اساسی ما در جنگ هشتساله بود، اگر ما بتوانیم آن را خوب عمل کنیم مطمئناً هیچ قدرتی در دنیا نمیتواند علیه ما کار کند، یعنی حضور یکپارچه ملت مسلمان با پیروی و اطاعت محض از ولایت فقیه هیچ کشوری نمیتواند کاری بکند. اگر ما انسجام و یکپارچگی را حفظ کنیم و این اطاعت را حفظ کنیم و توجه کنیم به دو لبان رهبری هیچ اتفاق و خطری نمیافتد.
سردار حاجیزاده در پاسخ به سؤالی درخصوص ادعای آمریکاییها جهت مبارزه با داعش گفت: آمریکاییها استاد جنگ روانی هستند. با این حرکتی که اخیراً با تشکیل ائتلاف راه انداختهاند بهدنبال این هستند که آنچه در حافظه ملتها در گذشتهای نهچندان دور به وجود آمده پاک کنند. مردم یادشان هست که 30 کشور [بهاصطلاح] دوست سوریه در ترکیه ائتلاف کردند، این ائتلاف برای چه بود؟ اینها گروه داعش و امثالهم را به وجود آوردند، سلاح و مهمات آنها از کجا آمده؟ آمریکاییها و کشورهای دیگر در گذشتهای نهچندان دور گفتند "ما حمایت کردیم و آموزش دادیم" اینها دستپرورده آنهاست.
"قرار آنها بود که داعش از شمال سوریه باید بغداد را تصرف کند و حکومت مرکزی را ساقط کنند و آن موقع آمریکاییها بهعنوان ناجی بیایند و حاکم منطقه و حاکم عراق شوند. این سناریو اجرا نشد و آمدند پشت مرزهای بغداد و سامرا گیر کردند و این اتفاق افتاد".
فرمانده هوافضای سپاه با اشاره به مقاومت مردم عراق در شکست داعش گفت: ایران به عراق کمک مستشاری کرد و سریعاً نیروهای مردمی عراق را سازماندهی کرد و فتوای آیتالله سیستانی و مراجع عراقی و پایمردی دولتمردان عراقی باعث شکست این سناریو شد. آنهایی که پول دادند و حمایت کردند آمدهاند تا حافظه مردم را پاک کنند، حافظه دنیا را پاک کنند، در صورتی که این حرکتها لازم نیست. مردم عراق، ارتش عراق و نیروهای مردمی عراق کاملاً قادر هستند که این گروهها را از بین ببرند
وی افزود: اگر کمکی لازم است باید کمکی از جنس ایران باشد، اگر ایران نبود داعش کردستان عراق را میگرفت، سردار سلیمانی با 70 نفر جلوی داعش را گرفت و نگذاشت وارد اربیل شوند. به نیروهای عراق و بسیج آنها کمک کردند. در خبرها میشنویم بهجای اینکه نیروهای داعش را بمباران کنند مردم را بمباران میکنند، اینها بازی است.
وی با طرح این سؤال "آیا نیازی است که اینها روزی 700 ساعت عملیات پروازی در منطقه انجام دهند؟" اظهار داشت: مناطقی که درگیری در آن وجود دارد شمال عراق است اما آنها بیشتر در مناطق جنوب عراق هستند، اینها برای چه اتفاق میافتد؟
سردار حاجیزاده درخصوص آخرین وضعیت پهپاد جاسوسی رژیم صهیونیستی نیز گفت: آرکیو یک هواپیمای جاسوسی اسرائیل بود. روزهای اول گفتیم با توجه به مسافتی که طی کرده بود این از کشورهای منطقه به پرواز درآمده بود و بالای 95 درصد محرز بود که از کدام کشور آمده بود. با کار کارشناسی که انجام شد از نظر ما صد در صد مشخص شد که از کدام کشور آمده بود، این هم به اطلاع آن کشور رسانده شد. ما در بخش نظامی و دفاعی کار خودمان را انجام میدهیم اما در حوزه سیاسی نیز دوستان مشغولند و کار خوبی انجام میدهند.
وی خاطرنشان کرد: اگر قائل به این باشید که در ایران و کشورهای اطراف منطقه رژیم صهیونیستی و آمریکا جاسوسی نمیکنند، اینطور نیست، حتماً این کار را میکنند. خبری از زدن این هواپیماها در کشورهای دیگر نیست و این نشاندهنده سختی کار است، اما ما این کار را کردیم که نشان از هوشیاری نیروهای سپاهی و ارتشی ما دارد و این کار بزرگی بود هم زدن و هم کشف آن کار سادهای نبود چرا که این هواپیما چندان بزرگ نبود و پنهانکار بود و دستاورد کشف و رهگیری آن توسط دانشمندان ایرانی است.
تعداد صفحات : 9